بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سقوط | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سقوط

بریده‌هایی از کتاب سقوط

۴٫۳
(۶۲)
وقتی دیگر بازی در کار نباشد، نمایشی نباشد، بی‌شک میان حقیقت قرار می‌گرفتم. اما دوست عزیز، حقیقت کسل‌کننده است.
نارون
به دنبال عشق رفتم. عشق‌هایی که در کتاب‌ها نوشته‌اند. دنبال عشق‌هایی که هرگز مانند آن را در زندگی واقعی پیدا نکرده بودم.
نارون
وقتی می‌دیدم اغلب سؤالی را می‌پرسم که مرد باتجربه‌ای چون من همیشه از آن دوری می‌کند، خیلی تعجب می‌کردم. صدای خود را می‌شنیدم که می‌پرسید «منو دوست داری؟» می‌دانید که معمول است در مقابل می‌پرسند «تو چطور؟» اگر می‌گفتم بله، پایبند تعهدی می‌شدم که از احساسات واقعی من بیشتر بود و اگر جرأت می‌کردم و می‌گفتم نه، این احتمال وجود داشت که دیگر دوستم نداشته باشند، و از این موضوع در عذاب باشم
نارون
از آن‌جایی‌که احتیاج داشتم دوست بدارم و دوست داشته شوم، فکر می‌کردم که عاشق شده‌ام. به عبارت دیگر خود را به حماقت می‌زدم.
نارون
مگر تنها چیزی که برای ما از بهشت زمینی باقی مانده، زن نیست؟
نارون
دلسرد شدم و تصمیم گرفتم از جمع آدم‌ها بیرون بیایم. نه، نه، دنبال یک جزیره متروک نگشتم، دیگر جزیره متروکی وجود ندارد. فقط به زن‌ها پناه بردم.
نارون
ببینید، در مورد مردی با من صحبت کرده‌اند که دوستش زندانی بود. او، شب‌ها، بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی که از دوستش سلب شده بود، لذت نبرد. چه کسی، آقای عزیز چه کسی برای ما روی زمین می‌خوابد؟
محمدحسین و محیا
و دوست عزیزم، من خود می‌دانم چه می‌گویم. زمانی بود که نمی‌دانستم از این دقیقه تا دقیقه دیگر را چگونه به زندگی ادامه دهم. بله، می‌توان در این دنیا جنگید، تظاهر به عاشقی کرد، همنوع خود را شکنجه داد، در روزنامه‌ها خودنمایی کرد، یا خیلی ساده موقع بافتنی بافتن از همسایه خود بدگویی کرد. اما در بیشتر اوقات، ادامه دادن، تنها ادامه دادنِ زندگی، قدرتی مافوق بشر می‌خواهد.
نارون
همیشه برای کشتن یک انسان دلایل زیادی وجود دارد. ولی برعکس، پیدا کردن دلیل موجهی برای زندگی یک انسان، غیرممکن است
نارون
باید ادامه دهم. ادامه دادن! این درست همان کاری است که انجامش دشوار است
نارون
دوست عزیزم می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم. منتظر روز قضاوت الهی نباشید. هر روز، روز قضاوت الهی است.
نارون
باور کنید، ادیان در همان لحظه که بشر را به راه راست هدایت می‌کردند و سعی در قبولاندن احکام خویش داشتند، اشتباه می‌کردند. برای خلق مجرمیت و مجازات، خود بشر کفایت می‌کند. امثال ما، به کمک یکدیگر، برای انجام آن کفایت می‌کنیم. شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم. با قاطعیت منتظر آن روزم، چراکه من چیزی از آن بدتر را شناخته‌ام: قضاوت بشر را.
نارون
حتماً متوجه شده‌اید مردانی که واقعاً از تعصب و حسادت رنج می‌برند، قبل از هر کاری عجله دارند با زنی که فکر می‌کنند به آن‌ها خیانت کرده است، هم‌خوابه شوند
نارون
مثلاً از این‌که روز تولدِ مرا فراموش کرده‌اند، هرگز گله‌ای نداشتم؛ گذشتی که در این مورد داشتم باعث تعجب و تا اندازه تحسین دیگران می‌شد. البته دلیل واقعی آن، آن‌گونه که به نظر می‌رسد نبود: دلم می‌خواست فراموشم کنند تا بتوانم در خلوت خود از این فراموشی شکایت کنم
نارون
این مطلب به حدی درست است که به ندرت با کسانی که از ما بهترند، درد دل می‌کنیم. بیشتر اوقات از معاشرت با آن‌ها فرار می‌کنیم. در واقع، اکثر اوقات با کسانی که شبیه به ما هستند و در ضعف‌های ما سهیم‌اند، دردل می‌کنیم. بنابراین، ما نمی‌خواهیم خودمان را اصلاح کنیم، و یا بهتر شویم: چراکه قبل از هرچیز لازم است خود را ضعیف بدانیم. ما تنها می‌خواهیم که برایمان دلسوزی شود و در راه‌مان تشویق شویم. در یک کلام، می‌خواهیم دیگر گناه‌کار نباشیم و در عین حال تلاشی هم برای تزکیه نفسمان نکنیم. نه خیلی بی‌شرم و نه خیلی با تقوا. نه نیروی شر داریم و نه نیروی خیر
نارون
‫مخصوصاً وقتی دوستانتان از شما می‌خواهند با آن‌ها صادق باشید، حرفشان را باور نکنید. فقط می‌خواهند آن‌ها را در تصور نیکی که از خود دارند، نگه دارید و مضاف بر آن، اطمینان بیشتری را در این تصور به آن‌ها دهید، اطمینانی که از درون قولِ صداقتِ شما، بیرون می‌کشند. چگونه صداقت می‌تواند شرط دوستی باشد؟ میل به حقیقت، به هر قیمتی که شده، شوری است که مراعات هیچ چیز را نمی‌کند و هیچ چیزی نمی‌تواند در برابرش مقاومت کند. یک نوع شهوت است، گاهی راحتی و یا خودخواهی است. بنابراین، اگر خود را در این وضعیت یافتید، تردید به دل راه ندهید: قول دهید که صادق خواهید بود و به بهترین وجه ممکن دروغ بگویید. بدین‌ترتیب به میل عمیق آن‌ها پاسخ خواهید گفت و لطف و محبت خویش را به دو طریق ثابت می‌کنید
نارون
دوست عزیز، ثروت هنوز برائت از حکم نیست، اما آن را به تعلیق می‌اندازد، بدست آوردن ثروت همیشه مفید است...
نارون
همه به دنبال آنند که ثروتمند شوند. برای چه؟ قطعاً به دلیل قدرت. و مخصوصاً برای آن‌که ثروتْ آدمی را از داوری فوری نجات می‌دهد
نارون
اما برای خوش‌بخت بودن، نباید بیش از حد به دیگران پرداخت. به همین دلیل، چاره‌ای وجود ندارد. یا باید خوش‌بخت بود و مورد داوری قرار گرفت، یا بدبخت بود و تبرئه شد.
نارون
زندگی‌ام از یک طرف، مملو از آدم بود و به دلیل کمبود وقت، دست رد به سینه بسیاری که برای دوستی پیش قدم شده بودند، می‌زدم. سپس، به همان دلیل، رد کردن‌هایم را فراموش می‌کردم. اما کسانی که درخواست دوستی داده بودند، چون زندگی‌شان پُر نبود، این رد کردن‌هایم را به خاطر می‌سپردند.
نارون

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان