بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سقوط | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سقوط

بریده‌هایی از کتاب سقوط

۴٫۳
(۶۲)
آن خانه را نگاه کنید، خانه دل‌انگیزی است! نه؟ آن دو جمجمه را که می‌بینید، کله دو برده سیاه‌پوست است. یک علامت است. خانه متعلق به فروشنده‌ی برده بوده است. آه! در آن زمان، کسی مقاصد خود را پنهان نمی‌کرد! دل و جرأت داشتند، می‌گفتند: «کسب و کار خوبی دارم، قاچاق برده می‌کنم، گوشت سیاه می‌فروشم.» آیا تصور می‌کنید که امروزه،‌ کسی در انظار اعلام کند که چنین حرفه‌ای دارد؟ چه رسوایی!
محمد دانشجو
نامفهوم صحبت کردنِ کسی دلیل بر درستی وی نیست.
محمد دانشجو
نمی‌توان منکر شد که لااقل در این روزگار، وجود قضات لازم است، قبول دارید؟ با این وجود، نمی‌توانستم درک کنم که چطور یک نفر، خود این نقش عجیب را انتخاب کند.
Crazy Captain 🗺
ما همه نمونه‌های استثنائی هستیم. همه ما می‌خواهیم از چیزی تقاضای فرجام کنیم! هر کسی از ما توقع دارد، به هر قیمتی که شده، بی‌گناه باشد. حتی اگر لازم باشد بشر و خدا را هم متهم می‌کند.
asomoon
به نظر من، در زیرزمین‌ها یا سلول‌های زندان‌ها کسی تعمق نمی‌کند، آدمی آن‌جا کپک می‌زند (مگر آن‌که سلول زندان‌ها در برجی با چشم‌اندازی وسیع واقع شده باشند). من مردی را که وقتی به سلک کشیشان پیوست، متوجه شد بر خلاف انتظارش، حجره‌اش به‌جای آن‌که چشم‌انداز پهناوری داشته باشد، رو به دیوار باز می‌شود، ترک مذهب گفت، کاملاً درک می‌کنم. من از آن دسته کسانی نبودم که کپک بزنم. در هر ساعتی از روز، در خلوت و یا جمع، از بلندی‌ها بالا می‌رفتم، آتشی پُر فروغ می‌افروختم و درودی شاد به سوی من برمی‌خاست. لااقل به این ترتیب از زندگی و برتری خویش لذت می‌بردم.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
هیچ انسانی در امیالش ریاکار نیست
Aryan
کسی که فکر می‌کرد که از او متنفرم، وقتی می‌دید با لبخندی گرم به او سلام می‌کنم بسیار تعجب می‌کرد. بنابراین بنا به طبیعتش، یا بزرگواری مرا تحسین و یا ترسویی مرا تحقیر می‌کرد بی‌آن‌که فکر کند دلیل من ساده‌تر از این حرف‌ها است: من همه چیز او را، حتی نامش را فراموش کرده بودم
802
ثروتْ آدمی را از داوری فوری نجات می‌دهد
802
نمی‌توانیم بی‌گناهیِ کسی را تأیید کنیم، درحالی‌که می‌توانیم با اطمینان مجرمیت هر کسی را تأیید کنیم. هر انسانی گواه جنایات دیگران است
شراره
آیا می‌دانید چرا ما همیشه با مردگان منصف‌تر و با گذشت‌تریم؟ دلیلش ساده است! با آن‌ها دیگر اجباری وجود ندارد. ما را آزاد می‌گذارند، می‌توانیم هر وقت فرصت داشتیم، میان یک میهمانی ککتل و یک معشوقه مهربان، روی‌هم‌رفته یعنی در یک زمان مرده، بزرگداشت وی را جای دهیم. اگر آن‌ها ما را به چیزی مجبور می‌کردند، فقط در حافظه ما جای می‌گرفتند، و ما حافظه‌هایی ضعیف داریم.
شراره
به نظر من مذهب بیشتر یک موسسه بزرگ خشکشویی است، البته برای مدت کوتاهی همین‌طور هم بوده است، تنها برای سه سال و اسمش مذهب نبود. از آن زمان، صابون نایاب است، دماغ ما هم پُر است و بر یکدیگر فین می‌کنیم. ما دانش‌آموزهای تنبل و به درد نخوری هستیم، همه تنبیه شده‌ایم، به روی هم تُف کرده‌ایم و هُپ! توی دخمه! چه کسی اول تُف می‌کند؟ و همین
Neø
وقتی انسان از سر ذوق یا به اجبار شغل، به ذات بشر فکر کند، دلش برای انسانِ اولیه تنگ می‌شود. حداقل، حرف دل و زبانشان یکی بود.
Pooria Mardani
وقتی انسان از سر ذوق یا به اجبار شغل، به ذات بشر فکر کند، دلش برای انسانِ اولیه تنگ می‌شود. حداقل، حرف دل و زبانشان یکی بود.
اسب دریایی
شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم. با قاطعیت منتظر آن روزم، چراکه من چیزی از آن بدتر را شناخته‌ام: قضاوت بشر را.
Travis
هیچ انسانی در امیالش ریاکار نیست
Travis
خوب بدیهی است که عشق واقعی به طور استثناء، تقریباً دو یا سه بار در طول قرن دیده می‌شود و بقیه اوقات، زمان خودخواهی است و ملال.
Travis
شهوت‌پرستی که نفرت‌انگیز نیست. قضیه را آسان بگیریم و از نقص صحبت کنیم، از نوعی ناتوانی مادرزادی که غیر از رابطه جنسی، چیز دیگری در عشق نمی‌بیند.
.
همه چیز در من سطحی می‌گذشت.
.
خوب می‌دانم که نمی‌توان از حکمرانی و به خدمت گرفتن دیگران گذشت. هر آدمی همان‌طور که به هوای پاک نیاز دارد به برده هم نیاز دارد. دستور دادن مثل نفس کشیدن است
.
سلطان خلق و خوی خویش بودن از امتیازات حیوانات بزرگ است.
.

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان