- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سقوط
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سقوط
۴٫۳
(۶۲)
اکثر تعهدات انسانی تنها به این دلیل به وجود میآیند که بشر میخواهد اتفاقی در زندگی یکنواختش روی دهد. باید اتفاقی بیفتد، حتی بندگی بدون عشق، حتی جنگ و یا مرگ
amir
شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم. با قاطعیت منتظر آن روزم، چراکه من چیزی از آن بدتر را شناختهام: قضاوت بشر را. برای بشر، علل مخففهای وجود ندارد، حتی نیت نیک هم به حساب جنایت گذاشته میشود
مهدی
وقتی که احتمال داشت مرا ترک کنند، این نه عشق بود و نه بزرگواری، که در من بیدار میشد، بلکه تنها میل به آن بود که مرا دوست بدارند و آن کسی که به عقیده من، حق من بود، پذیرای من شود. تا محبوب میشدم و معشوقهام را دوباره فراموش میکردم، از نو میدرخشیدم، روابطم حسنه میشد و دوباره دوستداشتنی میشدم.
وانگهی توجه داشته باشید که به محض اینکه این محبت را دوباره بدست میآوردم، سنگینیاش را هم احساس میکردم
مهدی
همدلی راحتتر پیدا میشود، و در ضمن هیچ تعهدی را نیز به همراه ندارد. وقتی کسی به دیگری میگوید «به همدلی من ایمان داشته باش»، در همان حال، در ذهن، با خود میگوید «از این مسئله بگذریم». حس همدلی، همان حسی است که رئیس دولت دارد، چراکه پس از وقوع بلایا، ارزان بدست میآید. دوستی به راحتی آن نیست. بهدست آوردنش طولانی و سخت است، اما وقتی بهدست آمد، دیگر راهی برای خلاصی از آن وجود ندارد
مهدی
تصور کنید که کسی خودش را در آب بیندازد. یکی از این دو حالت اتفاق میافتد، یا شما به دنبال او در آب میپرید تا او را بیرون بکشید و در این فصل سرد ممکن است بدترین حالت ممکن برایتان پیش آید! یا او را به حال خود رها میکنید، و شیرجههای نرفته گاهی اوقات کوفتگیهای عجیبی بهجا میگذارد.
سمن
آدمها در حکم دادن شتاب میکنند تا خودشان مورد داوری قرار نگیرند.
نارون
انگار آرزوی واقعی من این نبود که باهوشترین و سخاوتمندترین مخلوق زمین باشم، بلکه آرزو داشتم هر آن کس را که میخواهم، بزنم، خلاصه اینکه قویترین باشم، آن هم به روشی کاملاً ابتدایی. شما این را خوب میدانید، واقعیت این است که هر آدم باهوشی، آرزو دارد گانگستر باشد و تنها با خشونت بر جامعه حکمرانی کند. اما از آنجاییکه این کار به آن اندازهای که در کتابهای گانگستری میباورانند ساده نیست، آن را معمولاً به سیاست واگذار میکند و به سوی حزبی بیرحمتر میدود. اگر بتوان از این طریق بر همه حکومت کرد، پست شدن روح چه اهمیتی دارد، مگر نه؟ من در خود متوجه رؤیای شیرین ظلم و ستم میشدم.
نارون
در واقع او مثل اکثر آدمها، دچار یکنواختی زندگی شده بود، فقط همین. به همین دلیل زندگی را مشکل و پُر غم کرده بود. اکثر تعهدات انسانی تنها به این دلیل به وجود میآیند که بشر میخواهد اتفاقی در زندگی یکنواختش روی دهد. باید اتفاقی بیفتد، حتی بندگی بدون عشق، حتی جنگ و یا مرگ.
نارون
حیف که من پُرحرفم و به راحتی با دیگران ارتباط برقرار میکنم. البته همانطور که از تمام فرصتها برای ایجاد ارتباط استفاده میکنم، به همان ترتیب میدانم چطور فاصله خود را با دیگران حفظ ک
نارون
اگر او بود که به خاطر عشق به او مدت بیشتری تاب میآوردم چون دوستش داشتم،
pejman
بالاترین عذابهای بشر این است که بیقانون مورد قضاوت قرار گیرد.
pejman
ما تنها میخواهیم که برایمان دلسوزی شود و در راهمان تشویق شویم. در یک کلام، میخواهیم دیگر گناهکار نباشیم و در عین حال تلاشی هم برای تزکیه نفسمان نکنیم.
pejman
دختری به پدرش که با ازدواج وی با خاطرخواه اتوکشیدهاش مخالفت کرده بود، میگفت «عوض اش را سرت در میآورم!» و خودش را کشت. اما هیچ عوضی از پدر درنیامد. پدر عاشق ماهیگیری بود. سه یکشنبه بعد به رودخانه رفت تا به قول خودش ماجرا را فراموش کند. درست حساب کرده بود، فراموش کرد. راستش را بخواهید، اگر غیر از این بود، باعث تعجب میشد.
بهناز
درواقع، معشوقههای ما با ناپلئون بناپارت وجهاشتراکی دارند، آنها نیز فکر میکنند، همیشه آنجایی که همه شکست خوردهاند، آنها موفق میشوند.
بهناز
آه! چه کسی باور میکرد که جنایت تنها کشتن دیگری نیست بلکه بیشتر در این است که خودت نمیمیری!
Haniye
بشر بهگونهای رفتار میکند که انگار هرگز نمیمیرد، و بعد از چند هفته، حتی دیگر نمیداند که آیا تا فردا سر پاست یا نه.
Haniye
فکر میکنم روزی که آب رفیق محتضر خود را نوشیدم، پرونده این ماجرا را نیز بستم. نه، نه، دگکلن نبود، فکر کنم او قبل از این ماجرا مرده بود، او خودش را بیش از حد محروم میکرد. تازه اگر او بود که به خاطر عشق به او مدت بیشتری تاب میآوردم چون دوستش داشتم، بله دوستش داشتم، یا دست کم اینطور فکر میکنم. اما مسلماً آب را نوشیدم و خود را قانع کردم که دیگران به من بیشتر احتیاج دارند تا آن کسی که به هر حال در حال مرگ بود، و باید خود را به خاطر آنها حفظ میکردم. دوست عزیز، امپراتوریها و کلیساها هم همینطور به وجود میآیند، زیر آفتاب مرگ.
hamid
دوست عزیزم میخواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم. منتظر روز قضاوت الهی نباشید. هر روز، روز قضاوت الهی است.
hamid
نمیتوانیم بیگناهیِ کسی را تأیید کنیم، درحالیکه میتوانیم با اطمینان مجرمیت هر کسی را تأیید کنیم. هر انسانی گواه جنایات دیگران است، این همان ایمان و امید من است.
hamid
من برای زندگی جاودانه میمُردم.
hamid
حجم
۱۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۱۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان