- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سقوط
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سقوط
۴٫۳
(۶۲)
امروزه، همانطور که برای عشقبازی آمادهایم، برای داوری نیز آمادهایم.
.
دلایلی را که درمورد مرگ من میگویند، میشنوم: «خودش را کشت چون نمیتوانست تحمل کند که ...» آه! دوست عزیزم، چقدر مردم برای شایعهپراکنی ضعیفند. آنها همیشه فکر میکنند انسان به یک دلیل خودکشی میکند.
.
مردم تنها با مرگ شماست که پی به صداقت و وقاحت رنجهایتان میبرند. تا وقتی که زندهاید، وضعیت شما برایشان مشکوک است، با تردید به شما نگاه میکنند.
.
میپرسید چطور فهمیدم که دوستی ندارم؟ خیلی ساده است: روزی که تصمیم گرفتم خودم را بکشم تا با دوستانم شوخی کنم، یا بهتر بگویم آنها را به نوعی تنبیه کنم، به این مطلب پی بردم. اما چه کسی را تنبیه کنم؟ حتماً چند نفری متعجب شدند؛ اما هیچکس احساس نمیکرد تنبیه شده است. فهمیدم که دوستی ندارم. بعلاوه اگر هم داشتم، دیگر دوستیم را با آنها ادامه نمیدادم. اگر موفق میشدم خودکشی کنم و بعد قیافهشان را ببینم، خوب درآن صورت به زحمتش میارزید. اما دوست عزیزم، خاک ظلمات است و چوب تابوت کلفت و آن طرف کفن را نمیتوان دید. با چشم روح، بله، مطمئناً، اما به شرط آنکه روحی وجود داشته باشد و روح هم چشم داشته باشد!
.
وقتی به دورانی فکر میکنم که هرچیزی را – بیآنکه بهایش را بپردازم – طلب میکردم، زمانی که آن همه آدم را برای خدمت کردن به خود بسیج میکردم، دورانی که به گونهای اشخاص را در آبنمک میگذاشتم تا روزی روزگاری، بنا به میل و سلیقه خودم، به دردم بخورندنآ، احساس عجیبی دارم که واقعاً نمیدانم آن را چه بنامم. اسمش شرم نیست؟ هموطن عزیز، بگویید ببینم، شرم کمی آدم را نمیسوزاند؟ بله؟ پس شاید همان شرم است، یا یکی از این احساسات مسخرهای که به شرف انسان مربوط میشود.
.
عدهای فریاد میزنند: «دوستم داشته باش!» عدهای دیگر: «دوستم نداشته باش!». اما عدهای بیشتر، بدترین و بدبختترین آنها، فریاد میزند: «دوستم نداشته باش و به من وفادار بمان!»
.
در مجموع، من هرگز دغدغه مسائل بزرگ را نداشتم مگر در فواصل عیاشیهای کوچک.
.
معشوقههای ما با ناپلئون بناپارت وجهاشتراکی دارند، آنها نیز فکر میکنند، همیشه آنجایی که همه شکست خوردهاند، آنها موفق میشوند.
.
شهوتپرستی من، حال که حرفش پیش آمد، باید بگویم آنقدر واقعی بود که حاضر بودم حتی برای یک ماجرای ده دقیقهای پدر و مادرم را هم انکار کنم، حتی اگر پس از آن به شدت از این کار پشیمان میشدم. چه میگویم! مخصوصاً برای یک ماجرای ده دقیقهای و به ویژه اگر مطمئن بودم که فردای آن روز این ماجرا تکرار نمیشود. مطمئناً برای خود اصولی نیز داشتم، مثلاً اینکه زنانِ دوستانم محترمند. اما خیلی ساده، با کمال صداقت، چند روز قبل از رابطه با همسرشان، دوستیم را با شوهرشان به هم میزدم.
.
تنها همین شهوتپرستی بود که در زندگی عاشقانه من حکمفرمایی میکرد. هدفم فقط لذت و تسخیر بود.
.
دروغ است اگر بگویم هرگز کسی را دوست نداشتم. حداقل در زندگیام یک عشق بزرگ داشتم،
.
من سنگدل نیستم، درست برعکس، خیلی هم دلرحمم، حتی خیلی زود گریهام میگیرد. اما فقط به خود علاقه داشتم و برای خود دلسوزی میکردم.
.
عشق واقعی به طور استثناء، تقریباً دو یا سه بار در طول قرن دیده میشود
.
هرچند به نظرم زنان جایگاه والایی داشتند اما بیشتر از آنکه به آنها خدمت کنم، آنها را به خدمت گرفته بودم.
.
در رابطه ما حیله و نیرنگی وجود نداشت، جز این فریب آشکار که زنان به آن، ادای احترام میگویند. به اصطلاح، آنها را دوست داشتم، این جمله به آن معنی است که اصلاً هیچکدام از آنها را دوست نداشتم.
.
واقعیت این است که هر آدم باهوشی، آرزو دارد گانگستر باشد و تنها با خشونت بر جامعه حکمرانی کند. اما از آنجاییکه این کار به آن اندازهای که در کتابهای گانگستری میباورانند ساده نیست، آن را معمولاً به سیاست واگذار میکند و به سوی حزبی بیرحمتر میدود. اگر بتوان از این طریق بر همه حکومت کرد، پست شدن روح چه اهمیتی دارد، مگر نه؟ من در خود متوجه رؤیای شیرین ظلم و ستم میشدم.
.
میگویید این ماجرا بیاهمیت است؟ بیشک. فقط وقت زیادی برای فراموش کردنش صرف کردم
.
تا آن زمان، قدرت عجیب فراموشی، مدام مرا کمک کرده بود. همه چیز و قبل از هر چیز، تصمیمهایم را فراموش کرده بودم. در اصل، هیچ چیزی برایم مهم نبود.
.
باید خاضعانه اقرار کنم که همیشه سرشار از خودخواهی بودم. ترجیعبند زندگی عزیزم، من، من، من بود، ترجیعبندی که در تمام گفتههایم شنیده میشد. تنها با خودستایی بود که میتوانستم حرف بزنم
.
اگر هر کسی، هر چه در سر داشت رو میز میریخت و حرفه واقعی و هویتش را نشان میداد که سرگیجه میگرفتیم! کارتهای ویزیت را تصور کنید: دوپن فیلسوف بزدل، مالک مسیحی، یا انسانگرای زناکار. درست است که حق انتخاب داشتیم، اما جهنمی به پا میشد!
.
حجم
۱۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۱۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان