بریدههایی از کتاب سوءتفاهم
۳٫۶
(۲۹۴)
این را درک کنید که نه برای او و نه برای ما، نه در زندگی و نه در مرگ، نه وطنی هست و نه صلح و آرامشی. (با خندهای تحقیرکننده) زیرا این خاک زمخت و ناهنجار را که از نور محروم است و در آن آدمها در پی غذا دادن به چارپایان کوری هستند، نمیتوان وطن نامید. نیست؟!
kian
مارتا: مگر پاییز چیست؟
ژان: بهار دومی، که در آن تمام برگها مثل گلها هستند (به مارتا با سماجت نگاه میکند) شاید روحهایی هم که میخواهند گل کرده و شکفته باشند همین طورند؛ فقط اگر شما با صبر و شکیبایی خودتان به آنها کمک کنید.
N__abbc
مارتا: آنچه را که تو مزه شرافت مینامی، فقط میل و آرزوی خوابیدن است. خستگی خودت را تا فردا معلق بگذار و بعد، همیشه خواهی توانست هر کاری را که بخواهی بکنی.
N__abbc
صمیمیت اناً ایجاد نمیشود. باید به خاطر آن فداکاری کرد
Nilch
خیلی نادر است که یک آدم پولدار تنها باشد.
N_ZAHEDI
فقط مهم این است که آدم در فراموشی و یا در تبعید نمیتواند خوشبخت باشد. آدم نمیتواند همیشه بیگانه بماند.
phi.lo.bib.lic
برای چه باید به سوی دریا یا به سوی عشق فریاد کشید؟
ELA
من فقط مشتاق آرامشم. مشتاق اندکی فراموشی.
.ً..
صمیمیت اناً ایجاد نمیشود. باید به خاطر آن فداکاری کرد
leila71
دیگران خیلی شانس دارند! جاهایی هست که گرچه از دریا دور است، ولی نسیم شامگاهش گاهی بوی خزه را با خود میآورد. و با آنها، از پلاژهای نمناک که صدای مرغان دریایی طنیندار است و یا از ساحلهای طلایی رنگ و دم غروب بیپایان آنجا حرف میزند. ولی نفس باد، پیش از اینکه به اینجا برسد، میمیرد، بند میآید و من هرگز آنچه را که باید داشته باشم، نداشتهام.
Mrym
وقتی مادری قادر به شناختن پسرش نباشند؛ معنیاش این است که وظیفهاش در روی زمین پایان یافته است.
کتاب ناب
یافتن کلماتی که جدایی میافکند خیلی آسانتر از یافتن کلماتی است که پیوند میدهد و جمع و جور میکند!
مهدی
چه قلب مهربان و باوفایی داشت و چه روح مشکلپسندی داشت، کشتهایدش. او میتوانست افتخار شما باشد. همچنان که افتخار من بود. اما افسوس! شما دشمن او بودید.
"Mhsi"
آنچه که از خیالم میگذرد، مرا از دیدن همه آنچه که احاطهام کرده است کور میسازد، بیزار میکند
nayer
به بیهودگی مبارزات خود در مقابل مرگ، به پوچی سگدو زدنهای خود معترف اند، اما با این همه، از پا نمینشینند.
سحر
مارتا: مگر پاییز چیست؟
ژان: بهار دومی، که در آن تمام برگها مثل گلها هستند (به مارتا با سماجت نگاه میکند) شاید روحهایی هم که میخواهند گل کرده و شکفته باشند همین طورند؛ فقط اگر شما با صبر و شکیبایی خودتان به آنها کمک کنید.
Baharak
جدایی برای کسانی که یکدیگر را آن طور که باید دوست میدارند، همیشه دلیل وجود چیزهایی است.
Baharak
من آزادیام را گم کردهام و اکنون جهنم دارد برایم شروع میشود.
tina G
این اطاق برای این ساخته شده است که مردم در آن بخوابند؛ و این دنیا برای آنکه مردم در آن بمیرند
tina G
ماریا: نه، مردها هرگز نمیدانند که چطور باید دوست داشت. هیچ چیز آنها را راضی نمیکند. آنچه را که آنها میدانند، خواب و خیال دیدن است؛ وظایف جدیدی برای خود تصور کردن است؛ سرزمینهای تازه و مسکنهای جدیدی را جستجو کردن است. در صورتی که ما میدانیم باید در دوست داشتن عجله کرد؛ در یک بستر خوابید، دست به یکدیگر داد و از غیبت ترسید. آدم وقتی دوست میدارد هرگز خواب چیزی را نمیبیند.
کاربر ۸۵۹۸۰۴
حجم
۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۴,۵۰۰۳۰%
تومان