بریدههایی از کتاب سوءتفاهم
۳٫۶
(۲۹۴)
اگر محکومین به مرگ، دردها و رنجهای دلشان را برای میرغضبها بازگو میکردند، حال دنیا چه میشد؟
اِیْ اِچْ|
آدم باید خیلی پولدار باشد، یا خیلی بیچیز، تا بتواند بیهیچ شغلی زندگی کند.
Rghaf
برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشته باشد؛ یعنی دوستانی را ومهر و محبت چند نفری را.
Pariya
آخر ما آنجا چقدر خوشبخت بودیم! و گناه من نیست اگر شبهای این سرزمین این قدر میترساندم. نمیخواهم مرا در آن تنها بگذاری.
usofzadeh.ir
از وقتی که من رفتهام، زندگی ادامه داشته.
usofzadeh.ir
ژان: دل این قدرها ساده نیست.
ماریا: ولی دل جز کلمات ساده را به کار نمیبرد
کتابنخون طاقچه
مردهای اینجا روحشان درست شبیه به همین گلها خسیس است. بادی که اندکی تند باشد آنها را پژمرده میکند. بهارشان نیز درخور خودشان است.
پایاشا
ماریا: (که سرش را خم میکند) جدایی برای کسانی که یکدیگر را آن طور که باید دوست میدارند، همیشه دلیل وجود چیزهایی است.
ژان: بیرحم، تو میدانی که من آن طور که باید تو را دوست دارم.
ماریا: نه، مردها هرگز نمیدانند که چطور باید دوست داشت. هیچ چیز آنها را راضی نمیکند. آنچه را که آنها میدانند، خواب و خیال دیدن است؛ وظایف جدیدی برای خود تصور کردن است؛ سرزمینهای تازه و مسکنهای جدیدی را جستجو کردن است. در صورتی که ما میدانیم باید در دوست داشتن عجله کرد؛ در یک بستر خوابید، دست به یکدیگر داد و از غیبت ترسید. آدم وقتی دوست میدارد هرگز خواب چیزی را نمیبیند.
soosanbagheri96
. من از آنچه که دوست میدارم خیلی دورم و دوری من دارویی ندارد.
اسما رستمی پور
من هنوز در قلبم اندکی از خواهشهای بیست ساله زندگی ام را حس میکنم. میخواهم طوری عمل کنم که این رنجها و خستگیها را برای همیشه ترک کنم
Rghaf
میدانی که زندگی ستمگرتر از ماست.
راحله
من حتی پیش از اینکه او بمیرد فکر میکنم فراموشش کرده بودم.
nayer
گاهی دوست دارم ببینم تو میخندی.
Yarin
میخواهم مرا اینجا تنها بگذاری تا بتوانم اینجا را روشنتر ببینم.
.
ما در این محل درآمدهای زیادی را از دست دادهایم، اما آرامش خودمان را بازیافتهایم و آرامش هرگز به این قیمتها به دست نمیآید.
.
مهم این است که آدم در فراموشی و یا در تبعید نمیتواند خوشبخت باشد. آدم نمیتواند همیشه بیگانه بماند. یک مرد راست است که به خوشبختی احتیاج دارد، اما همین طور هم به یافتن معنایی برای خودش هم نیازمند است و من گمان میکنم بازیافتن سرزمین خودم، و خوشبخت ساختن تمام آن کسانی که دوستشان دارم، در این کار مرا کمک خواهد کرد. دورتر از این را من نمیبینم.
Mansooreh Ghorbani
من نمیتوانم وقتی روبهروی تو ایستادهام بدبخت باشم
usofzadeh.ir
مسکن من، اینجا نیست.
usofzadeh.ir
عادت از جنایت دوم شروع میشود. با جنایت اولی، هیچ چیز شروع نمیشود. جنایت اولی چیزی است که تمام میشود.
usofzadeh.ir
سکوت کشنده است. ولی حرف زدن هم به همان اندازه خطرناک است
N_ZAHEDI
حجم
۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۴,۵۰۰۳۰%
تومان