بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رنگ های رفته دنیا و گزیده ای از پرونده پنهان | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنگ های رفته دنیا و گزیده ای از پرونده پنهان

بریده‌هایی از کتاب رنگ های رفته دنیا و گزیده ای از پرونده پنهان

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۲۰ رأی
۴٫۰
(۲۰)
ایستاده‌ام در اتوبوس چشم در چشم‌های ناگفتنی‌اش. یک نفر گفت: «آقا جای خالی بفرمایید» چه غمگین است وقتی در باران به تو چتر تعارف کنند.
ژنرالیسم
چون برف که هرگز هیچ‌کس ندانست تکه‌های خودکشی یک ابر است
ژنرالیسم
نه! همیشه برای عاشق شدن به دنبال باران و بهار و بابونه نباش گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه‌ای می‌رسی که ماه را بر لبانت می‌نشاند.
همسایه
چای را دم می‌کنیم؟ یا چمدان را می‌بندی؟
saeedi
و داستان غم‌انگیزی است: دستی که داس را برداشت همان دستی‌ست که روزی در خواب‌های مزرعه گندم کاشت.
sety seyfi
درختی قدیمی‌ام آن‌قدر قدیمی که فراموش کرده‌ام روزی سیب زاییده‌ام یا گلابی؟
همسایه
فریاد من بلندتر از سکوت تو نیست
parya.prz
در اطراف خانهٔ من آن کس که به دیوار فکر می‌کند آزاد است آن کس که به پنجره غمگین و آن‌که به جست‌وجوی آزادی‌ست میان چاردیوار نشسته
parya.prz
این فیلم را به عقب برگردان آن‌قدر که پالتوِ پوستِ پشتِ ویترین پلنگی شود که می‌دود در دشت‌های دور آن‌قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند
parya.prz
دریای بزرگ دور یا گودال کوچک آب فرقی نمی‌کند زلال که باشی آسمان در توست
دختر امام رضا 💛
یک پرندهٔ بی‌معرفت هست که می‌دانم روزی به آسمان خواهد رفت و برنمی‌گردد. من او را بیشتر دوست دارم
saeedi
ایستاده‌ام در اتوبوس چشم در چشم‌های ناگفتنی‌اش. یک نفر گفت: «آقا جای خالی بفرمایید» چه غمگین است وقتی در باران به تو چتر تعارف کنند.
محمدمهدی81_313
درخت می‌شوم تو پاییزی کشتی می‌شوم تو بی‌نهایت توفان‌ها تفنگت را بردار و حرفت را راحت بزن!
شیلا در جستجوی خوشبختی
شلیک هر گلوله خشمی است که از تفنگ کم می‌شود سینه‌ام را آماده کرده‌ام تا تو مهربان‌تر شوی
همسایه
باران باش! کسی به باران عادت نمی‌کند هربار که بیاید خیس می‌شوی.
همسایه
و انگار تمام جاده‌ها را با پرگار کشیده است
ش
فریاد من بلندتر از سکوت تو نیست
Kamand Kamoei
دریای بزرگ دور یا گودال کوچک آب فرقی نمی‌کند زلال که باشی آسمان در توست
Maryam
کسی به باران عادت نمی‌کند هربار که بیاید خیس می‌شوی.
saeedi
من داغ بوده‌ام و تازه می‌فهمم که چشم‌های تو کم‌کم کم می‌شود من تنها می‌شوم تو تنها... نه! این فعل حذف با قرینهٔ لفظی نمی‌شود می‌دانم نمی‌شوی
محمدمهدی81_313

حجم

۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۳۱,۵۰۰
۱۵,۷۵۰
۵۰%
تومان