بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کورسرخی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کورسرخی

بریده‌هایی از کتاب کورسرخی

نویسنده:عالیه عطایی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۶۷ رأی
۴٫۰
(۶۷)
تمام جمعیت قبرستان، آن‌ها که در چند ماه اقامتِ محبوبه نامش را به زبان نمی‌آوردند، یک‌صدا مویه می‌کردند محبوبا، محبوبا، محبوبا… محبوبهٔ ایرانی که امام غریب را قسم داد نگه‌دارش باشد، چنان غریب مُرده بود و غریب برگشته بود که دیگر کسی به خطایش فکر نمی‌کرد.
Juror #8
دختری که در همان تعداد معدود عکس‌هایی که از عروسی پنهانی‌اش مانده بود، آن‌جور شاد و سرزنده نشان می‌داد. نمی‌دانم قدرت عشق بود یا غریب بودن قومِ شوهرش که وادارش کرده بود بنشیند به تماشای سرنوشتی که برایش بافته‌اند.
Juror #8
ما مردمی هستیم که اعتبار و شأن‌مان را از قبرهامان می‌گیریم. اگر دیگری هم سر از خاک ما دربیاورد گرفتار سرنوشت ما می‌شود، گیرم که عشق آورده باشدش… موش‌ها رهایش نخواهند کرد.
Juror #8
جنگ چنان در اتاقِ ظاهرخان تنم را لرزانده بود که نمی‌دانستم می‌خواهم کجای جهان باشم، هر چند همان جایی که بودم انگار پایان جهان بود.
Juror #8
همان جا، روی همان گنبد گِلی، رؤیایی ساختم از اتاقی تماماً شیشه‌ای در جایی مرتفع، آن‌قدر مرتفع که هیچ عقربی به آن‌جا نرسد و زیرش فقط آب باشد ــ نه کویر و نه خشکی. خانهٔ امنی در دل طبیعتی دیگر که انگار سرنوشت از من دریغش کرده بود و جانِ کودکانه‌ام طلب‌دارش بود.
Juror #8
من و محجوب نمی‌دانستیم کمونیست چی هست. به نظر من یک شخص بود. همان که در سخنرانی کلاه سرخ داشت و از وقتی صحبتش شروع شد پدرم و ناصرخانِ رقیق‌القلب اشک ریختند که «همه‌چیزمان رفت…»
Juror #8
از مرگ عقرب‌ها ناراحت نمی‌شدیم ــ لابد وقتی از کودکی ببینی هم‌نوعت می‌تواند جانت را بگیرد، دریافتت از مردن و کشتن چندان میانه‌ای با احساسات ندارد. برای همین مرگ عقرب‌ها برای ما پذیرفتنی و مشروع بود، چون ما فقط گرفته بودیم‌شان: خودشان بودند که دخل خودشان را می‌آوردند.
Juror #8
زمین‌ها را بازپس می‌دهند، جان را پس نمی‌دهند. آبرو، شرف، وطن، خاک… او بچه‌کَم، حیف تویی که دگر خاکی برایت نمی‌ماند.
Juror #8
نمی‌دانم چرا پدرهامان که تا سرحد مرگ با یکدیگر می‌جنگیدند، در برابر غریبه‌ها عقب نشسته بودند و همدیگر را متهم به خواب‌زدگی می‌کردند. حتی همین حالا هم نمی‌دانم چرا تا دشمنان خارجیِ بی‌رحم‌تر از خودمان به سرمان خراب نشوند معنیِ خانه‌خرابی را نمی‌فهمیم.
Juror #8
ترس از حضور غریبه‌ها ما را فتح کرده بود. لشکری شکست‌خورده و لاجان بودیم در انتظار تقدیر.
Juror #8
ما مسلمانانی که در تمام جهان تروریست‌ایم، در خانهٔ خودمان کشته می‌شویم و غیرمسلمانان منجی ما می‌شوند. شما دیده‌اید که مریم چه‌طور خون عیسی را از درودیوارِ هلمند و قندهار و مزار پاک می‌کند؟
Juror #8
ساده است که ما همدیگر را بخوریم و دیگران ما را بخورند. ما دعا بخوانیم و هم را سر ببُریم و دیگران صلیب بکشند و ما را بمباران کنند.
Juror #8
ما وارثان طوایف‌مان هستیم. شهر و بیابان توفیری ندارد، وقتی بی‌رحم به جان هم می‌افتیم. ما به جان هم می‌افتیم و غریبه خانه‌مان را فتح می‌کند.
Juror #8
این خاصیت جنگ است که آدم‌ها را احمق می‌کند، چون توان رؤیاپردازی و درک آینده را ازشان می‌گیرد.
Juror #8
در خاکی بیابانی گرده‌افشانی می‌کردیم، باری به هر جهت، تا عاقبتْ تخم‌مان کجا بیفتد.
Juror #8
این‌جا مرز ایران و افغانستان است و تن زنانی رنجور و زخمی، بی‌آن‌که سرباز باشند، رها شده. بعد از چهل سال انتظار، گاهی سر رسیدنِ گلولهٔ نهایی می‌شود آرزو.
Juror #8
وقتی جنگ عشقی را از میان می‌بَرد، انگار تا ابد گلوله است که به قلب‌ها شلیک می‌شود.
Juror #8
باورش سخت است که در چنین بلوایی هم بشود عاشق شد. ما می‌شویم و برای کسی که جنگْ معشوقش را روانهٔ گورستان می‌کند، جنایت‌کار با جنایت‌کار دیگر فرقی ندارد؛ قهرمانی در میدان نیست و هیچ‌کس حافظِ کسی نیست، وقتی تن‌های جوان به گورستان خفته‌اند.
Juror #8
محبوبه با چشم‌های عسلی روشن و مهربانی به دو فرزندش و شوهرش، بین ما غریب بود و بی‌خواب. هربار که نصفه‌شب از خواب بیدار می‌شدم و برای رفتن به دست‌شویی به حیاط می‌رفتم، می‌دیدمش که گوشه‌ای نشسته و به آسمان نگاه می‌کند. انگار دنبال طالعش بود، در جایی دور از خانه‌اش و میان مردمانی متفاوت که تکه‌ای در هر دو خاک دارند و انگار ندارند.
Juror #8
ما در خانه‌مان هفت موش کور داشتیم که از وقتی آواره شدیم هر شب راه سفره را گم می‌کردند و ما را می‌جوریدند. ما سفره‌مان را هر جا که شد پهن کردیم و به موش‌ها یاد دادیم چه‌طور نان بیابند و موش‌ها به ما یاد دادند چه‌طور با جای زخم دندان‌هاشان زنده بمانیم. ما تن‌مان زخم برمی‌دارد و نمی‌دانیم چرا چنین خون‌آلودیم وقتی گلوله‌ای به ما اصابت نکرده.
Juror #8

حجم

۹۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۱ صفحه

حجم

۹۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۱ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان