«انسان میتواند همچنان لبخند زنان، لبخند زنان و لبخند زنان، پستسرشت باشد.»
عادل
هملت: «ماندن» یا «نماندن» ... چالش این است: آیا خرد، شکوهمند و آزادوارتر میداند که با فرار از زخمههای سنگبار و خدنگ روزگار ستمکار، رنج دید و دم در کشید؟ یا با پندار پیروزی و پایان کار، برای کارزار، رو در روی امواج آزار و رنجشهایی که بدان دچار است، تیغ برکشید؟
Ali
خدایا!... ما میدانیم چیستیم و کیستیم، ولی نمیدانیم چه میشویم و که میشویم؟
امیر
هملت: ریشخندم میکنی، همشاگردی؟...[ سوگواری پدر؟ ]یا به گمان دیگر، برای تماشای جشن عروسی مادرم آمدهای.
نهال
هر آنچه که امروز جان دارد، لاجرم روزی جان میسپارد. سرشت زندگی، مرگ است.
m.mah
یعنی اگر گفت: «دوستت دارم» خردمندی حکم میراند حرفش را تا جایی باور کنی که او توان عمل به آن را دارد.
کاربر ۸۶۳۳۳۶۲
نه هرگز نیک انجامی، نه هیچ نیک فرجامی. ولی... ای قلب! به هم درشکن و بسوز!... زبان مگردان و دهان بدوز!
Mahsa Sadeghi
و مرگ پدرت، نخستین مرگ نبود. از قابیل ـ آن نخستین انسان که مرد ـ تا اینک، هماره خرد فریاد برآورده: «چنین است[ و جز این نیست ].»
pegah farhang mehr
انسان میتواند همچنان لبخند زنان، لبخند زنان و لبخند زنان، پستسرشت باشد.
امیر
[ آن ضجّههای بازیگرانه ]به راستی که نمایشند، و هر کس توان آن دارد تا بازیاش سازد. اینها کوشش در اندوهند، نه جوشش خود اندوه.
m.mah