بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هملت | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هملت

بریده‌هایی از کتاب هملت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۷۶ رأی
۳٫۸
(۷۶)
کلادیوس‌شاه: واژه‌هایم رو درعرش دارند، اما اندیشه‌هایم بر فرش می‌مانند.[ زیرا ]واژه‌هایی که خالی از اندیشه باشند، هرگز ره به آسمان نمی‌سپارند.
کاربر ۳۷۶۱۱۸۴
که بی‌عطوفت باشم، نه پست فطرت. سخنی از دست دشنه بر وی خواهم چشاند، اما سخن به دست و دشنه نخواهم کشاند. هرچند که باید روانم را به دورنگی با زبانم بکشانم، ولی، ای روانم!، درنگی، تا با زبانم، باران خطّ و نشان و سرزَنِشان بر وی ببارانم... اما هرگز نرهانم که مهر عمل بر خطّ و نشانم، بنشانم.
کاربر ۳۷۶۱۱۸۴
مردم نیز بر روش ملوک خویشند.
v.fahimi
مردم نیز بر روش ملوک خویشن
v.fahimi
فقط به این فکر کن که او جوان است و ریسمانی که وی را محدود می‌سازد، بسیار دراز.[ پس ]آزادتر از آن چیزی‌ست که دیگرانند. کوتاه کلام آنکه اوفیلیای عزیز!... به قسم‌های او اعتماد نکن.
v.fahimi
به اندازه‌ی سرمایه‌ات، جامه‌ی گران‌قیمت بپوش ولی عیّاش نباش! جامه‌ات ساده و فاخر باشد نه پر زرق و برق. چرا که مرد را به جامه‌اش می‌شناسند.
v.fahimi
آفت، اوّل به شکوفه‌های نارس بهاری می‌زند[ نه به میوه ]و شبنم درخشان جوانی، از همان نخستین پرتوهای آفتاب زندگانی است که بیشتر به نابودی نزدیک می‌گردد. هشیار باش که ترسو، همیشه ایمن از گزند می‌ماند. زیرا اگر هیچ آسیبی، جوانی‌ات را تهدید نکند، همین که جوان و مغرور باشی، خودش برای گمراهی کفایت است.
v.fahimi
هملت: «ماندن» یا «نماندن» ... چالش این است: آیا خرد، شکوهمند و آزادوارتر می‌داند که با فرار از زخمه‌های سنگ‌بار و خدنگ روزگار ستمکار، رنج دید و دم در کشید؟ یا با پندار پیروزی و پایان کار، برای کارزار، رو در روی امواج آزار و رنجش‌هایی که بدان دچار است، تیغ برکشید؟ مردن، خفتن، دیگر هیچ.
1984
روان هملت‌شاه: من روان پدرت هستم و محکوم گشته‌ام تا روزها سرگردان و شبانگاهان، با لبان روزه‌دار در زندان آتش فروزان، آنقدر بمانم که گناهان پلید دوران زندگی‌ام بسوزد و پالوده گردم.
1984
کلادیوس‌شاه: گرچه اندوه درگذشت برادر ارجمندم، هملت، هنوز در یادها تازگی دارد، و شایسته‌تر آن بود که سراسر کشور[ در غم فقدانش ]چون چهره‌ی پژمرده و پیشانی چین خورده گردد،[ و اندوه از سیمایش ببارد ]، ولی بصیرت[ و احساسات نازک‌دلانه‌ی ]ما، با[ حقیقت تلخ ]طبیعت، سر ستیز دارد.[ پس ]در غمی خردمندانه، به بزرگداشتش می‌کوشیم، و هم‌زمان نیز، بر مصالح خویش، چشم نمی‌پوشیم. از این روی، با آن شاه‌بانویی که جانشین همایون اثر این کشور جنگ‌آور است، و روزی مرا خواهر بود و امروز مرا همسر، پیوند زناشویی می‌بندیم و چشمی گریان و چشمی خندان، آیین سوگواری و شادخواری را با هم‌سنگی و برابری، به هم می‌آمیزیم
1984
بترس از[ اشخاصی چون هملت که ]مطیع مقام موروثی خویشند. او نمی‌تواند مانند مردم عادی بی‌نام و نشان، به هر چه خواست، دست یازد، و هر عزمی داشت، عملی سازد. هر گزیر و گزینشش مشروط به مصالح مملکتی‌ست.[ انگار کن ]سری که تصمیم می‌گیرد و انتخاب می‌کند، ولی باید به فکر بدن و تنه‌ی خویش هم باشد. پس نظر تنه[ ی اجتماع ]هم در تصمیم‌گیری‌ها[ ی چنین اشخاصی ]مؤثر است. یعنی اگر گفت: «دوستت دارم» خردمندی حکم می‌راند حرفش را تا جایی باور کنی که او توان عمل به آن را دارد.
Amir

حجم

۱۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
۲۳,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد