بریدههایی از کتاب عصرهای کریسکان: خاطرات امیر سعیدزاده
۴٫۷
(۲۵۶)
انگار این مملکت صاحب نداشت و سالها بود جادهها تعمیر نشده بودند.
منصوره جعفری
فکر کرده بودند چند ماهی آموزش زبان خارجی میبینند و به هر کشوری که میخواهند اعزام میشوند و کیف میکنند. همین اغراق در تبلیغات برای نیروهای بی روحیه و ضعیف و بی ایمان، زمینه سرخوردگی و بریدگی و تمرّدشان را به دنبال داشت و باعث میشد در اولین فرصت از حزب جدا شده و تسلیم دولت شوند.
منصوره جعفری
نامزدی علی و افسانه به ماتم تبدیل شد. علی هم از دستمان پَر کشید و با پروازش به خیل شهدا پیوست. همانطور که مصطفی در تاریخ شانزدهم شهریور سال ۱۳۵۸شهیده شده بود، با فاصله ده سال بعد و در همان روز شانزده شهریور، علی هم به لقاء الله پیوست.
منصوره جعفری
هر کس در جنوب میجنگد واقعاً شایسته مدال شجاعت است. در کردستان درست است دشمن پشت سر و پیدا و پنهان است. ولی برای نیروهای بومی جنگیدن آسان است. چون بهسرعت میتوانیم خودمان را پوشش داده و از دید دشمن مصون داریم.
منصوره جعفری
ریزش مو و خارش بدن و تاولهای بیشمار به تن و جان مردم افتاده و دست از سرشان برنمیدارد. سموم تاولزا و سیانور و خردل در محیط و طبیعت پخش شده و محیط زیست را تهدید میکند.
منصوره جعفری
مجروحان میروند و شهدا بازمیگردند. اکیپی در مزار شهدا مسقر شده و دائم قبر میکند. ما هم شهدا را به خاک سپرده و نامشان را روی تکه سنگی نوشته و بر سر مزارشان نصب میکنیم.
منصوره جعفری
یواشیواش آثار شیمیایی پدیدار میشود. یکی گریه میکند و اشک میریزد. دیگری تاول زده و چشمهایش قرمز شده است. آن یکی نمیتواند نفس بکشد و دارد خفه میشود.
منصوره جعفری
بچههای رزمنده در جبههها با لوله آب موشک کاتیوشا شلیک میکردند. ولی ما زورمان به این غول بی شاخ و دُم نمیرسد و نمیدانیم چهکارش کنیم.
منصوره جعفری
تقویم را از دستم میگیرد و عکس امام را بوسیده و روی چشمش میمالد و میگوید: «بانی چاو، بیایین تو. »
وقتی میبینم راه و سیره امام چنان در دل این زنِ کُرد عراقی نفوذ کرده که حاضر است جانش را به خطر بیندازد و کمکمان کند، اشک شوق در چشمانم حلقه میزند و خدا را شکر میکنم.
منصوره جعفری
ندای امام در گوشم میپیچد که نباید در رختخواب بمیرم.
منصوره جعفری
منافق را به کف جاده پرتاب میکند و خونش روی پوتینهایم پخش میشود. مقداری صدقه و پول خرده روی جنازهاش میاندازیم و از کنارش رد میشویم
منصوره جعفری
پس از تشکیل شورای ملی مقاومت بین گروهکهای ضد انقلاب کومله، دموکرات و مجاهدین خلق به منظور عدم گشایش جبهه جدیدی در کردستان علیه عراق این گروهکها پس از دیدار مسعود رجوی با طارق عزیز دست به یک سری تحرکات و چند رشته عملیات در منطقه آلان و بیوران با نصب مینهای دستساز بالو و کنترل از راه دور زده بودند.
منصوره جعفری
کومله، دموکرات را سازشکار میدانست و به مذاکرات سازش قاسملو با دولت اعتراض داشت. دموکراتها هم کومله را عامل شوروی میدانستند و با هم درگیر میشدند. نیروهای انقلابی هم از اختلافات آنها بهره میبردند و به آن دامن زده و با اختلافافکنی زمینه نابودیشان را به دست خودشان فراهم میکردند.
منصوره جعفری
«درخت سوره» که به یاد این شهید بین روستای نلاس و واوان در محلی به نام ملا شیخ مشهور است.
منصوره جعفری
به بعضی روستاها که میروم حقوق بسیج عشایر و نیروهای بومی را بدهم، با صحنههای عجیب و غریبی مواجه میشوم. در روستای بناویله ربط، نیروهای محلی تمام اسلحه و مهمات پایگاه را برداشته و یکجا به دموکرات پیوستهاند. پایگاه کاملاً تخلیه شده و اثری از نیروهای خودی نیست.
منصوره جعفری
بیدینها هیچ چیز را مراعات نمیکنند. در تبلیغاتشان میگویند: «درختی که خودت کاشتهای، باید ثمرهاش را خودت ببری! دختری که در خانه پدر بالغ شده، باید اول پدر بهره و استفادهاش را ببرد»!
دو نفر از نیروهای کومله با خواهران خودشان روابط جنسی برقرار کرده و فساد و بیشرفی را در کومله گسترش داده و به امری سازمانی تبدیل کردهاند.
منصوره جعفری
بعد از انقلاب، منطقه نیاز به حاکمیت داشت. وقتی پادگانها و ادارات به دست ضد انقلاب افتاد، مردم راه دیگری جز اطاعت از ضد انقلاب نداشتند. جامعه کارگری و کشاورزی نیازمند امرار معاش بود و باید با گروهکهای حاکم همکاری و تبانی میکردند تا بتوانند اموراتشان را تأمین کنند.
منصوره جعفری
با تبلیغات منفی و تهدیدآمیز هر کس که با گروهکها سلام واحوالپرسی یا کمکی به آنها کرده بود ترسانده و گفته بودند، اگر گیر سپاه بیفتد اعدام میشود. بیشتر مردم هم که نقاط ضعف این چنینی داشتند، گول خورده و راحت به آنها پیوسته بودند تا به خیال خودشان به زندان سپاه نیفتند. فکر کرده بودند اگر داخل شهر یا روستا بمانند روزی توسط سپاه دستگیر شده و به چوبه دار آویخته میشوند.
منصوره جعفری
اگر پدر یا پدربزرگم ازدواج سعید و حمیرا را تأیید میکردند، نمیتوانستم مخالفتی بکنم. معتقد بودند زن باید مطیع شوهرش باشد و نباید در کار او دخالت کند. وظیفه زن خانهداری و بچهداری است و نباید به پر و پای شوهرش بپیچد. نباید اجازه دهد حرمت مرد شکسته شود و بر علیه او حرفهای ناشایست به زبان بیاورد.
منصوره جعفری
مقداری دینار عراقی خرید و فروش میکنم و میفهمم وضع مالی خبات و مجاهدین از بقیه بهتر است.
منصوره جعفری
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۵۰%
تومان