بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عصرهای کریسکان: خاطرات امیر سعیدزاده | طاقچه
تصویر جلد کتاب عصرهای کریسکان: خاطرات امیر سعیدزاده

بریده‌هایی از کتاب عصرهای کریسکان: خاطرات امیر سعیدزاده

۴٫۷
(۲۵۶)
جنازه حمید را برمی‌گردانم و می‌بینم چشم‌ها‌یش را با سرنیزه از حدقه در آورده‌اند‌. بینی‌اش را بریده‌اند‌. آلت تناسلی و بیضه‌ها‌یش را بریده و بدنش را سوراخ سوراخ کرده‌اند‌. آن‌قدر گریه می‌کنم و سر به زمین می‌کوبم که نفسم می‌گیرد.
مرتضی ش.
رفت یک جلد قرآن آورد و قسم خورد و گفت: «‌به این قرآن قسم کار من نبوده. من به کمیته امداد خبر ندادم. اگه من این حرفا را زده باشم این قرآن کمرم رو بشکنه. » بعد از سه روز دوباره آمد جلو در خانه‌مان نشست و شروع به فضولی کرد. گفت: «‌پول این لباسا رو از کجا آوردی؟ پول میوه از کی می‌گیری؟ » هی فضولی می‌کرد و عذابمان می‌داد. معمولاً پشت به تیر برق می‌نشست و فضولی می‌کرد. از قضا آن روز رو به تیر برق ایستاده بود و داشت منزل همسایه‌ها‌ را دید می‌زد. یکباره لاستیک کامیونی از سربالایی کوچه راه افتاد و چرخید و سرعت گرفت و بالا و پایین جست و یکراست آمد و محکم به کمر ‌زری شله خورد و او را چسباند به تیر برق. کمرش شکست و افتاد توی کوچه.
🍃🌷🍃
یک شب مهدی باکری به مراسم عروسی فامیلشان‌ دعوتم کرد. عروسی بدون رقص و آواز بود. مردها جدا و زن‌ها‌ جدا از یکدیگر بودند. اولین باری بود که مراسم عروسی را این جوری بی رونق می‌دیدم. برایم تعجّب‌آور بود. نه ضبطی و نه مطربی و نه رقص و آوازی. در نوع خودش نوبر بود.
سورینام
ـ در شهر شما به بُز میگن چی؟ ـ بُز. ـ به قاطر چی میگن؟ ـ قاطر. ـ به خرگوش چی میگن؟ ـ بُز!
shariaty
حمام می‌رفتم می‌گفتند: «‌شوهرش اسیره، آرایش می‌کنه و به خودش می‌رسه. » لباس سیاه می‌پوشیدم می‌گفتند: «‌لباس عزا پوشیده و اومده جشن عروسی. » لباس شاد می‌پوشیدم می‌گفتند: «‌بی عار و درده، شوهرش زجر می‌کشه خودش کیف می‌کنه. » هر مراسمی ‌می‌رفتم جاش جاش صدایم می‌کردند. به عنوان همسر جاش طوری نگاهم می‌کردند که انگار قاتل و جزامی‌ هستم.
سایه ی ماه🌘🙂
هرگز لباس تازه‌ای‌ نخریدم. هیچ وقت دلم نیامد نان سالم تکه کنم و بخورم. همیشه نان ریزه زیر دست بچه‌ها‌ را جمع می‌کردم و می‌خوردم و خدا را شکر می‌کردم.
مرتضی ش.
ترسی در وجودش نیست و گلوله هم می‌ترسد به طرفش بیاید! نیروها را از محاصره خارج می‌کنیم. این فرمایش امام «کار برای خدا دلسردی ندارد» را آویزه گوشم می‌کنم و مانند آچار فرانسه سعی می‌کنم هر کاری را به خوبی انجام دهم.
امین
آخر شب، همان پیشمرگ صدایم می‌کند و می‌گوید: «‌عجب زن قشنگ و باحالی داری. حیف نیس اون زن خوشگل همسر یه جاش کثیف باشه. تو لیاقت اونو نداری، خیلی خوشگل و باحاله. دوستت داره. حاضر شده امشب پیش ما بخوابه تا تو رو آزاد کنیم! » غم دنیا بر سرم می‌ریزد و به مرز جنون می‌رسم. این همه سختی و عذاب و درد کشیدم تا آبرو و حرمت و حیثیت خانواده‌ام‌ را حفظ کنم. اگر بلایی سر سُعدا بیاورند چطور می‌توانم رنج زندان را تحمّل کنم. همین چند وقت پیش بود که زن یکی از زندانیان به ملاقات شوهرش آمده بود و به او گفته بودند: «‌اگه شب پیش ما بخوابی، فردا شوهرت رو آزاد می‌کنیم. »
davidmohammad98
این فرمایش امام «کار برای خدا دلسردی ندارد» را آویزه گوشم می‌کنم و مانند آچار فرانسه سعی می‌کنم هر کاری را به خوبی انجام دهم.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
نباید در رختخواب بمیرم.
مرتضی ش.
کومله و دموکرات عددی نیستن. ما دشمنان بزرگ‌تری مثل آمریکا و اسرائیل داریم.
مرتضی ش.
ولی وقتی پای جان در میان باشد نمی‌توان به میزان مقاومتشان‌ اعتماد کرد. خیلی‌ها‌ فقط‌ ها‌رت و پورت دارند ولی در اولین فرصت تنشان‌ می‌لرزد و دیگران را قربانی جان خودشان می‌کنند.
مرتضی ش.
تا پاییز کسی به شهر بازنمی‌گردد. ولی با بارش برف و باران، کم‌کم آثار شیمیایی کاسته می‌شود و مردم آرام‌آرام به شهر بازمی‌گردند. تب شیمیایی تا بهار ادامه دارد و همچنان تلفات می‌گیرد. ولی در این شهر آلوده، همچنان نبض زندگی جریان دارد. ریزش مو و خارش بدن و تاول‌ها‌ی بیشمار به تن و جان مردم افتاده و دست از سرشان برنمی‌دارد. سموم تاول‌زا و سیانور و خردل در محیط و طبیعت پخش شده و محیط زیست را تهدید می‌کند. ریه‌ها‌یم آسیب دیده و به سرما حساس شده‌ام. سیانور پوستم را سیاه کرده است. بعد از چند ماه پسر کوچکم مصطفی به دنیا می‌آید و با معاینات پزشکی مشخص می‌شود، توی شکم مادرش شیمیایی شده است.
🍃🌷🍃
شما فکر کردین تحت تأثیر افکار دموکرات قرار گرفتم. اگه می‌خواستم به کشورم خیانت کنم دو سال اسارت کومله و چهار سال اسارت دموکرات رو تحمل نمی‌کردم. در تمام عملیات‌های کردستان همراه شهدا بودم و بهترین دوستانم شهید شدن. دو برادرم شهید شده. خواستم ثابت کنم تا آخر پای آرمان‌ها‌ی نظام جمهوری اسلامی ‌وایسادم و برای عقیده‌ام‌ احترام قائلم. من همرزم شهید باکری و شهید صالحی و شهید علی‌پور و شهید عظیمی ‌و شهید عمرملا و صدها شهید دیگر بودم که تک‌تک لحظاتم با خون اونا رنگین شده.
neshat
گذشته از کینه‌ای‌ که صدام حسین نسبت به جمهوری اسلامی ‌در دل دارد، عقده خاصی نسبت به مردم سردشت دارد. نقل است صدام حسین خاطره ناخوشایندی از شهرک ربط داشته و به هواپیماهای عراقی دستور داده است به هر شهری حمله کرده و نتوانستند بمب‌ها‌یشان‌ را آنجا بریزند، بمب‌ها‌ را بیاورند و بر سر مردم سردشت خالی کنند!
سورینام
این وظیفه انسانی ‌و اسلامی ‌شماست که نگذارید بدی یا کلمه بد در خانواده ما باشد.
مرتضی ش.
«درخت سوره» که به یاد این شهید بین روستای نلاس و واوان در محلی به نام ملا شیخ مشهور است. عاقبت دموکرات سوره باوه را دستگیر کرده و به درخت سوره بسته و تیرباران می‌کند. ا
ahya
بزرگ‌ترین افتخار برای من این است که زن و بچه‌ها‌یم نمونه اخلاق باشند. به همین دلیل از شما انتظار دارم شما برای خواهرانم و دیگر بچه‌ها‌ معلم اخلاق باشید و آن‌ها را از انحرافات بر حذر دارید چون جوّ خراب است و بچه‌ها‌ در سن و سالی هستن که انحرافات و یا خوبی‌ها‌ را (زود) می‌پذیرند.
مرتضی ش.
با دوربین از دور روستا را دید زده و می‌بینم زنی میانسال مشغول کار است و هیزم برداشته و دارد تنورش را روشن می‌کند. خانه‌اش آخر روستاست و دیوار گلی کوتاهی دارد. یواش‌یواش به طرفش می‌روم و به زبان کردی خاله صدایش می‌کنم و می‌گویم: «‌سلام پوره. » ـ علیک سلام. جواب می‌دهد و همچنان مشغول کارش می‌شود. می‌گویم: «‌پوره خیلی گشنه‌ایم، یه کم نان می‌دی بخوریم؟ » ـ مال کجایین؟ ـ کرد عراقی، پیشمرگ مام جلال طالبانی! محل نمی‌گذارد و هیزم‌ها‌ را جابه‌جا می‌کند.
baraniam
وقتی نیروهای کومله وارد روستایی می‌شوند به منزل طرفداران دموکرات می‌روند و نان و غذای نیروهایشان‌ را به گردن طرفداران رقیب می‌اندازند تا طرفداران خودشان ضرر نکنند و رضایتشان‌ جلب شود. اگر دموکرات وارد روستایی می‌شود، نیروهایش را به منزل طرفداران کومله می‌فرستد تا آن‌ها‌ ضرر کنند و فشار کمتری به طرفداران خودش وارد کند. وقتی زورشان به همدیگر نمی‌رسد، نیروهایشان‌ را روانه منزل افراد بی‌طرف می‌کنند تا هزینه زندگی آن‌ها‌ را بالا برده و آزارشان دهند. با این اعمال هزینه درگیری طرفداران خودشان را کاهش می‌دهند.
baraniam

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد