بریدههایی از کتاب هشت قتل حرفه ای
۳٫۸
(۴۸۹)
«چیزی که درموردت دوست دارم اینه که تو یه روح پیر توی یه جسم جوون داری.»
zohreh
چند روز بعد از آن ماجرا یک شب کلیر نیمهشب من را از خواب بیدار کرد و پرسید: «چرا من رو دوست داری؟»
«نمیدونم. فقط دوستت دارم.»
«باید دلیلی داشته باشه.»
«اگه دلیلی برای دوست داشتنت پیدا کنم بعداً به همون دلیل نباید دوست داشته باشم.»
zohreh
آن شب به من گفت لازم است که جزئیات را بگوید. گفتم: «اگه احساس میکنی باید با صدای بلند به زبون بیاوری تا آروم بشی بگو. در غیر این صورت نه؛ نیازی نیست.»
zohreh
احساس تنهایی و غصه میکردم. همیشه وقتی با مردم بودم همین حس تنهایی را داشتم.
شیلا در جستجوی خوشبختی
برای اولین بار فکر کردم چرا همهچیز باید فهرستوار باشد؟ چه چیزی مجبورمان میکند چنین کاری بکنیم؟
zohreh
لباسهایی که به تن میکرد کمتر نشان میداد امیلی از چه چیزی خوشش یا بدش میآید.
zohreh
دوست داشتم زودتر از محیط بیرون بیایم. احساس تنهایی و غصه میکردم. همیشه وقتی با مردم بودم همین حس تنهایی را داشتم.
Gray
با کتاب میتوانیم در زمان سفر کنیم. خوانندههای واقعیِ کتاب این حس را خوب درک میکنند. کتاب تو را فقط به زمانی که نوشته شده نمیبرد؛ بلکه با شخصیتهای مختلفی از خودت نیز آشنا میکند.
شیلا در جستجوی خوشبختی
با کتاب میتوانیم در زمان سفر کنیم. خوانندههای واقعیِ کتاب این حس را خوب درک میکنند. کتاب تو را فقط به زمانی که نوشته شده نمیبرد؛ بلکه با شخصیتهای مختلفی از خودت نیز آشنا میکند.
Gray
با کتاب میتوانیم در زمان سفر کنیم. خوانندههای واقعیِ کتاب این حس را خوب درک میکنند. کتاب تو را فقط به زمانی که نوشته شده نمیبرد؛ بلکه با شخصیتهای مختلفی از خودت نیز آشنا میکند.
Gray
به نظر من کسی که میخواهد مرتکب جنایت بشود باید از خودِ اصلیاش دور بشود وگرنه چطور ممکن است بتواند مرتکب چنین کارهایی بشود.
zohreh
گاهی فکر میکردم رفتاری که دارد تنها یک رفتار عادی اوست اما برخورد مردم نسبت به او گستاخانهست.
zohreh
«اوایل فکر میکردم چون آدم تنها و غمگینیه مخصوصاً حرفهایی میزنه که دیگران رو وادار به واکنش بکنه اما بعدها فهمیدم کلاً آدم وحشتناکیه.»
zohreh
«اما پنهون کردن یه جسد کار راحتی نیست.»
«بر حسب تجربه که نمیگید.»
«من داستانهای معمایی-جنایی زیاد خوندم.»
zohreh
انجام کارِ درست مد نظرشه. قوانینی وجود داره.
zohreh
«بازرس از راه رسید. خانهای که دربارهٔ آن صحبت میکنم خانهای است که یک مرد در آن به قتل رسیده و مردی دیگر گم شده. بیتردید مردی که ناپدید شده آنیکی را کشته. بازرس بهاحتمال قریببهیقین بهدنبال راهحل حقیقی میگردد. بدون هیچگونه پیشداوری بهدنبال راه نهایی میگردد.»
zohreh
حالا اینجا در سن چهلسالگی دوباره همان کتاب را در دست دارم و چشمهایم همان کلماتی را میبیند که بیستوهشت سال پیش دیده است. همان کتابی که ممکن است مردی تاجر یا زنی خانهدار، پنجاه سال پیش آن را در دست گرفته باشد. این همان سفر در زمان است.
zohreh
با کتاب میتوانیم در زمان سفر کنیم. خوانندههای واقعیِ کتاب این حس را خوب درک میکنند. کتاب تو را فقط به زمانی که نوشته شده نمیبرد؛ بلکه با شخصیتهای مختلفی از خودت نیز آشنا میکند.
zohreh
صفحات را تندتند ورق زدم؛ بوی قدیمی بودن کاغد به مشامم خورد. من عاشق این بو بودم اگرچه میدانستم این بو یعنی سالها از عمر چاپ کتاب گذشته و من خوب از آن نگهداری کردم.
zohreh
میدانم همان اول باید به مأمور مالوی این موضوع را میگفتم اما تصمیم گرفتم حرفی به او نزنم.
بههرحال او بخش عمدهٔ اطلاعات را از من پنهان میکند به همین دلیل اشکالی ندارد که من هم برخی اطلاعات را پنهان کنم.
باید از خودم حمایت کنم.
zohreh
حجم
۲۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰۵۰%
تومان