هرچه بیشتر با دیگران تعامل میکردم بیشتر دلم میخواست از آنها دور بمانم.
mah_
ناگهان یک جا خسته میشدم. دوست داشتم زودتر از محیط بیرون بیایم. احساس تنهایی و غصه میکردم. همیشه وقتی با مردم بودم همین حس تنهایی را داشتم.
˼السـیِّدةَالشَهیدة˹
از آن مدل خانههایی که جان میدهد در آن قتلی رخ بدهد
مهدی بهرامی
هیچوقت تمام حقیقت را از کسی نخواهیم فهمید. زمانیکه با کسی ملاقات میکنیم حتی قبل از اینکه کلامی بین ما ردوبدل بشود دروغ و نیمهدروغ وجود دارد. لباسهایی که میپوشیم حقیقت بدن ما را میپوشاند و البته آنطور که دلمان میخواهد ما را به دنیا معرفی میکند. در اصل، آنها پارچههایی دارای حرکت و کلام هستند.
nina61
هیچکس نمیدونه که توی دل و ذهن کسی دیگه چی میگذره.
melik
هرچه بیشتر با دیگران تعامل میکردم بیشتر دلم میخواست از آنها دور بمانم.
Nastaran
با کتاب میتوانیم در زمان سفر کنیم
محدثه
کلیر همسرم است و همسرم باقی میماند. باید به هر دلیلی کنارش بمانم. حتی اگر بهایش سنگین باشد.
•R•
همیشه حق با مشتری نیست.
melik
خودت خرابش کردی. خودت باید درستش کنی.
گربه ی سفیدِ گمشده بین کلمات