کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان
معرفی کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان
کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان، مجموعه داستانهای فاطمه سلیمانی ازندریانی است. نیمی از داستانهای کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان با موضوعات دفاع مقدس است و نیم دیگر داستانهای اجتماعی و خانوادگی دارد.
دربارهی کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان
فاطمه سلیمانی ازندریانی در کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان، ده داستان نوشته است. داستانهایی که در طول مدت سهسال نوشته شدند و محوریت آنها، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس است، هرچند اشارهی مشخصی به این موضوع نشده است. نیم دیگر داستانهای کتاب، به موضوعات اجتماعی و خانوادگی پراختهاند.
پنج داستان از کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان در مسابقه داستاننویسی به عنوان داستانهای برگزیده انتخاب شدند.
کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید داستانهای کوتاه از نویسندگان ایرانی بخوانید، کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان را انتخاب کنید.
بخشی از کتاب رد سرخ جامانده بر فنجان
یک رد سرخ روی فنجان جا مانده بود. جای رژ لب که خوب شسته نشده بود. ظاهراً شنیدههایمان خیلی هم بیراه نبود. اینکه یاشار با یک زن معاشرت میکند، و احتمالاً با یک زن همسن و سال مامان.
فنجان را دوباره به آب چکان آویختم و یک لیوان برداشتم. تپش قلب گرفته بودم. اما سعی کردم خونسرد باشم تا متوجه حال خرابم نشود. لیوان را زیر یخ ساز گرفتم و از یخ پر کردم. کمی هم آب رویش ریختم.
چند نفس عمیق کشیدم و از آشپزخانه بیرون رفتم. روی مبل مقابلش نشستم و آب یخ را مزه مزه کردم. هر دو دستش را باز کرده بود و روی پشتی مبل انداخته بود. لیوان را روی میز گذاشتم و به چشمهایش خیره شدم. سرش را با استفهام تکان داد: به چی نگاه میکنی؟
بی توجه به سؤالش، گل سرم را باز و بسته کردم. گفت: پاشُدی اومدی اینجا که فقط زل بزنی به من؟
- دارم نگات میکنم ببینم، میفهمم تو اون مغز پوکت چی میگذره یا نه.
- از کی تا حالا یلدا خانوم مغز اسکن میکنه؟
اخم کردم: از وقتی تو خل و چل شدی.
جوابم را نداد. گفتم: دق نمیکنی تنهایی؟
دستش را رها کرد: من تنها نباشم دق میکنم.
با خودم گفتم: تنها که نیستی.
بعد به یاشار گفتم: مامان گناه داره. اونو تک و تنها ولش کردی، خودتم تک و تنها اومدی اینجا که چی؟
- مامان؟ مامان شما تنها مونده، من باید از تنهایی در بیارمش؟
- خجالت بکش.
به جلو خیز برداشت: باشه من خجالت میکشم، اما اونم خجالت میکشه؟ اصلاً روش میشه اسم خودش رو بذاره مادر؟
خودش جواب خودش را داد: البته روش که میشه. چون برای شما دو تا مادر خوبی بوده. برای من زن بابا بود...
اخم کردم: بیشعور آدم در مورد مادرش این طور صحبت نمیکنه.
براق شد توی صورتم و شمرده گفت: اون، ما. دَ. رِ. من. نیست. همه میدونن، هزار جور بلا سر خودش آورده که من به دنیا نیومده بمیرم!
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه