کتاب سربازان سالامیس

کتاب سربازان سالامیس نوشتهٔ خاویر سرکاس و ترجمهٔ محمد جوادی است. انتشارات نیلوفر این رمان تاریخیِ اسپانیایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب سربازان سالامیس

کتاب سربازان سالامیس شناخته‌شده‌ترین رمان خاویر سرکاس است. این رمان در ژانر تاریخی نوشته شده و داستانش در دوران جنگ داخلی اسپانیا اتفاق می‌افتد. سرکاس در این رمان بخشی از حقایق تاریخی را با داستانی که خودش پرداخته در هم تنیده است. این کتاب تا ماه‌ها بعد از انتشارش در سال ۲۰۰۱ میلادی در صدر فهرست پرفروش‌ترین‌ها بود و منتقدان بسیاری به آن نظر مثبت داشتند. این رمان در میان عامه‌ٔ مردم هم بسیار محبوب شد. در سال ۲۰۰۳ جایزه‌ٔ ادبی بهترین اثر مستقل غیرانگلیسی به این کتاب اهدا شد.

نام این کتاب به نبرد سالامیس اشاره دارد. در این نبرد، ارتش امپراتوری هخامنشیان به رهبری «خشایارشا» با ارتش یونان جنگیدند. در نهایت سربازان اندک یونانی موفق به شکست ارتش امپراتوری هخامنشیان شدند. جنگ توصیف‌شده در این رمان نیز وضعیت مشابهی دارد. این کتاب در ۳ بخش روایت می‌شود. در بخش اول شخصیتی که سرکاس آن را از روی خودش نوشته و نام خودش را روی آن گذاشته، با پسر «رافائل سانچز مازاس» مصاحبه می‌کند. آن پسر تعریف می‌کند که مازاس، پدرش، چگونه توانسته با کمک یک سرباز از چوبهٔ دار جمهوری‌خواهان بگریزد. در انتهای این بخش سرکاس نسبت به پیداکردن آن سرباز مجهول وسواس پیدا می‌کند و در ۲ بخش بعدی به‌دنبال او می‌گردد.

خواندن کتاب سربازان سالامیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر اسپانیا و قالب رمان تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره خاویر سرکاس

خاویر سرکاس نویسنده و استاد دانشگاه اسپانیایی است. او از رمان‌نویسان شناخته‌شدهٔ اسپانیا است که برای رمان‌هایش جوایز فراوانی دریافت کرده است. سرکاس متعلق به گروهی از رمان‌نویسان اسپانیایی است که رمان‌هایشان را در فضای تاریخی و در دوران جنگ داخلی اسپانیا می‌نویسند. او عقیده دارد نویسندگان هم‌عصرش به اندازهٔ کافی به جنگ داخلی اسپانیا که در زمان پدربزرگ‌هایشان اتفاق افتاد، توجه ندارند. کتاب «سربازان سالامیس» شناخته‌شده‌ترین رمان خاویر سرکاس است.

بخشی از کتاب سربازان سالامیس

«از مسیری پوشیده از سنگ‌ریزه‌ها می‌گذشتیم که پرچین شمشادها دورش را گرفته بود. به آن زن رنگ‌پریده فکر کردم؛ با آن چهره‌ی متمایز که آن روز صبح در کلیسای نوتردام دیده بودم و شمع روشن می‌کرد و استغاثه می‌نوشت. اما قبل از اینکه فرصت کنم سؤالش را جواب دهم خودش جواب داد.»