کتاب کیفر آتش (برج بابل)
معرفی کتاب کیفر آتش (برج بابل)
کتاب الکترونیکی «کیفر آتش» نوشتهٔ الیاس کانتی، نویسندهٔ بلغاری با ترجمهٔ سروش حبیبی در انتشارات نیلوفر چاپ شده است. رمان کیفر آتش نخستین بار در سال ۱۹۳۵ منتشر شد و در ۱۹۸۱ جایزهٔ نوبل را نصیب نویسندهاش کرد.
درباره کتاب کیفر آتش
کتاب کیفر آتش ماجرای زندگی یک دانشمند و چینشناس مشهور و انزواطلب به نام پیتر کین را تعریف می کند. او فردی انزواطلب و عاشق سکوت است. او کل زندگیاش را صرف ساخت کتابخانهای بینظیر کرده است و فقط به کتابخواندن و تحقیق علاقه دارد و از خانه بیرون نمیرود. اما در طول داستان تحتتأثیر حرفهای مستخدم و دربان خانهاش و طی اتفاقاتی مجبور میشود تا آپارتمان و کتابخانهاش را رها کند و با دنیای بیرون مواجه شود. اما بحران اصلی ذهن اوست که عادت به زندگی در دنیای واقعی ندارد.
الیاس کانتی تمام آثارش را به زبان آلمانی نوشته است. موضوع اصلی این آثار بیپناهی انسان منزوی امروز است. برخی از آثارش عبارتاند از: توده ها و قدرت،، محاکمه دیگر کافکا و خاطرات.
کتاب کیفر آتش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به مطالعهٔ آثار برتر ادبیات جهان پیشنهاد میشود.
درباره سروش حبیبی
سروش حبیبی در ۷ خرداد ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. او مترجم معاصر ایرانی است که دهها کتاب از زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی را به فارسی برگردانده است. حبیبی تحصیلات دبیرستانی خود را در تهران و در دبیرستان «فیروز بهرام» به پایان رساند. او از سال ۱۳۲۹ در مدرسۀ عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست، تلگراف و تلفن درآمد. در سال ۱۳۳۹ برای ادامۀ تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و ۳ سال به تحصیل در رشتۀ الکترونیک و همچنین یادگیری زبان آلمانی پرداخت. این مترجم ایرانی، سپس، در وزارت پست و تلگراف، رئیس دروس دانشکدۀ مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهای داشت. از او بهعنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد میشود. فعالیت سروش حبیبی در زمینۀ ترجمه، از همکاری منظم او با مجلهٔ سخن آغاز شد. او طی بیش از ۴ دهه فعالیت خود در عرصهٔ ترجمهٔ آثار ادبی، دریچۀ تازهای به روی خوانندگان ایرانی گشود. آشنایی فارسیزبانان با نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی از راه ترجمههای او بوده است. اثر نویسندۀ مشهور روسی، واسیلی گرُسمان، با عنوان «پیکار با سرنوشت» یکی از برجستهترین ترجمههای سروش حبیبی است.
از دیگر آثار ترجمهشدۀ این مترجم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«گلهای معرفت» (اریک امانوئل اشمیت)، «ژرمینال» (امیل زولا)، «زمین انسانها» (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «دایی وانیا» (آنتون چخوف)، «بیابان» (آنتون چخوف)، «میدان ایتالیا» (آنتونیو تابوکی)، «شبهای هند» (آنتونیو تابوکی)، «پرتغال و دیکتاتور آن» (آنتونیو دو فیگردو)، «ما مردم (داستان آمریکا)» (لئو هیوبرمن)، «هائیتی و دیکتاتور آن» (برنارد دیدریش و آل برت)، «تاریخ اجتماعی سیاهان آمریکا» (بنجامین براولی)، «قرن روشنفکری» (آلخو کارپانتیه)، «بیابان تاتارها» (دینو بوتزاتی)، «خداحافظ گاری کوپر» (رومن گاری)، «سگ سفید» (رومن گاری)، «نیروی پیام» (ژان لویی سروان شرایبر)، «طبل حلبی» (گونتر گراس)، «جنگ و صلح» (لئو تولستوی)، «آناکارنینا» (لئو تولستوی)،«پدر سرگی» (لئو تولستوی)،«مرگ ایوان ایلیچ» (لئو تولستوی)،«ژان دو فلورت و دختر چشمه» (مارسل پانیول)، «اربابها» (ماریانو آزوئلا)، «روزنامه مقاومت» (میکیس تئودوراکیس)، «چشمان بازمانده در گور» (میگل آنخل آستوریاس)،«هنر و اجتماع» (هربرت رید)، «هنر امروز» (هربرت رید)، «ژاپن» (هرمان کان)، «نارتسیس و گلدموند» (هرمان هسه)، «سیدارتها» (هرمان هسه)، «داستان دوست من» (هرمان هسه)، «گورزاد و دیگر قصهها» (هرمان هسه)، «سفر شرق» (هرمان هسه)،«قصهها» (هرمان هسه)، «زندگی و سرنوشت» (واسیلی گروسمان)، «ابلوموف» (ایوان گنچاروف)، «کیفر آتش (برج بابل)» (الیاس کانتی)، «ابله» (داستایوسکی)، «قمارباز» (داستایوسکی)، «شیاطین» (داستایوسکی)، «شبهای روشن» (داستایوسکی)،«همزاد» (داستایوفسکی)، «بانوی میزبان» (داستایوسکی)، «موشها و آدمها» (جان اشتاین بک)، «زنگبار یا دلیل آخر» (آلفرد آندرش)، «مروارید» (جان اشتاین بک)، «سعادت زناشویی» (لئو تولستوی)، «رستاخیز» (لئو تولستوی) و «شیطان» (لئو تولستوی).
اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوهٔ ترجمهٔ او چنان است که هر یک از ترجمههای تازهٔ او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایوسکی که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بودهاند با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبهرو میشود. سروش حبیبی در سال ۱۳۵۶ به آمریکا رفت. او از سال ۱۳۵۸ در فرانسه ساکن است.
بخشی از کتاب کیفر آتش
«او خود صاحب بزرگترین کتابخانه خصوصی این شهر بزرگ بود. بخش ناچیزی از این کتابخانه را همیشه همراه خود برمی داشت. او این کار را از سر احتیاط می کرد، زیرا با عشق شدیدی که به کتاب داشت، و این تنها سودایی بود که در زندگی پرکار و بر سختگیری استوارش به خود روا می داشت، مشکل می توانست از خرید کتاب، حتی کتابهای بد خودداری کند. خوبی کار این بود که کتابفروشیها اغلب بعد از ساعت هشت باز می شدند. گاهی کارآموز جوانی که می خواست اعتماد رئیسش را به خود جلب کند زودتر از وقت آمده و در انتظار کارمند ارشد پشت در ایستاده بود و کلید در کتابفروشی را با شوق از او می گرفت و می گفت: «من از ساعت هفت اینجایم.»یا «در بسته است نمی توانم بروم سر کارم!» این علاقه مندی به کتاب بر دل کین می نشست. پایداری بسیار می خواست که فورا به دنبال آنها به کتابفروشی وارد نشود. کتابفروشهای کم مایه تر اغلب سحرخیز بودند و از ساعت هفت ونیم پشت در باز مغازه شان سر به کار مشغول می داشتند. کین به منظور مبارزه با این وسوسه ها بر کیف پرکتاب خود دست می کوفت. آن را تنگ در بغل می فشرد، به شیوه خاصی که خود یافته بود تا هر چه بیشتر از تنش با آن در تماس باشد. دنده هایش از پشت لباس نازک و بدقواره اش آن را حس می کردند.»
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۷۵ صفحه
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۷۵ صفحه
نظرات کاربران
چرا pdf???