نظرات کاربران درباره کتاب چشمهایش
۴٫۰
(۹۸۱)
ftm.s
چقد مزه داد خوندش...
yeganeh
یه کتابِ عاشقانه،سیاسی و اجتماعی از یه نویسنده شاخص
فوق العاده س...
نویسندهطور
بعد از بیست سال که رمان خوندن را گذاشته بودم کنار ، این کتاب را خوندم ، خوب بود
Milad
یک کتاب عالی با داستانی بی نظیر، داستانی عالی از فدا کاری و عشق های ناتمام و به هم نرسیده
nabood
به نظرم یکی از بهترین نوشته های بزرگ علوی است.اگر بقیه نوشته هایش را نخوانده اید این یکی را بخوانید.
fatemeh
من که خیلی دوستش داشتم😀
safaeinejad
یک داستان عاشقانه، اجتماعی، سیاسی
کتاب با قلم زیبای بزرگ علوی وصف حال زنی است که میتواند متفاوت باشد و ناشناخته. زنی که میتواند به بی بند و باری برسد و میتواند به یک مبارز سیاسی تبدیل شود و همه اینها بستگی دارد به اینکه رفتار جامعه با او چگونه است
اختناق و دیکتاتوری رژیم پهلوی در جای جای کتاب وجود دارد
Mona
کاش رایگان بشه کنجکاوشدم بخونم!
bikas
"چشم هایش"واقعا ادم رو برای ساعتی از این دنیا جدا میکنه.و اونقدر این کتاب حال عجیبی داره که گاهی حس میکردم من هم جزو شخصیتایه داستانم.
البته تا 20صفحه اولش یکم حوصله سربره.ولی داستان که از زبان خانمی به اسم فرنگیس شروع میشه،فوق العاده میشه
malihe
به زحمت کتاب رو به آخر رسوندم. به نظرم برای کسانیکه زیاد کتابن نخوندن یا تازه میخوان شروع کنن مناسبه.
شبنم
ای کاش پولی نبود
R Ka
نسخه چاپی چشمهایش را قبلأ خواندم .یک رمان تلخ که من رو به یاد یک آدم خاص می اندازد... در زمان خودش به لحاظ داستانی خیلی نو بوده به ویژه اینکه یک نویسنده مرد راوی داستان یک زن است کمتر معمول بوده. من که غصه ام شد از این کتاب اما نویسنده کارش درسته...
Omid r kh
18
نه. این آن چیزی نبود که آنقدر مرا ترغیب کردید به خواندنش. از پایان بندی پا در هوا و افتضاحش که بگذریم، چرا که شخصیت اول رمان که از ابتدا چند فصل با او همراه بودیم و تقریباً داشت شخصیتش پرداخت میشد در پایان هیچ خبری نیست. این ها شخصیت هایی بوده اند که نویسنده برای من ازشان حرف زده. از خودشان. از دغذغه هایشان. نوع نگاهشان. و از همه این ها گذشته، راوی اول شخص است. بعد یک باره راوی اول شخص گم میشود؟ پولش را نداده اید مگر؟ خب از پایان بندی افتضاحش که بگذریم (چند خط بالا را سعی کردم بگویم چرا افتضاح). میرسیم به اوایل. فصل اولی که به شدت شلوغ و پلوغ و نا منسجم است. از هر دری سخنی هست، از چیزهایی که هیچ وقت به آن ها برای بار دوم در روایت اشاره نمی شود. چیزهایی که اگر نمی بودند فقط حجم کتاب کمتر میشد. بعد فصل دوم را داریم که روایت منسجم و متمرکز تر شده و اما هنوز زیاده گویی راوی و توضیح واضحات دادن های بی جایش باقی است. اما این ها همه قابل چشم پوش، حتی اینکه ما آخرش نمی فهمیم سوژه چیست هم قابل چشم پوش، اینکه اسم کتاب چشم هایش است، ولی یکی از سوژه ها سیاست است و دیگری طریق عاشقی یک فرد دیگر و دیگری جستجوی یک ناظم به دنبال یک سری راز و معما...
من با شخصیت های کم عقل داستان بیشتر از همه مشکل دارم. شخصیت هایی که شخصیت نیستند، یک سری آدم کوکی اند که به دست نویسنده کوک میشوند تا نویسنده خیلی راحت بتواند روایتش را هر طور دلش خواست جلو ببرد. در واقع شخصیت ها از خودشان در داستان عقل و اراده ندارند. شخصیت ناظمی که در ابتدا آنقدر باهوش می نماید، به محض اینکه نویسنده را از سد ها و موانع فرضی اش برای در آوردن فضای روایتش میگذرد، در حد یک آدم درونگرای دست و پا بسته ی منفعل که عقلش در حد یک میمون رشد کرده نزول پیدا میکند و گوش میسپارد به پر گویی های یک زنک. از طرف دیگر ما یک استاد نقاش سیاسی را داریم که خیلی حکیم و عاقل و داناست، آن وقت خام دو تیله میشود...
از آن طرف تر ما یک دختر لوس و آفتاب مهتاب ندیده ی هرزه مسلک داریم که تنها دغدغه اش این است ملت دوستش دارند یا نه، جخ اگر کسی از او خوشش نیاید این دختر عاشقش میشود. و به محض اینکه ناظمی در دنیا پیدا شود که براش کاری کند، این دختر همه زندگیش را برای آن ناظم خواهد گفت.
بیشتر مثل این است که نویسنده نشسته باشد یک گوشه، شخصیت ها هم پشت یک سری نیمکت و یک دستگاه مخوف مجازات هم آن طرف تر باشد. بعد نویسنده تعلیمی را به چکمه هاش بکوبد و عربده بزند: تو. ناظم. اگر بیشتر از آن چیزی برایت تعیین کردم در محضر خانم حرف بزنی میدهم فلکت کنند پدرسگ. فهمیدی؟ آفرین. شما خانم، همه سفره ی دلت را پیش این آقا میریزی روی دایره. شما استاد ماکان، بایست عاشق چشم های این هرزه شوی. آفرین آفرین. همه تان فهمیدید؟ من برای شما هیچ ارزشی قائل نیستم شما باید اوامر من را سمعا و طاعتا انجام دهید... و ما چه زمانی نویسنده ای را میخواستیم که اینقدر سهل انگارانه و راحت طلب داستانش را بنویسد و هر جا به مشکل در پیش برد روایتش برخورد دست به جیب شود و معجزه کند؟ زبانم لال مگر او خداست؟! ما کی نویسنده و داستانی را خواسته ایم که همه جا ردپای نویسنده حاضر باشد؟ حداقل من که نخواسته ام...
آیدی اینستاگرام: @Omid_r_kh
zaribano
کتاب خوبی بود.
😊😊😊😊😊😊😊
دلم میخواست استادالان زنده بودومن میرفتم ملاقاتش وازش میپرسیدم چرا؟؟؟؟
اسما
بزرگ علوی نوشته هاش شاهکاره وقتی میخونی کیفورمیشی 😌😌😌😌😌😌😌
فرشاد
به شخصه کتابی نبود که دوست داشته باشم دوباره بخونمش.
Dana
اینو فک کنم ۱۰ ۱۲ سالم بود خوندم الان اینجا دیدم یادم افتاد :| فقط یادمه یه داستان کش داری داشت و هری پاتر خیلی بهتر از این بود😂
فاطمه
نثر داستان فوق العادس ،فهمیدن راز عشق استاد ماکان هم به داستان کشش میده اما بی تحرکی داستان ،طولانی بودت گفتگو ها و توصیفات مخصوصا از خانم فرنگیس هیجانو تا حدی از داستان میگیره طوری که اگه چند صفحه رو ورق بزنی چیزی از اصل داستان از دست نمیدی
Dentist
انتظار خیلی بیشتری از بزرگ علوی و این کتاب که گفته میشه بهترین اثرشه داشتم. جز صفحات اخر کتاب، ریتم کتاب برای من خیلی کند و خسته کننده بود.
soroosh7561
داستان دختری خودسر و ولنگار که اسیر عشق مردی نقاش میشود. در داستان به وضوح رفتار اشتباه و بی بند و باری دختر ثروتمند و حماقت و اشتباه استاد نقاش ماکان که بجای پرداختن به هنر گرانقدر و گرانقیمت خود به بیراهه میرود در خفا به تصویر درآمده است. دختر که از عشق استاد نقاش محروم شده برای انتقام از ناکامی این عشق دست به هر کاری میزند و دست آخر چون نتیجه ای عائدش نمی شود به شکلی دیگر به آغوش و دامان استاد نقاش بازمیگردد در قالب یک مبارز و یک همرزم ولی باز همناکام میشود و استاد نقاش هم که آنقدر در جهل مرکب خود پیش میرود تا بالاخره بدرود حیات گفته و ناکام از انجام مسئولیت و ماموریتی که خداوند برایش تعیین کرده در مسیری اشتباه یعنی مبارزه آن هم اشتباه به دیار خاموشان کوچ می کند.
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰۳۰%
تومان