بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صورتت را بشور، دختر جان! | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب صورتت را بشور، دختر جان!

بریده‌هایی از کتاب صورتت را بشور، دختر جان!

نویسنده:ریچل هالیس
امتیاز:
۳.۶از ۱۴ رأی
۳٫۶
(۱۴)
بحث سر استعداد، مهارت، پول یا ارتباطات نیست. دلیلش این است که وقتی به دنبال رؤیاهایشان رفتند و به بن‌بست رسیدند، یا وقتی رد شدن را تجربه کردند یا وقتی کسی یا چیزی به آن‌ها نه گفت... گوش کردند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
اگر شما قادر نباشید به خود ارزش دهید، دیگران هم نمی‌توانند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
اگر شما قادر نباشید به خود ارزش دهید، دیگران هم نمی‌توانند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
تا وقتی به کسی اجازه دهید با شما بدرفتاری کند، آن‌ها به همان روال ادامه می‌دهند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
قبلاً هرگز وسط حرفش نپریده بودم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
نه. انگار دوستان قدیمی هم بودیم که از هم احوال می‌گرفتیم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
در مورد اینکه ممکن است چه فکری کند، هیچ اضطرابی نداشتم و اصلاً برای صحبت با او هیجان‌زده نبودم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
رابطهٔ ناکارآمد ما زمانی آغاز شد که او با من بدرفتاری کرد و من پذیرای آن شدم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
میزان احترامی که مردم برای شما قائل‌اند بستگی به این دارد شما چه اجازه‌ای به آن‌ها دهید.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
آن شبی که با دختران خواستنیِ محل کار جلوی چشم من خوش‌وبش می‌کرد.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
روز رقت‌انگیزی بود. از تصوراتتان استفاده کنید تا نوع مکالماتی که مجبور بودم با خاله‌های خیرخواه و جنوبی‌ام داشته باشم را تجسم کنید، آن‌هم وقتی‌که مثل یک آشغال از رابطه‌ای دور انداخته‌شده بودم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
آن‌هم وقتی‌که مثل یک آشغال از رابطه‌ای دور انداخته‌شده بودم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
هیچ غروری نداشتم. وسط آن لحاف نئونی نشستم و به‌جای آنکه از خودم دفاع کنم، التماسش کردم که ترکم نکند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
وقتی می‌خواست کنارش باشم مراقب و باملاحظه بودم و وقتی خودش برایم زنگ نمی‌زد، هرگز مزاحمش نمی‌شدم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
با دوستانش حتی وقتی مثل یک آشغال با من برخورد می‌کردند هم خوب تا می‌کردم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
وقتی جلوی روی من با دخترهای دیگر خوش‌وبش می‌کرد یا مرا به‌جایی دعوت می‌کرد تا صرفاً کل شب به من کم‌محلی کند،
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
وقتی دوستانش به من کم‌محلی می‌کردند
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
مثل دختر چاقالوی مدرسه‌ای بودم که قبل از اینکه بقیه بتوانند او را به سخره بگیرند، خودش این کار را می‌کرد. جوری رفتار می‌کردم که انگار مضحکه بودم و واقعاً هم مضحکه بودم و لیاقت نداشتم کسی از من دفاع کن
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
وانمود می‌کردم از اینکه روزها به من اعتنا نمی‌کرد، ناراحت نمی‌شوم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
من تنها زنی نیستم که اجازه داد یک مرد با او بدرفتاری کند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲

حجم

۱۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

حجم

۱۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان