بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صورتت را بشور، دختر جان! | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب صورتت را بشور، دختر جان!

بریده‌هایی از کتاب صورتت را بشور، دختر جان!

نویسنده:ریچل هالیس
امتیاز:
۳.۶از ۱۴ رأی
۳٫۶
(۱۴)
مهم‌ترین چیزی که برایش اهمیت دارد دوست داشته شدن توسط آن مرد است.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
او نمی‌خواست پسری باشد که به من آزار برساند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
«امیدوارم از اون دسته دخترایی نباشی که می‌ترسن سر قرار چیزی بخورن.» این حرفش خاطرم را رنجاند. هنوز معلوم نبود که من چه جور دختری بودم اما دوست نداشتم با کس دیگری مقایسه شوم. دوست نداشتم به من یادآوری کند که این اولین قرارش نبود.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
می‌دانید مهم‌ترین چیزی که بیش از بقیه می‌شنوم، بیش از همه در موردش ایمیل دریافت می‌کنم و بیش از همه در موردش از من راهنمایی می‌خواهند چیست؟ دوست. اینکه چطور دوست پیدا کنند. چطور دوستی‌هایشان را نگاه دارند. چطور روابطی واقعی و ارزشمند بپرورانند. این چیزی است که زنان خواستارش هستند. این چیزی است که واقعاً می‌خواهند و بدان امید دارند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
حرفی که می‌خواهم بزنم این است که همهٔ ما یکدیگر را قضاوت می‌کنیم، اما اینکه همه این کار را می‌کنیم، نمی‌تواند بهانهٔ خوبی باشد. قضاوت هنوز هم یکی از آزاردهنده‌ترین و کینه‌توزانه‌ترین گرایش‌هایی است که داریم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
وقتی دیدم که به این رفتار بد پسرش پاداش داده و آن‌هم با شیرینی؟ ای خدا! به من صبر بده! این زن یه سر سوزن هم اطلاعات نداره.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
درواقع سنگ‌هایی که اغلب سعی داریم به سمت دیگران پرتاب کنیم، همان‌هایی هستند که قبلاً سمت خودمان انداخته‌شده‌اند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
فکر کنم همان‌طور که ما آدم‌های فانی در مورد آب‌وهوا حرف می‌زنیم، دختران محبوب هم نکات بهداشتی- آرایشی خود را با دیگران در میان می‌گذارند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
سرگیجهٔ من پاسخی جسمی به مشکلی عاطفی بود. پاسخی جسمی به مشکلی عاطفی.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
وقتی واقعاً چیزی را می‌خواهید، راهی را پیدا خواهید کرد. ولی وقتی واقعاً چیزی را نمی‌خواهید، بهانه‌ای پیدا می‌کنید.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
از مقایسه کردن خود با دیگران دست کشیدم. دیگر نه خود را با دیگران مقایسه می‌کردم و نه با کسی که فکر می‌کردم می‌توانم باشم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
خوشحالی به جایی که هستید بستگی ندارد، به آن کسی که هستید بستگی دارد.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
من همانند بسیاری از بچه‌هایی که در شرایط مشابه بزرگ شده بودند، نمی‌دانستم که نوع دیگری از خانواده هم وجود دارد.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
پدرم اضطرابش را با عصبانیت اداره می‌کرد و مادرم آن را با هفته‌ها در بستر ماندن.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
برخی از شما به‌قدری توسط زندگی خود از پای درآمده‌اید که خود را تسلیم کرده‌اید. به یک شیِ رویِ آب تبدیل شده‌اید که موج آن را به این‌سو و آن‌سو می‌کشد.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲

حجم

۱۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

حجم

۱۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد