۴٫۱
(۳۰)
او به من کتاب خواندن را یاد داد. به من آموخت که میتوانم هر اطلاعاتی را که نیاز دارم، از کتابها بهدست بیاورم. شاید همین هم باعث شد فاصلهٔ بین ما بیشتر شود. کتابها خیلی بیشتر از آنچه فکرش را میکنیم ممکن است بین آدمها جدایی بیندازند و حتی باعث مرگ یا آزارشان شوند.
zohreh
چه رمانی خوب است؟
رمانی که در آن شخصیتهایی را خلق میکنی که عشق و همدردی مخاطبانت را برمیانگیزند. سپس این شخصیتها را میکشی و به احساسات خوانندگانت آسیب وارد میکنی. بهاینترتیب برای همیشه در ذهنشان باقی میمانی.
zohreh
برای همین هم کتاب خواندن را خیلی دوست داشتم. برای آنکه بتوانم زندگیهای گوناگونی را تجربه کنم. اگر کتابها قرار نباشد زندگیِ ما را تغییر دهند، پس اصلاً چه سودی دارند؟
zohreh
تنها راه رهایی شکستخوردگان این است که آرزوی پیروزی نداشته باشند.
ویرژیل
zohreh
زخمهایی که در زندگی ما پدید میآیند درمانی ندارند. ما هم همیشه در تلاشیم تا داستانی را تعریف کنیم که بتواند بهخوبی این زخمها را نشان دهد.
النا فرانت
zohreh
یعنی شما دارین بهم میگین ندونستن بهتر از دونستن حقیقته؟
نه همیشه، ولی از من میشنوی، یه موقعهایی بهتره از هیچچی خبر نداشته باشی.
zohreh
دست برداشتن از نوشتن اشتباه زندگی من بود. نوشتن به زندگیت و به افکارت شکل میده، حالت میده.
zohreh
میشد بهخوبی لزوم دوست داشتن طرف مقابل و دوست داشته شدن توسط او را احساس کرد.
zohreh
میشد بهخوبی لزوم دوست داشتن طرف مقابل و دوست داشته شدن توسط او را احساس کرد.
zohreh
هر شخص سایهایست که هیچگاه نخواهیم توانست به آن نفوذ کنیم. تنها میتوانیم تصوری از آن داشته باشیم، تصوری آمیخته با عشق و نفرت.
مارسل پروست
zohreh
به نظر شما، اجرای عدالت درمورد مردهها بیفایدهست؟
مردهها دیگه توی این دنیا نیستن. هر جا هم که باشن، اصلاً به مقالههایی که شما مینویسین اهمیتی نمیدن. خیالتون راحت باشه.
zohreh
به نظر شما، اجرای عدالت درمورد مردهها بیفایدهست؟
مردهها دیگه توی این دنیا نیستن. هر جا هم که باشن، اصلاً به مقالههایی که شما مینویسین اهمیتی نمیدن. خیالتون راحت باشه.
zohreh
دارم بهتون یاد میدم روی چیزهایی وقت بذارین که فایده داشته باشن.
zohreh
شما دارین با کلمات بازی میکنین.
این هنر یه نویسندهست.
من فکر کردم شما دیگه نویسنده نیستین!
یه کتاب که بنویسی، تا آخر عمرت نویسندهای!
zohreh
اگه بخوای فقط کارهای قانونی انجام بدی، هیچوقت تبدیل به یه نویسندهٔ خوب نمیشی. هنر نوشتن، یعنی تخطی از قانون.
zohreh
ولی ارزشش رو داره نیتن، نداره؟
بله داره، ولی میدونی چرا؟
برای اینکه احساس خدایی بهت دست میده.
دقیقاً! از زمانیکه یه کتاب رو شروع میکنی تا زمانیکه تموم میشه، اختیار همهٔ شخصیتهای داستان دست توئه.
zohreh
نویسندگی یه شغل پارهوقت نیست. یه شغل بیستوچهار ساعتهست. هیچوقت تعطیلات نداری، همیشه در حال نوشتنی و دائم باید با شخصیتهای داستانت سروکله بزنی.
zohreh
ساگان بهترین تعریف رو ارائه داده بود: نویسنده یه حیوون بیچارهست که توی یه قفس اسیر شده. تو وقتی داری یه چیزی مینویسی، دیگه کاری با زن و بچهت نداری. دراصل تمارض میکنی که داری با اونها زندگی میکنی. درست از لحظهای که نوشتن یه کتاب رو شروع میکنی، دیگه زمانت رو با شخصیتهای کتابت سپری میکنی. حالا هر چقدر که طول بکشه.
zohreh
به نظر من نویسندگی برای افرادی که سلامت عقلی دارن نیست. این کار بیشتر به درد کسایی میخوره که شیزوفرنی دارن. برای نوشتن، تو باید همزمان توی این دنیا و خارج از اون باشی. نمیدونم حالا منظورم رو میگیری یا نه!
zohreh
یعنی کار اصلی یک نویسنده همینه؟ ساختن احساسات؟
نیتن شانههایش را تکان داد.
حداقل من وقتی یه رمان رو میخونم، این انتظار رو ازش دارم.
zohreh
حجم
۱۸۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۸۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان