بریدههایی از کتاب پدر! مادر! ما متهمیم
۴٫۵
(۴۵)
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز میشود و با نام مردم پایان مییابد. کتابی آسمانی است، اما برخلاف آنچه مؤمنین امروزی میپندارند و بیایمانان امروز قیاس میکنند، بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد. کتابی است که نام بیش از هفتاد سورهاش از مسایل انسانی گرفته شده است و بیش از سی سورهاش از پدیدههای مادی و تنها دو سورهاش از عبادات! آن هم حج و نماز. کتابی است که حاملش یک اُمّی است که به تعبیر خود قرآن، نه کتاب میدانسته است و نه ایمان میشناخته و نوشتن و خواندن نمیتوانسته و آن گاه به مرکب سوگند میخورد و به قلم و به نوشته، کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل مقایسه نیست. کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم. تعلیم انسان با قلم.
jarrah
بههرحال، اگر راه من درست هم نباشد لااقل به حقیقت نزدیکتر است از راه کسانی که عادت دارند هم از توبره بخورند و هم از آخور. راهی است که میدانم اگر تا آخر عمر تلاش کنم و زندگیام را فدایش کنم، نه به عنوان بت روشنفکران در آن جناح چیزی میشوم و چیزی به دست میآورم و نه به عنوان یک چهره مقدس مذهبی در اینجا. هر دو را از دست میدهم و امیدوارم در این از دست دادنها چیزی به دست بیاورم، چیزی که میخواهم.
مینا
من به آنهایی که اکنون به نام دین زندگی میکنند، قدرت دارند، و نفوذ دارند و رسمیت دارند، پیوند طبقهای و اجتماعی ندارم. دلهرهای ندارم از اینکه با من مخالفاند یا مخالف نیستند. چیزی ندارم که آنها از من بگیرند. چیزی نمیخواهم که علاقه و تأیید آنها باعث شود که آن را به من بدهند. نه از راه دین نان میخورم که نانم آجر شود؛ نه منبر دارم؛ نه محراب دارم؛ نه لباس روحانی و نه عنوان و منصب دینی دارم؛ نه موقعیت مذهبی دارم و نه مرید پولدار دارم و نه میجویم.
jarrah
ویل دورانت میگوید: هیچ پیغمبری به اندازه محمد، پیروانش را به نیرومندی تحریص و ترغیب نکرد و هیچ پیغمبری به اندازه او در این راه توفیق نیافت.
мαнια
این نسل دارد از دست میرود. این نسل در میانه دو پایگاه تجدد و تقدم، دو قطب مجهز و شکلگرفته سنت و بدعت، اُمّلیسم و فُکلیسم، ارتجاع و انحراف، مقلدین گذشته و مقلدین حال، کهنهپرست و غربپرست، متعصب مذهبی و متعصب ضد مذهبی... تنها مانده و بیپایگاه و بیپناه. این نسل نه در قالبهای قدیم موروثی مانده است و نه در قالبهای جدید تحمیلی و وارداتی شکل گرفته و آرام یافته، در حال انتخاب یک ایمان است؛ نیازمند و تشنه است؛ آزاد است اما آواره.
k.t
کربلا یک حادثه نیست؛ یک مکتب است. از آن میتوان هم روح اسلام را آموخت و هم حقیقت تشیع را؛ و هم به معنی راستین، یک مسلمان را و هم مسئولیت او را در برابر سرنوشت جامعهاش.
k.t
شما را هرگز نمیبخشم که توی این مملکت تو، به نام دین تو و به نام تشیع تو، یک مدرسه، یک دانشکده، نه، نمیخواهم، یک کتابخانه با آن شرایطی که تو به آن معتقدی و من[ باید ]معتقد باشم نیست! که بروم کتاب بخوانم. پشت سر هم مکانهای مذهبی دیگر برای کارهای دیگر درست میشود که یکی از آنها برای اینکه به درد من بخورد نیست. و بعد همانهایی را که بهشان فحش میدهی، بد میگویی و فاسد میخوانی، میبینم که اینها را برای من تأمین کردهاند و من جز اینکه به آنها پناه ببرم راه دیگری ندارم. بلی، یک راه هست! که پهلوی تو بنشینم و بپوسم و از آفتاب محروم بشوم! تا نه... نه... نههای تو را عمل کرده باشم.
ツAlirezaツ
تقدیر من به دست خود من است و به اراده خود من و به انتخاب خود من. به آن سارتری معتقدم که میگوید: حتی کسی که از مادرش فلج به دنیا میآید، اگر قهرمان ورزش نشود خودش مسئول است! ببین تا کجا اراده و آزادی انسان را نشان میدهد؟ این طرز فکر سارترِ مادی و لامذهب است و آن بینش تویِ معنوی و مذهبی!
ツAlirezaツ
ما متهم هستیم، متهم، از طرف نسلی که از دین بری شده یا به سرعت دارد بری میشود.
ツAlirezaツ
نه از راه دین نان میخورم که نانم آجر شود؛ نه منبر دارم؛ نه محراب دارم؛ نه لباس روحانی و نه عنوان و منصب دینی دارم؛ نه موقعیت مذهبی دارم و نه مرید پولدار دارم و نه میجویم.
ツAlirezaツ
تو فقر را توجیه میکنی، گرسنگی را توجیه میکنی، که در جهان، گرسنه محبوب خداست و پیغمبر اسلام سنگ به شکمش میبست از گرسنگی. پس مردم گرسنه جهان باید در گرسنگی شاکر باشند و کسانی که موجبات گرسنگی شما را فراهم کردهاند، آنها را به عنوان عوامل خوشبختی و نجات و سعادت اخروی ستایش کنید و از آنهایی که زندگی و دنیا را بر شما زندان ساختهاند ممنون باشید که شما را در عداد مؤمنین و صالحین و ناجیان پس از مرگ وارد کردهاند.
błüĕ
کجایی پدر مؤمن من، مادر مقدس من؟ وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز در خیالتان خدای آسمان را نماز میبرید و در عمل، بتهای قرن، خداوندان زمین را. بتهایی را که دیگر مجسمههای ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند.
błüĕ
این نسل دارد از دست میرود. این نسل در میانه دو پایگاه تجدد و تقدم، دو قطب مجهز و شکلگرفته سنت و بدعت، اُمّلیسم و فُکلیسم، ارتجاع و انحراف، مقلدین گذشته و مقلدین حال، کهنهپرست و غربپرست، متعصب مذهبی و متعصب ضد مذهبی... تنها مانده و بیپایگاه و بیپناه. این نسل نه در قالبهای قدیم موروثی مانده است و نه در قالبهای جدید تحمیلی و وارداتی شکل گرفته و آرام یافته، در حال انتخاب یک ایمان است؛ نیازمند و تشنه است؛ آزاد است اما آواره. از مذهب (آن چنان که هست و بر او عرضه میشود) گریزان است و از آن نومید. ایدئولوژیهای غربی را، مدهای فکری را و تیپهای اخلاقی و اجتماعی و زندگی مدرن را و استعمار فرهنگی جدید را نپذیرفته و در جستجوی مکتبی است که به او انسان بودن و به جامعهاش آزادی و آگاهی و عزت و به او ایمانی روشنگر و سلاحی اعتقادی در مبارزه با جهل و ذلت و اسارت و عقبماندگی و تضاد طبقاتی ببخشد.
اگر میدانید که اسلام راستین میتواند به او پاسخ این نیازها را بدهد؛ اگر معتقدید که تشیع راستین علوی به او چنین سلاحی را میبخشد، برای او، برای اسلام و برای تشیع کاری بکنید.
jarrah
حج نمایش برابری انسانها، وحدت ملتها و طبقات، طواف عشق و توحید، سعی کار و جهاد، هجرت به سوی شناخت و بازگشت به سوی شعور و نیل به سرمنزل عشق و ایدهآل و جشن خون و قربانی اسماعیل خویش و بالاخره جشن پیروزی ابراهیمی هر فردی بر شیطانهای سهگانه تاریخ و جامعه و درون است.
مینا
من، نه به عنوان یک شیعه موروثی و متعصب مذهبی، که به عنوان یک انتلکتوئل مسئول و متعهد اجتماعی؛ روشنفکری مثل تو و با احساسات انسانی و آرزوهای مترقی ضد ارتجاعی و ضد طبقاتی که تو داری، معتقد شدهام و از راه تحقیق علمی و تاریخی و با شناخت مکتب اسلام و تاریخ اسلام و آشنایی با ادیان گذشته و ایدئولوژیهای جدید، به این واقعیت عینی رسیدهام که تشیع از نظراعتقادی مترقیترین تلقی از مکتب اسلام، و از نظر اجتماعی و سیاسی مترقیترین نهضت و مردمیترین جناح در تاریخ اسلام بوده است.
مینا
تو فقر را توجیه میکنی، گرسنگی را توجیه میکنی، که در جهان، گرسنه محبوب خداست و پیغمبر اسلام سنگ به شکمش میبست از گرسنگی. پس مردم گرسنه جهان باید در گرسنگی شاکر باشند و کسانی که موجبات گرسنگی شما را فراهم کردهاند، آنها را به عنوان عوامل خوشبختی و نجات و سعادت اخروی ستایش کنید و از آنهایی که زندگی و دنیا را بر شما زندان ساختهاند ممنون باشید که شما را در عداد مؤمنین و صالحین و ناجیان پس از مرگ وارد کردهاند. لقمهای که در دست تو هست پرت کن تا لقمه بهتری در آخرت گیرت بیاید. ای پدر، ای مادر! من میبینم چه کسی میگوید این لقمه را پرت کن و منظور از این چیست. و تو نمیفهمی، و از این چهارچوب کوچک زندگیات بیرون نیامدی؛ برای اینکه من دیدم این لقمهای را که زهدپرستی و دین تخدیری باعث شد که تو پرت کنی، کی قاپید.
jarrah
بیاییم واقعا با هم بررسی کنیم و ببینیم کدامیک باختهایم و کدامیک بردهایم؟!
تو میگویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد، اما خودش نفهمد که دارد چه میگوید. فقط تمام کوشش این باشد که با دقت و وسواس مضحکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلیاش صادر کند. اگر هنگام حرفزدن، ص را س تلفظ کند، حرفزدنش غلط میشود، اما اگر اصلاً نفهمید چه حرفهایی میزند و به مخاطبش چه میگوید، غلط نمیشود. من در تمام تاریخ بشر، شماها را دیدهام که با التماس و اصرار و اخلاص دارید از کسی چیزی یا چیزهایی طلب میکنید، اما نمیدانید آنچه میخواهید چیست. اگر کسی، روزی پنج بار و هر بار چند بار، با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس، پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری، چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی خواهش همیشگی خود را تلفظ میکند اما خودش نمیفهمد که چه درخواستی از شما دارد، چه حالتی به شما دست میدهد؟ شما به او چه میدهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا به عنوان وظیفه یا از ترس شما هم انجام میدهد دیگر چه میکنید؟ و چه باید بکنید؟ گوشتان را پنبه نمیکنید؟
jarrah
به فرمایش علی: دشمن با شما فریبکاری و نیرنگبازی میکند و شما تدبیری نمیاندیشید. دسته دسته از شما میربایند و میبرند و خشمگین نمیگردید. دقیقهای از شما غفلت نمیکنند و شما در بیخبری بهسر میبرید. به خدا قسم جماعتی که به یاری یکدیگر برنخیزند و کار را به یکدیگر واگذارند، مغلوب میشوند و شکست میخورند.
Yasin
میدیدهام که مذهب موجود به صورت قالبهای ذهنی متحجری درآمده است که تنها وراثت خانوادگی و سنت اجتماعی و تلقینات محیطی محافظ آن است، و کانون علمی و فکریاش ـ که مغز آن به شمار میآید ـ از جوشش و زایش پیشینش افتاده است
اسب دریایی
به خدا قسم جماعتی که به یاری یکدیگر برنخیزند و کار را به یکدیگر واگذارند، مغلوب میشوند و شکست میخورند.
Azardokht Rad
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان