بریدههایی از کتاب پدر! مادر! ما متهمیم
۴٫۵
(۴۵)
او برخلاف آن مذهبی که زن را یک انسان پست و حقیر و مهجور میداند، این خدا از میان همه این چهرهها در تاریخ، یک زن (هاجر) را انتخاب میکند؛ یک اسیر، یک مادر؛ و او را در جوار این کعبه دفن میکند و مزار او را جزء خانه خودش اعلام میکند و به همه انسانها، حتی پیامبران بزرگش فرمان میدهد که بر گرد این خانه طواف کنند. این است آن حجی که هر عملش رمزی است و درس و حکمتی و تهذیبی و اصلاحی. و در حج است که مسلمین یکدیگر را بهتر میشناسند و برای خیر و صلاح یکدیگر و خیر عموم مسلمین میاندیشند و مصمم میشوند و پیمان همکاری و همنشینی و تعاون میبندند.
k.t
آخر تو که مینویسی ـ مثلاً ـ فلان ورد را اگر در زیر ناودان طلای کعبه بخوانی دشمنت ناگهان سوسک میشود. فلان دعا تو را پولدار میکند و فلان سوره قرآن درد و مرض بیمارت را شفا میدهد، افراد به دستور تو، به خیال دستور دین، میخوانند و اثر نمیبینند؛ از اصل دین عقیدهشان برمیگردد و اصل کعبه و دعا و قرآن را بیاثر میپندارند.
ツAlirezaツ
پدر، مادر! نماز تو یک نوع ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی؛ که صبح و ظهر و شب انجام میدهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را میدانی، نه فلسفه حقیقی و هدف اساسیاش را میفهمی. من یک ورزش سوئدی بلدم که از این حرکات ورزشی تو علمیتر است؛ هم بازویم را و هم اندامم را و هم گردش خون و تنفسم را و هم وضع گوارشم را تنظیم میکند. و شعرها و شعارها و جملههای زیبا و روشن و موزونی را هم همراه با موزیک هنرمندانه و روانی و عمیقی با آن هر صبح تکرار میکنم که عمیقا در وجدانم و افکارم اثر تلقینی میگذارد.
ツAlirezaツ
ابوذر بزرگترین تربیتشده علی و پیغمبر اسلام است که میگوید: وقتی فقر از یک در وارد خانه میشود، دین از در دیگر بیرون میرود. علی که اسلام مجسم است به فرزندش زنهار میدهد که: پسرکم! از فقر به خدا پناه جوی، که فقر ناقصکننده دین و دهشتزای عقل است و عامل نفرت و بغض.
پس آن مذهبی که در فقر و بدبختی رشد میکند، مذهب ما نیست. آن یک ریاضتکشی فردی و صوفیانه هندی و مسیحی است. اسلام در عزت و در ثروت و در قدرت و در جهاد وجود دارد. آن علی، که تو آن فضایل را برای شخصیتش میشماری،
کاربر ۸۷۶۵۱۷۳
انتظار، آمادگی است نه وادادگی!
زهرا
تولید برای مصرف و مصرف برای تولید، و تولید برای... تا... مرگ!
سرسامآور و تهوعانگیز! این است معنی حقیقی استفراغ سارتر. هر کدام سرنوشت سیزیف را پیدا کردهایم، ربالنوعی که از طرف زئوس (سلطان طبیعت) به این عذاب محکوم شده بود که سنگی عظیم را از پای کوهی بلند بر دوش میگرفت و با همه رنج، به قله کوه میرساند و به آنجا که میرسید، سنگ از پشتش فرومیغلتید و به پای کوه میافتاد و باز میگشت و آن را بر دوش میگرفت و بالا میبرد و به اوج قله میرساند و باز میافتاد و باز و باز و باز تا... ابد!
اصالت مصرف، نظام زندگی قسطی!
mona
و اساس حج همین دو اصل است. در هفت بار طواف بر گرد کعبه، عدد هفت نشانه بینهایت و بیشمار است. یعنی حرکت ابدی و همه عمر در مداری که محور اصلیاش خداست و مسیر زندگیای که از هر نقطهای فاصلهاش با کانون (خدا) یکی است و هر گامی جهتش به سوی این کانون است، حرکت کردن. زندگیای هاجروار!
و پس از طواف، بیدرنگ، هفت بار میان دو کوه سعی کردن: دویدن و کوشیدن، هاجروار! کوشش مادی و در طلب مائده زمینی و یافتن مایه زندگی این جهانی دویدن، تلاش و جستجوی همیشگی! باز هفت بار!
مجموعه این دو کار متضاد، حرکت متضاد و بینش و گرایش متضاد، یک روح و یک زندگی را میسازد و اسلام این است.
mona
تشیع همان اسلام بوده است و دیگر هیچ. تشیع یک نوع فهمیدن اسلام بوده است. چگونه فهمیدنی؟ فهمیدن مترقی و ضد اشرافی و ضد نژادی و ضد طبقاتی و ضد حاکمیتی اسلام است.
زهرا
شما را هرگز نمیبخشم که توی این مملکت تو، به نام دین تو و به نام تشیع تو، یک مدرسه، یک دانشکده، نه، نمیخواهم، یک کتابخانه با آن شرایطی که تو به آن معتقدی و من[ باید ]معتقد باشم نیست!
زهرا
اگر هم روزی معتقد شدم که قرآن تو کتاب هدایت است، آن را میخوانم تا با اندیشیدن و فهمیدن نوشتههای آن، راه خوب و بد و متوسط را در زندگی پیدا کنم، نه با استخاره.
زهرا
آن خدا و دینی که من به آن معتقدم، دین توجیه فقر نیست. دینی است که فقر را همسایه دیوار به دیوار کفر میشمارد. ابوذر بزرگترین تربیتشده علی و پیغمبر اسلام است که میگوید: وقتی فقر از یک در وارد خانه میشود، دین از در دیگر بیرون میرود. علی که اسلام مجسم است به فرزندش زنهار میدهد که: پسرکم! از فقر به خدا پناه جوی، که فقر ناقصکننده دین و دهشتزای عقل است و عامل نفرت و بغض.
sajjad ardestani
آمدهام که بگویم: همه چیز از دست رفته است و همه چیز از دست میرود. به چه چیز مشغولید؟
به فرمایش علی: دشمن با شما فریبکاری و نیرنگبازی میکند و شما تدبیری نمیاندیشید. دسته دسته از شما میربایند و میبرند و خشمگین نمیگردید. دقیقهای از شما غفلت نمیکنند و شما در بیخبری بهسر میبرید. به خدا قسم جماعتی که به یاری یکدیگر برنخیزند و کار را به یکدیگر واگذارند، مغلوب میشوند و شکست میخورند
sajjad ardestani
مثلاً همین شفاعت و توسل که به این صورت درآوردهاند، وسیلهای شده است برای فرار مردم از مسئولیت و چراغ سبزی بر سر هر تقاطعی در راه زندگی و عامل انحراف توده از تن دادن به بار سنگین وظیفههای بسیاری که قرآن و وجدان و شعور بر دوش آدمی مینهند و نیز دکانی برای عدهای که از این طرق نان میخورند و واسطه کارند
امید
و تو همه فکر و ذکرت را این قرار دادهای که حکومت حق مال اینها بود نه آنها، و این همه نسبت به حکومت حق حساسیت داری، اما در تاریخ!
błüĕ
بینهایت و بیشمار است. یعنی حرکت ابدی و همه عمر در مداری که محور اصلیاش خداست و مسیر زندگیای که از هر نقطهای فاصلهاش با کانون (خدا) یکی است و هر گامی جهتش به سوی این کانون است، حرکت کردن. زندگیای هاجروار!
و پس از طواف، بیدرنگ، هفت بار میان دو کوه سعی کردن: دویدن و کوشیدن، هاجروار! کوشش مادی و در طلب مائده زمینی و یافتن مایه زندگی این جهانی دویدن، تلاش و جستجوی همیشگی! باز هفت بار!
مجموعه این دو کار متضاد، حرکت متضاد و بینش و گرایش متضاد، یک روح و یک زندگی را میسازد و اسلام این است. نه توکلی راهبوار، عامل ضعف و فقر و ذلّت اجتماعی؛ و نه کوشش حیوانوار، عامل پولزدگی و مصرفپرستی بورژوایی و پستی انسان. هم کار و تلاش و هم ایمان و توکل! نمونهاش علی! به فرزندش، در بحبوحه جنگ، سفارش میکند: کوهها بجنبند و تو مجنب. دندانهایت را بر هم بفشار؛ جمجمهات را به خدا بسپار؛ گامت را بر زمین میخکوب کن؛ نگاهت را به دوردستترین نقاط جبهه خصم پرتاب کن و چشمت را فروپوش و بدان که پیروزی از سوی خداست.
jarrah
راه تقرّب خدا در اسلام، تعقل است نه تعبد، و عابد ناآگاه بیدانش، خر دستگاه خراس است که چرخ چرخ میخورد و میگردد و از جای خود تکان نمیخورد (لا یبرح من مکانِهِ)
دانستند که: هر که به ظلم تن دهد، همدست ظالم است
jarrah
تو دین نه به من دادی. پدر، مادر! من دختر تو بودم. راههایی که به من نشان دادی، پیشنهادهایی که داشتی، شکل زندگی و ارزشهای اخلاقیای که به من ارائه کردی، این است: نرو، نکن، نبین، نگو، نفهم، احساس نکن، ننویس، نخوان، نه، نه، نه،...! اینکه همهاش نه شد. من به دنبال دین آری هستم که به من نشان بدهد که چه بکن، چه بخوان، و چه بفهم.
به قول یکی از نویسندگان: وای به حال دینی که نه در آن بیشتر است از آری! و از تو من یک آری نشنیدم.
اسب دریایی
به فرمایش علی: دشمن با شما فریبکاری و نیرنگبازی میکند و شما تدبیری نمیاندیشید. دسته دسته از شما میربایند و میبرند و خشمگین نمیگردید. دقیقهای از شما غفلت نمیکنند و شما در بیخبری بهسر میبرید. به خدا قسم جماعتی که به یاری یکدیگر برنخیزند و کار را به یکدیگر واگذارند، مغلوب میشوند و شکست میخورند.
اسب دریایی
من به آنهایی که اکنون به نام دین زندگی میکنند، قدرت دارند، و نفوذ دارند و رسمیت دارند، پیوند طبقهای و اجتماعی ندارم. دلهرهای ندارم از اینکه با من مخالفاند یا مخالف نیستند. چیزی ندارم که آنها از من بگیرند. چیزی نمیخواهم که علاقه و تأیید آنها باعث شود که آن را به من بدهند. نه از راه دین نان میخورم که نانم آجر شود؛ نه منبر دارم؛ نه محراب دارم؛ نه لباس روحانی و نه عنوان و منصب دینی دارم؛ نه موقعیت مذهبی دارم و نه مرید پولدار دارم و نه میجویم.
اسب دریایی
اسلامی که بیداری و حرکت و نوآوری مستمر عقلی و علمی بود و پیشاپیش زمان میرفت و آن را راه میبرد و از حوادث پیشی میگرفت و آنها را در پی خویش میکشاند، اکنون در میان توده پیروانش، مجموعه ناهمساز و بیجهتی از یک مقدار مقدسات عاطفی و معتقدات ذهنی شده است، به علاوه اعمال و رسوم و شعائری که همگی به شکل تحکم و تعبد باقی مانده است
اسب دریایی
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان