بریدههایی از کتاب این هم مثالی دیگر
۳٫۳
(۳۷)
به دلایلی که درست فهمیده نمیشود، برای اغلبِ ما نشانههای جنگ امنتر از نشانههای عشق است.
Juror #8
مردها شاید «عشق» خود به ورزش را بیان کنند ولی آن عشق همیشه باید به قالب نمادشناسیِ جنگ درآید و مقرر شود: حذف در مقابل صعود، سلسلهمراتبِ رتبهبندی و جدول، آمارهای وسواسگونه و تحلیل فنی، شور و حرارتِ قومی، ملی یا قومی_ملی، لباسهای یکشکل، هیاهوی جمعیت، پرچمها، به سینه کوبیدن، صورت رنگ کردن، الخ.
Juror #8
لابستر هرچهقدر هم که در راه خانه منگ باشد، وقتی توی آبِ جوش بگذاریدش گوشبهزنگطور به زندگی برمیگردد. اگر ظرف را خم کنید که خودش سُر بخورد تو قابلمهٔ بخارگرفته، گاهی لابستر سعی میکند به اطراف ظرف چنگ بزند یا حتی مثل آدمی که میخواهد از لبهٔ پشت بام نیفتد، چنگکش را دور قابلمه قلاب میکند. و از همه بدتر وقتی است که لابستر کاملاً در آب غوطهور میشود. حتی اگر درِ قابلمه را هم بگذارید و رویتان را آنور کنید، معمولاً میتوانید صدای تلقتلقِ در را بشنوید که از تلاش لابستر برای کنار زدنِ آن میآید. یا چنگکهای جانور که وسطِ دستوپا زدنش به دور قابلمه خنج میکشند. به عبارت دیگر، لابستر دقیقاً همانجوری رفتار میکند که اگر من و شما را بیندازند توی آبِ جوش رفتار میکنیم (بدیهیست که باید انتظار جیغ کشیدن هم داشت).
1984
میدانم این حرف باحال یا سرخوش نیست. الهامبخش و باشکوه نیست. چیزی که هست _ آنقدر که عقل من قد میدهد _ حقیقت است، با تمام مزخرفات قشنگی که از آن کَنده شده. طبعاً شما میتوانید هر طور میخواهید فکر کنید. اما خواهش میکنم من را با این منبرهای موعظهگر دکتر لورا (ii) یکی نکنید. هیچ کدام این حرفها دربارهٔ اخلاق یا مذهب یا عقیده یا زندگی پس از مرگ نیست؛ حقیقتِ واقعی دربارهٔ زندگی قبل از مرگ است. دربارهٔ اینکه چطور به سی یا شاید پنجاه سالگی برسید، بیآنکه بخواهید تفنگ روی شقیقهتان بگذارید. دربارهٔ یک آگاهی ساده است: آگاهی از اینکه چه چیزی آنقدر حقیقی و ضروری است، آنقدر از چشمانمان پنهان مانده که باید مدام _ بارها و بارها _ به خودمان یادآوری کنیم: «آب این است، آب این است.»
1984
انگار در اوج بیتعادلیِ بندبازی یک نفر دستت را بگیرد، یا اصلاً بهت بگوید من هم مثل تو دارم روی بند راه میروم، که حس خوبی است، حتی اگر آن یک نفر خودش یک جایی، ناتوان از بندبازی، خودش را پایین انداخته باشد.
Fa
چنین کاری بینهایت سخت است: آگاه و زنده ماندن، هر روز و هر شب.
پویا پانا
هیچ وقت حس نمیکنید به قدر کافی دارید. حقیقت این است. بدن یا زیبایی یا جذابیت جنسیتان را بپرستید، آن وقت همیشه حس میکنید زشتاید، و از وقتی نمایش سن و زمان شروع میشود تا وقتی دفن شوید، میلیونها مرگ را تجربه میکنید. همهٔ ما این چیزها را در سطحی میدانیم؛ به شکل افسانه و ضربالمثل و کلیشه و گزینگویه و لطیفه و حکمت درآمدهاند: استخوانبندی همهٔ داستانهای عالی. سختیاش این است که حقیقت را در آگاهی روزمره توی چشم بگذارید. قدرت را بپرستید، آن وقت همیشه حس ضعف و ترس میکنید، و حس میکنید به قدرت بیشتری نیاز دارید که ترس را کنار بگذارید. عقلتان را بپرستید _ اینکه باهوش به نظر میآیید _ آخرش حس میکنید احمق و حقهبازید، همیشه در آستانهٔ لو رفتن. و الی آخر.
پویا پانا
در سنگرهای زندگی روزمرهٔ بزرگسالان چیزی به اسم بیخدایی وجود ندارد. نپرستیدن وجود ندارد. همه یک چیزی را میپرستند. تنها انتخابی که ما میتوانیم داشته باشیم این است که چه چیزی را بپرستیم. و یک دلیل بارزِ انتخاب هر جور خدا یا هر چیز ماورائی برای پرستش _ مسیح یا الله، یهوه یا خدای مادر ویکا یا چهار حقیقت شریف یا اصول اخلاقی خدشهناپذیر _ این است که تقریباً اگر هر چیز دیگری را بپرستید شما را زندهزنده میخورد؛ اگر پول یا اشیاء را میپرستید و معنای زندگیتان را با اینها پیدا میکنید، هیچ وقت برایتان کافی نخواهد بود.
پویا پانا
اصلاً تصادفی نیست که آدمهایی که با تفنگ خودکشی میکنند تقریباً همیشه به کلهشان شلیک میکنند. و واقعیت این است که بیشتر آنها در واقع خیلی قبل از کشیدن ماشه مُردهاند. و ادعا میکنم که ارزش حقیقی و درستودرمان آموزش علوم انسانی قرار است همین باشد: چطور هر روز زندگی بزرگسالانهٔ آسوده و ارزشمند و قابل احترام خود را دور کنید از مُردگی، ناآگاهی، بردگی کاسهٔ سر خود و تنظیمات کارخانهای غریزی، از انزوای منحصربهفرد، کامل و امپراتورگونه.
پویا پانا
چیزهایی که ارزش توجه دارند دقیقتر نگاه کند یا عمیقتر فکر کند...
کاربر ۳۵۱۳۷۰۵
این حرفها دربارهٔ زندگی پس از مرگ نیست. حقیقتِ واقعی دربارهٔ زندگی قبل از مرگ است. دربارهٔ اینکه چطور به سی یا شاید پنجاه سالگی برسید، بیآنکه بخواهید تفنگ روی شقیقهتان بگذارید.
د. ف. والاس
Eli N
نبوغ تکرارپذیر نیست اما الهام مُسری است و شکلهای گوناگون مییابد. و حتی فقط دیدن _ از نزدیک دیدنِ _ شکنندگیِ قدرت و مبارزهجویی جلوی زیبایی الهامبخش است و (هرچند گذرا و فانی) آرامکننده
za.erjaee
واقعیتهای بدیهی و در دسترس و مهم معمولاً همانهایی هستند که دیدن و حرف زدن دربارهشان از بقیه سختتر است.
رقیه بهرمن
حجم
۱۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
حجم
۱۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۹,۲۰۰۲۰%
تومان