بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جزء از کل | صفحه ۴۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جزء از کل

بریده‌هایی از کتاب جزء از کل

نویسنده:استیو تولتز
ویراستار:قهرمان عسکری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۱۰ رأی
۳٫۲
(۱۱۰)
از دست‌دادن راز یعنی از دست‌دادن امنیت، آزادی و زندگی. حقیقت عشق شما را خواهد کشت، بعد هم خود شما را. می‌دانم این طرز فکر فاسد اعصاب‌خردکن است. اما صدای چکش قاضی روی میز چوب ماهون هم به همان اندازه اعصاب‌خردکن است.
yasinds
امید به آشتی، بسیاری از رابطه‌های گذشته را که باید ته یک درهٔ عمیق باشند را زنده نگه می‌دارد. پس ای قانون‌شکنان، هر کسی که هستید، باید برای بقاء، رازهایتان را پیش خودتان نگه دارید، تا از دست دشمنان در امان بوده و خود را از سیستم قضایی دور نگه دارید.
yasinds
امید به آشتی، بسیاری از رابطه‌های گذشته را که باید ته یک درهٔ عمیق باشند را زنده نگه می‌دارد.
yasinds
علاوه‌براین بسیار احتمال دارد، رازهایی که شما در هنگام نبودن لباس بر تن روح خود افشاء می‌کنید، خود دلیل پایان یافتن عشق شما باشد. افشاگری‌های خودمانی شما شعله‌ای برای روشن کردن فیتیلهٔ بمبی خواهد شد که حکومت عشق شما را به نابودی خواهد کشاند.
yasinds
عشق بهترین خبرچین است چون این عقیده را به شما القا می‌کند که عشق شما ابدی و تغییرناپذیر است.
yasinds
هیچ‌چیز شگفت‌انگیز و جالبی در مورد عشق یک طرفه وجود ندارد. فکر کنم خیلی حال به‌هم‌زن است، رک و راست فقط حال به‌هم‌زن است. عشق ورزیدن به کسی که برای احساسات شما ارزشی قائل نیست، شاید در کتاب‌ها هیجان‌انگیز باشد، اما در زندگی واقعی به‌طور غیرقابل تحملی خسته کننده است.
da☾
از آن دسته افرادی بود که حتی اگر راجع‌به وضعیت هوا هم با او صحبت می‌کردی باز با لبخندی روی صورت از او جدا می‌شدی.
da☾
حالا که سرطان‌ها مثل خوره به جان تمام سلول‌های بدنم افتاده بود، به نظر می‌رسید بی‌خدایی، ظالمانه‌ترین کاری بود که می‌توانستم در حق خودم بکنم. به مغزم التماس می‌کردم که تجدیدنظر کند. فکر کردم: آیا به هر نوعی در جایی دیگر به زندگی ادامه خواهم داد؟ آیا باورش کنم؟ لطفا؟ آیا می‌توانم به روح جاودانه اعتقاد داشته باشم؟ به بهشت، فرشتگان و یا بهشتی که شانزده دوشیزه منتظر من باشند؟ خواهشا می‌توانم این‌ها را باور کنم؟ ببین، من حتی به شانزده دوشیزه زیبا هم نیاز ندارم. فقط یک زن زشت و پیر کفایت می‌کند، حتی نیاز نیست که دوشیزه باشد، او می‌تواند دوچرخه عمومی پس از مرگ هم تلقی شود. درواقع، زن هم نباشد، نباشد، اصلا بهشت هم نباشد، فقط یک بیابان باشد. جهنم، حتی یک جهنم. چراکه وقتی دارم داخل دریاچه‌ای از آتش، عذاب می‌کشم حداقل می‌توانم نعره بکشم، خواهش می‌کنم آیا می‌توانم به آن اعتقاد پیدا کنم؟ مابقی سناریوهای زندگی پس از مرگ، چندان مایه تسلی‌خاطر نیستند. تناسخ بدون تداوم آگاهی؛ من اصلا نکته‌ای در آن نمی‌بینم که مشتاق آن شوم. بدترین سناریو که هیچ تسلی‌خاطری ایجاد نمی‌کند
علی شهبازی
او با چیزهایی که می‌خواند، زندگی می‌کرد.
da☾
برای من ناراحت نباشید مگر این‌که آماده باشید تا تمام عمر خود را ناراحتی بکشید. در غیر این صورت فراموش کنید. چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد اگر چند هفتهٔ سخت پر از اشک و پشیمانی را بگذرانید و یک ماه بعد دوباره بخندید؟ نه، فراموش کنید. فقط فراموش کنید. شخصا فکر می‌کنم یادداشت خودکشی برت خیلی خوب بود. درست به قلب مطلب اشاره کرده بود. او عمق احساسات انسانی را اندازه گرفته بود و آن را سطحی یافته بود، و در نتیجه این چنین گفته بود. هر کجا هستی برت، کارت حرف نداشت! او به دام بیش‌تر یادداشت‌های خودکشی نیفتاده بود - مردم همیشه یا سرزنش می‌کنند یا تقاضای بخشش. به ندرت کسی توصیه‌ای در رفتار با حیوان خانگی‌اش جا می‌گذارد. فکر می‌کنم صادقانه‌ترین و شفاف‌ترین یادداشت خودکشی که تا حالا شنیده‌ام به دست یک بازیگر بریتانیایی، جورج سندرز نوشته شده است، این‌گونه نوشته بود: دنیای عزیز، من شما را ترک می‌کنم چون دیگر حوصله‌ام سر رفته است. حس می‌کنم به‌قدر کافی زندگی کرده باشم. من شما را با تمام دل نگرانی‌هایتان در این مستراح خوشبو ترک می‌کنم. موفق باشید.
علی شهبازی
بدترین چیزی که می‌شود دربارهٔ کسی در جامعه مانند جامعهٔ خودمان گفت این است که نمی‌تواند شغل خود را نگه دارد. تصویری را در ذهن می‌آورد از بازنده‌های ریشو با مشت‌های گره‌کردهٔ ضعیفی که تنها سر خوردن کار از لای انگشت و دور شدنش را با ناراحتی تماشا می‌کنند. هیچ‌چیزی بیش‌تر از کار برای ما قابل احترام نیست، و هیچ‌چیزی هم بیش‌تر از عدم تمایل برای کار برای ما ننگ محسوب نمی‌شود، و اگر کسی بخواهد خود را وقف نقاشی و نوشتن شعر کند، اگر از صلاح خود با خبر باشد خوب می‌داند که باید کار در رستوران همبرگر را هم دو دستی بچسبد.
yasinds
یاد گرفتم که طبق گفتهٔ کارشناسان، شما نمی‌توانید بدون ترس «عاشق» شوید، اما عشق بدون ترس، یک عشق خالص و بالغ است
yasinds
«خب یه چیز دیگه‌ای هم هست که بهش اشاره نکردی. و اون اینه که اگه بخوای واسه بار دوم از رفتن یه تراشهٔ چوب به انگشت معشوقت جلوگیری کنی، کل دنیا را می‌ری و تمام چوب‌های عالم رو با سطحی نرم و ظریف می‌پوشونی، تا فقط اون رو از یه تراشهٔ چوب نجات بدی. به این می‌گن عشق.»
yasinds
چیزی که مردم از شما می‌خواهند تأییدی است که شما را روی خط نگه می‌دارد، زندگی کردن با قوانین مشابه آن‌ها، و این‌که شما نباید به حال خود رها شوید یا حق ویژه‌ای برای خود قائل شوید.
yasinds
شکی نیست که لحظات تعیین‌کننده وقتی شکل می‌گیرند که شخصیت قالب‌بندی شده باشد، و بهتر است که تصمیم درستی گرفته شود. قالب سریع خشک می‌شود و شکل می‌گیرد.
yasinds
آسمان شب بعد از افتادن یک ستاره از دیدگانمان دیگر دلسرد شده بود. می‌گفت نمایش تمام شد، بروید خانه‌هایتان.
yasinds
«جاسپر مطمئن شو که اگر عاشق بشی، یکی از بزرگ‌ترین لذت‌هاست.»
yasinds
روزهای خوبش به اندازهٔ یک دهه بود و روزهای معمولی‌اش به اندازهٔ یک قرن، اما اکثرا حس می‌کردم در چشم طوفان ابدی زمان، یخ زده و ثابت مانده‌ام.
yasinds
به او گفتم نگران هستم از این‌که در خانه‌ای به این درن دشتی تمام وعده‌های غذاییش را تنها بخورد، چون صدای طنین‌انداز اصابت قاشق و چنگال موقع خوردن غذا در یک خانهٔ خالی، یکی از پنج صدای برتر غمگین تمام دوران‌هاست. «نگران نشو. من واسه بیرون انداختن تو نقشه دارم. ما، من و تو قراره که یه کلبه واسه این‌که توش زندگی کنی واست بسازیم. یه جایی تو همین ملک.»
yasinds
می‌خواستم با گناه خود تنها باشم. ولی بر خلاف خواسته‌ام، نگاهش کردم، آن فرشتهٔ مرگ با پاهای زیبا. بدون این‌که خودش خبر داشته باشد، چهرهٔ اصلی در تخریب کردن یک خانواده بود.
yasinds

حجم

۷۵۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

حجم

۷۵۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان