بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوء تفاهم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو

بریده‌هایی از کتاب سوء تفاهم

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۷ رأی
۳٫۵
(۱۷)
قهرمانان داستان نیز به بیهودگی مبارزات خود درمقابل مرگ، به پوچی سگدوی‌های خود معترفند؛ اما بااین‌همه از پا نمی‌نشینند.
خانوم نور
«من آزادی‌ام را گم کرده‌ام و اکنون جهنم برایم دارد شروع می‌شود.»
خانوم نور
آه! من نسبت به این دنیایی که در آن دچار و گرفتار خدا هستیم، کینه می‌ورزم؛ اما مرا که از بیداد رنج می‌برم، نخواهند توانست به‌راه راست بیاورند و من هرگز به زانو نخواهم افتاد
هرمس
در آن سرزمین که دریا محافظتش می‌کند، در آن‌جا اصلاً خدایان به ساحل قدم نمی‌گذارند؛ اما در این‌جا که نگاه از هر طرف بازمی‌ایستد، تمام زمین چنان طرح‌ریزی شده است که صورت آدم همیشه باید روبه‌بالا باشد و نگاه انسان همیشه گدایی کند. آه! من نسبت به این دنیایی که در آن دچار و گرفتار خدا هستیم، کینه می‌ورزم؛
هرمس
و به این مرد نگاه کن که در خوابش خیلی بی‌گناه‌تر از موقع حرف‌زدنش است. دست‌کم او کارش را با دنیا تمام کرده است. از این لحظه به‌بعد، همه‌چیز برایش آسان خواهد شد. او فقط از یک خواب انباشته از تصورات و رؤیاها به‌خوابی گذر خواهد کرد که هیچ رؤیایی ندارد و آن‌چه که برای همهٔ مردم دل‌کندن موحشی به‌شمار می‌رود، برای او جز یک خواب دراز نخواهد بود.
alcapon
تصور می‌کردم جنایت کانون ماست و جنایت است که مرا و مادر: م را برای ابد متحد ساخته است. من آخر در این دنیا به‌طرف چه‌کسی می‌توانستم رو کنم؟ جز به‌طرف کسی که در همان آن و با من آدم کشته بود؟ اما من اشتباه می‌کردم. خود جنایت، تنهایی است. حتا اگر برای کامل‌کردن آن هزاربار اتفاق بیفتد و خیلی عادلانه است که من پس‌از این تنها زندگی کرده‌ام و تنها آدم کشته‌ام تنها هم بمیرم.
alcapon
من از آن‌چه که دوست می‌دارم خیلی دورم و دوری من دارویی ندارد.
mattin
آدم گاهی از یک احساس آنی خود پیروی می‌کند و بعد مسایل جوردرمی‌آیند و آدم دست آخر به آن‌ها عادت می‌کند.
mattin
آدم‌ها درست شبیه پیچ و مهره‌هایی شده‌اند که مجموعهٔ ماشین مسلط بر آن‌هاست و کوچک‌ترین کندی و لنگی و سرپیچی با اخراج آن‌ها کیفر داده خواهد شد
خانوم نور
می‌دانم که این چیزها دشوار نیست. فقط کافی بود که حرف بزنی. در این‌گونه موارد می‌گویند «آهاه، من آمدم.» و آن‌وقت همه‌چیز به‌جریان خودش می‌افتد. ژان: بله؛ اما فکر من پر از تصورات خودم بود و به من که منتظر پذیرایی گرم و نرمی بودم، درمقابل پولم، فقط آبجو دادند. همین مطلب کلمات را از دهان من سترد و خیال کردم که باید همین‌جور ادامه بدهم.
alcapon

حجم

۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
تومان