بریده‌هایی از کتاب به دنیای مدیریت خوش آمدید

من به ارسال ایمیل به رهبران ارشدتر از خودم که حاوی درخواستی از آن‌ها بود عادت منظم داشتم. از آن‌ها می‌خواستم که یک ایمیل «عالی بود!» به یکی از اعضای تیم ارسال کنند و چیزی مثل این بگویند: «سلام جیمسون، از رایان شنیدم که آن کار را خیلی خوب انجام دادی. صدوهشتادونه درصد بهتر از برنامهٔ کار در ماه آوریل؟! عالی‌ست، تبریک می‌گویم و از زحماتت سپاس‌گزارم!» گاهی پیش‌نویس نامه را برای مدیر ارشدم تهیه می‌کردم، زیرا می‌دانستم آن‌ها چه‌قدر مشغول هستند و اضافه‌شدن یک کار دیگر به فهرست کارهای زیادی که باید انجام می‌دادند آخرین چیزی بود که می‌خواستند. همیشه همهٔ رهبران ارشد مایل بودند لطفی را انجام دهند، به‌ویژه وقتی که انجام این کار را برای‌شان خوب و ساده می‌کردم. بیش از چند ثانیه طول نمی‌کشید که آن‌چه را که من در ایمیل برای‌شان نوشته بودم کپی کنند و نشانی ایمیل عضو تیم را در قسمت دریافت‌کنندهٔ ایمیل بنویسند و گزینهٔ ارسال را بزنند.‌

احساس می‌کردم هنگامی که آن‌ها سخت کار می‌کردند و به اهداف زیادی می‌رسیدند، وظیفهٔ من است که در جست‌وجوی راه‌هایی برای نشان‌دادن عشق به آن‌ها، کارهای‌شان را با جوایز، پول، پاداش و بازخوردهای عالی جبران کنم.

محدودیت‌های منابع نیاز به خلاقیت دارد.

«نگران چیزهایی که خارج از کنترلت هستند نباش. خود را فقط نگران چیزهایی کن که می‌توانی بر روی آن‌ها تأثیر بگذاری».‌

در هیچ پروژه‌ای منابع نامحدود وجود ندارد و زمان نامحدود بدون هیچ پی‌آمدی امکان‌پذیر نیست.

به‌دست‌آوردن درکی از آن‌چه آن‌ها در واقعیت می‌گویند شما را رهبر و قهرمان بهتری برای شرکت‌تان می‌کند.

باید بخشی از وقت‌تان در خط مقدم با افرادی که محصول شما را خریداری و استفاده می‌کنند صرف شود. آن‌چه را که مشتریان در مورد محصول می‌گویند بشنوید: چرا آن‌ها آن را دوست دارند، چه چیزی می‌تواند بهبود یابد. نظر واقعی آن‌ها را بگیرید

هر شرکتی اگر بخواهد رشد کند، باید به‌طور مستمر مشتریان تازه‌ای جذب کند.

«هر آن‌چه اندازه‌گیری شود مدیریت می‌شود»، بسیار مهم است بدانید مهم‌ترین چیزها چیست، راهی برای اندازه‌گیری آن‌ها داشته باشید و سپس تیم خود را برای آن نتایج پاسخ‌گو نگه دارید.

رهبر باید به تیم در فرایند برنامه‌ریزی اختیار دهد.

وقتی ارتقا می‌یابید، همهٔ این‌ها تغییر می‌یابد. شما شروع به فکرکردن در مورد اهداف شرکت، مأموریت شرکت، چشم‌انداز و برنامه‌ها می‌کنید. و اگر می‌خواهید به پیشرفت ادامه دهید، عاقلانه است هر چه سریع‌تر در مورد این موضوع فکر کنید

با درنظرداشتن اهداف کلی خود در ذهن، تصمیم‌گیری در مورد زمان جنگیدن و زمان گریختن راحت‌تر می‌شود.

آن‌ها فقط به این دلیل که ارتش دشمن حضور دارد نمی‌جنگند، آن‌ها فقط وقتی که زمان و مکان درست باشد می‌جنگند. حتا در این صورت هم سؤالاتی از این قبیل را که «آیا می‌توان بدون جنگ در این نبرد پیروز شد؟» [از خود] می‌پرسند.

استراتژیست‌ها فراتر از یک نبرد واحد یا حتا یک‌سری از نبردها فکر می‌کنند.

معتقدم رهبری مؤثر (در یک دفتر حساب‌داری شش‌نفره، یک مدرسهٔ ابتدایی، یک کارخانهٔ ساخت کامپیوتر یا یک کشور) عمدتاً تابعی از انرژی رئیس، تمایل به اختیاردادن به دیگران و مهارت در تهییج افراد برای دست‌یابی به اهداف خود و گروه‌شان است.

واقعاً آدم ارتباطی‌ای نیستم. شخص دیگری را به کار خواهم گرفت تا در این زمینه به من کمک کند». پدرم برای متوقف‌کردن قطار افکار من تردید نکرد. او گفت: «دیگر هرگز این را نگو یا به آن فکر نکن. تو در حال ادارهٔ یک تیم هستی. اکنون رهبری. باید فردی ارتباطی شوی و به انگیزه‌دادن هم ادامه دهی. باید رهبری، مدیریت و مربی‌گری کنی.

رهبران عالی نتیجه می‌گیرند.

رهبرانی می‌خواهم که بدون درنظرگرفتن شرایط، مهارت، اراده و تمایل‌شان برای حل مشکلات را نشان داده‌اند

مدت‌هاست متوجه شده‌ام افراد موفق به‌ندرت عقب می‌نشینند و اجازه می‌دهند اتفاق‌هایی برای‌شان بیفتد. آن‌ها بیرون می‌روند و باعث ایجاد اتفاق می‌شوند. ــ لئوناردو داوینچی

به‌موقع باشید. هر جلسه را بدون استثنا به‌موقع برگزار کنید. افراد به این امر احترام می‌گذارند و می‌آموزند به دلیل الگوی رفتاری خوب شما، به‌موقع باشند.