بریده‌هایی از کتاب به دنیای مدیریت خوش آمدید

تعادل جنسیتی را با فرهنگ تعهد عمیق ترکیب کنید و مزایا بزرگ می‌شوند.

یک مطالعه از مؤسسهٔ گالوپ را در کتاب‌شان، مدیر این است، ارائه می‌دهند که نشان می‌دهد واحدهای تجاری متعادل جنسیتی ــ که نسبت زن به مرد نزدیک نصف به نصف است ــ از لحاظ مالی بسیار بهتر از آن‌هایی عمل می‌کنند که به‌لحاظ جنسیتی ترکیبی نامتعادل دارند.

وی افکار خود را در مورد چگونگی استخدام رهبران خوب مطرح کرد، که با توجه به تجربه‌اش آموزنده است: - ارزیابی کنید آیا مانند یک مالک فکر می‌کنند. آیا اشتباهات‌شان را می‌پذیرند؟ آیا شب‌ها با این فکر که در صورت مدیرعامل‌شدن می‌توانند تفاوت ایجاد کنند، بیدار می‌مانند؟ - آیا قادر به تفکر استراتژیک هستند؟ آیا می‌توانند کل معادلات تجاری‌تان را در ذهن خود نگه دارند و حتا اهرم‌های تازه‌ای را که به آن‌ها فکر نمی‌کردید بیابند تا بتواند متغیرهای خاصی را جابه‌جا کنند؟ - آیا نقاط قوت‌شان می‌تواند به کاهش ریسک‌های بزرگ شرکت کمک کند؟ آیا سبک و پیشینهٔ تیم رهبری‌تان را متنوع می‌کنند؟ - آیا برای جذب افراد مستعد مناسب‌اند؟ آیا می‌توانند افرادی حتا بهتر از خودشان را جذب کنند؟

وقتی تصمیم می‌گیرم عضوی تازه برای تیم استخدام کنم، نه به دنبال حداقل شایستگی و نه کمال مطلق هستم. هدفم دست‌یابی به نقطهٔ تعادلی میان این دو حد است.

آن‌ها انرژی هر جایی را که وارد آن می‌شوند افزایش می‌دهند. این بدان معنا نیست که آن‌ها بیش از حد دوستانه یا حتا برون‌گرا هستند. بلکه، آن‌ها خاصیت مغناطیسی دارند.

به زمانی فکر کنید که رئیسی تازه پیدا کردید. آن‌ها چگونه با کمک شما شرایط را اداره کردند؟ آیا آن‌ها شما را درگیر می‌کردند و باعث می‌شدند که در مقام رهبر تیم احساس ارزش کنید؟ اگر آن‌ها این تجربه را برای شما ایجاد نکرده‌اند، به خاطر داشته باشید که آن شرایط چگونه حس می‌شد و تلاش کنید تا از ایجاد آن حس در نفرات سطح برتر تیم تازهٔ خود جلوگیری کنید.‌

به آن‌ها در تیم مالکیت بدهید. با آن‌ها ملاقات فردی داشته باشید. از آن‌ها ایده و کمک بخواهید.

در مقام مدیر تازه، بسیار مهم است که اطمینان حاصل کنید آن‌ها «عشق را حس کنند». منظورم این است که شما به‌سرعت به آن‌ها علامت دهید که ارزشی را که به تیم می‌آورند می‌بینید و می‌فهمید و این‌که چه‌قدر این ارزش برای موفقیت تیم مهم است.

مدیران تازه مشتاق برای تغییر بیش از حد در آرایش تیم هستند، و نمی‌توانند به‌درستی تعادلی میان ثبات و تغییر ایجاد کنند. «ساختن تیمی که به شما رسیده است مانند تعمیر هواپیما در وسط پرواز است. اگر شما تعمیرات لازم را نادیده بگیرید، به مقصد خود نخواهید رسید، اما نمی‌خواهید خیلی سریع و خیلی زیاد تغییر دهید تا باعث سقوط هواپیما شوید. نکتهٔ اصلی یافتن تعادل مناسب میان ثبات و تغییر است».

دانستن این‌که چرا این شغل موجود است به شما کمک می‌کند تا وضعیت را دقیق‌تر ارزیابی کنید.

«درس واقعی... نه در مورد تاکتیک است، نه استراتژی؛ [بلکه] همیشه در مورد افراد است».

بعضی اوقات شما موفق هستید چون فقط خوش‌شانس هستید. و گاهی اوقات شما شکست می‌خورید فقط به‌خاطر این‌که بدشانس‌اید. و به این ترتیب، ثروت نسبی یا ارتقا و یا هر نوع چیزی همیشه به‌طور مستقیم با این موضوع که شما سخت کار کرده‌اید یا چه‌قدر خوب بوده‌اید، ارتباطی ندارد. و با این حال، شخصیت شما چیزی است که می‌توانید کنترل کنید.

برخی فکر می‌کنند تحسین ظرفیت محدودی دارد و اگر دیگران بخشی از آن را به خود اختصاص دهند، مقدار کم‌تری برای آن‌ها باقی می‌ماند. اما دقیقاً برعکس است».

اغلب از وارن بافت خواسته می‌شود توصیه‌ای به دانش‌جویان تجارت بکند. یکی از سؤالاتی که مرتب از او می‌پرسند ویژگی‌هایی است که او در افراد برای کارکردن با آن‌ها جست‌وجو می‌کند. در پاسخ، وارن سه ویژگی را ذکر می‌کند: «هوش، انرژی و صداقت. و اگر مورد آخر را ندارند، حتا با داشتن دو مورد اول باز زحمت نکشید.

ما در مقام رهبری هیچ کاری مهم‌تر از وقت‌گذاشتن و تلاش برای جذب نیروی خوب نداریم.

آوردن کارمندی تازه به تیم که بسیار باانگیزه است و «مهارت‌های شغلی را به تیم می‌آورد» می‌تواند آرامش خاطر را برای شما به ارمغان بیاورد و به‌معنای واقعی کلمه، برای خواب شب بهتر به شما کمک کند. از طرف دیگر، اضافه‌کردن هر کارمند بدی به ترکیب تیم (یا اجازه‌دادن به شخص بدی تا در تیم باقی بماند) می‌تواند کار شما را دشوارتر کند، شما را در شب‌ها بیدار نگه دارد و به‌معنای واقعی کلمه باعث ازدست‌رفتن پول شرکت شود

لازم است که انرژی زیادی را روی افراد تیم‌تان متمرکز کنید.

«خوش‌بینی چیزی است که به‌صورت گروهی ایجاد می‌شود، منظره‌ای از جهان مبتنی بر ترکیبی پیچیده از آن‌چه هست و آن‌چه باید باشد».

«استخدام، آموزش و رشددادنِ افراد مناسب باعث می‌شود در صنعت‌ات ثروتمند و مشهور شوی. [از سوی دیگر،] استخدام افراد اشتباه تو را گنگ، فقیر و بی‌کار خواهد کرد»

«هر چیزی می‌تواند در درجهٔ دوم باشد. اما همیشه فرد در درجهٔ اول است».