بریدههایی از کتاب علی (ع) از زبان علی(ع)
۴٫۵
(۱۹۱)
چنین دعا کردند: بار پروردگارا، بهحق بندهات علی، مغفرت خود را شامل علی کن!
عرض کردم: ای رسول خدا، چرا اینگونه دعا کردید؟!
فرمودند: آیا نزد خدا کسی گرامیتر از تو وجود دارد که برای اجابت دعا، او را شفیع قرار دهم؟!
کاربر ۴۳۳۷۶۹۵
از دیرباز، حق و باطل در پیکار بودهاند و هریک طرفدارانی داشته است. اگر باطل پیروز شود، تعجبآور نیست؛ زیرا از دیرباز چنین بوده است و اگر طرفداران حق اندکاند، امید است روزی فراوان شوند و پیروزی بهدست آورند؛ اما کمتر اتفاق میافتد که فرصتهای ازدسترفته بازگردد.
آگاه باشید! گناهان همچون اسبهای سرکش، سواران خود را که عنان از دست دادهاند، در دوزخ افکنند؛ اما تقوا چونان مَرکب راهواری است که سوار خود را عنانبهدست وارد بهشت جاودان میکند.
رمیله، هر مرد یا زن مؤمنی که بیمار شود، ما هم بهخاطر او بیمار میشویم! و هر اندوهی به او برسد، ما هم اندوهگین میشویم و هر دعایی بکند، برایش آمین میگوییم و هرگاه ساکت باشد، برایش دعا میکنیم!
کمیل
ای رمیله، هیچ مرد و زن مؤمنی در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نیست. او با ماست و ما با اوییم!
کمیل
باید بدانید که هر جایگاهی عمل خاص خود را دارد.
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
اختلاف مهاجران و انصار
هنگامی که خداوند متعال پیامبرش (ص) را بهجانب خود فراخواند و روحش را برگرفت، قریش ( بدون توجه به پیمانی که رسول خدا (ص) از آنان گرفته بودند،) گفتند: امیر و حاکم باید فردی از میان ما باشد. در مقابلِ آنان انصار قد برافراشتند و گفتند: امیر باید از میان ما انتخاب شود. قریش گفتند: چون محمّد (ص) از قریش است، ما به حکومت سزاوارتریم، و انصار در برابر استدلال آنها تسلیم شدند و این حق را برای آنان پذیرفتند و حکومت را به ایشان تسلیم کردند. این در حالی است که اگر استدلال قریش را درست بدانیم و خویشاوندی با پیامبر (ص) را ملاک برتری قریش بر انصار بهشمار آوریم، باید بپذیریم که نزدیکترین فرد به رسول خدا (ص) شایستهترین فرد برای خلافت است ( و دراینصورت، آیا کسی از من به رسول خدا (ص) نزدیکتر بوده است؟!) اگر هم این استدلال از اساس پذیرفته نشود، قریش هیچ امتیازی بر دیگران نخواهد داشت و سهم انصار از حکومت و قدرت، از بقیه بیشتر خواهد بود.
العبد
شگفت اینکه در انتخاب خلیفه، نظر هیچ فردی از خاندان عبدالمطلب را جویا نشدند؛ زیرا هدف اساسی آنان، شکستن بیعت با من بود که از قبل بر عهدهٔ آنان استقرار یافته بود.
آنان مشغول عهدشکنی و انتخاب خلیفه بودند و من مشغول فراهمآوردن مقدمات دفن پیکر مطهر رسول خدا (ص) بودم. برای من رهاکردن پیکر آن عزیز و پرداختن به کاری دیگر روا نبود؛ زیرا حفظ حرمت پیامبر (ص) و تکریم او بر هر کار دیگری مقدم بود.
این پیشامد شگفت و عهدشکنیِ تلخ، قلبم را که از فراق رسول خدا (ص) مجروح بوده و عزیزی را از دست داده بود که پس از خدا، تنها معتمدش بود، به درد آورد. با وجود این حادثهٔ تلخ، بلافاصله گرفتاری تلختری پیش آمد و من باز هم شکیبایی ورزیدم.
العبد
ای علی، هر امتی بعد از پیامبرشان اختلاف کردند، درنتیجهٔ اختلاف، باطلگرایانشان بر حقگرایانشان غالب شدند. امت ما نیز همانند امتهای گذشتهاند و خداوند در این امت نیز راه تفرقه و اختلاف را باز گذاشته است! و البته اگر خدا میخواست، میتوانست آنان را در مسیر هدایت گرد آورد، تا آنجا که حتی دو نفر باهم اختلاف نداشته باشند و در امور الهی باهم درگیر نشوند و کسی فضیلت و برتری انسانهای بافضیلت و برجسته را انکار نکند. آری، اگر خدا میخواست حتی در همین دنیا از ظالمان انتقام میگرفت و نعمتش را از آنها دریغ میکرد، تا برای همگان روشن شود که اهل باطل در مسیر گمراهی قدم برمیدارند و اهل حق بهسوی سعادت رهسپارند. اما خداوند چنین نخواسته و تقدیر الهی این است که دنیا محلی برای انجام اعمال و آخرت محل قرار و صحنهٔ جزا و پاداش باشد:
( لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی)
(تا آنان که بد کردند، بهسبب عملشان جزا داده شوند و آنان که نیکی کردند، به نیکی جزا داده شوند.)
العبد
مسدود شدن همهٔ درها بهجز درِ خانهٔ من
( وقتی رسول خدا (ص) به مدینه آمدند و مسجد مدینه را بنا نهادند، جمعی از مهاجران در اطراف مسجد خانههایی ساختند و برای سهولت رفتوآمد به مسجد، دری از خانهٔ خویش به مسجد باز کردند. چندی بدینگونه گذشت تا اینکه دستور الهی نازل شد که همهٔ این درها مسدود شود؛ اما تنها خانهای که از این دستور مستثنا شد، خانهٔ من بود. این استثنا بر یاران رسول خدا (ص) سنگین آمد. در توضیح این مسئله)
رسول خدا (ص) دست مرا گرفتند و فرمودند: موسی از خدا خواست که مسجد او بهدست هارون تطهیر شود. من نیز از خدا خواستهام که مسجد مرا بهدست تو و نسل تو تطهیر کند.
العبد
در روز غدیر، رسول خدا (ص) دست مرا گرفت و اینچنین دعا کرد:
بار پروردگارا، بپذیر ولایت کسانی را که ولایت علی را پذیرفته باشند، دشمن بدار کسانی را که به دشمنی او برخیزند، دوست بدار کسانی را که علی را دوست میدارند، خشم گیر بر کسانی که بغض علی را داشته باشند، یاری کن کسانی را که او را یاری رسانند و خوار کن کسانی را که دست از یاری او میکشند.
العبد
آری، هرکس که از مرگ نهراسد، دلش در توفان حوادث آرام و پابرجاست.
MSM
من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، در روز سیزدهم رجب سال ۳۰ عامالفیل، در شهر مکه و در درون خانهٔ کعبه متولد شدم. پدرم ابوطالب، چندین فرزند داشت و ازنظر معیشت در تنگنا بود. خویشان نزدیک به یاری وی شتافتند و هرکدام سرپرستی یکی از فرزندان او را برعهده گرفتند. از آن میان، رسول خدا (ص) مرا برگزیدند تا همچون عضوی از خانوادهٔ آن حضرت، در کنار ایشان و خانوادهشان زندگی کنم.
کاربر ۴۹۴۰۷۵۲
به خدا سوگند، اگر با شمشیرم بر صورت مؤمن بکوبم تا با من دشمن شود، دشمن نخواهد شد و اگر همهٔ دنیا را به دامن کافر بریزم، دوستی مرا در دل نخواهد گرفت. این همان است که بر زبان رسول خدا، پیامبر امی (ص)، جاری شد که فرمودند: «هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمیکند و هیچ کافری با تو دوستی نمیورزد.» آری، ستمپیشگان و دروغپردازان بدبخت و بیچاره خواهند بود.
🐝 Mina 📚
علم، ظاهر اسلام است و حکمت باطن آن.
معاویه در یکی از نامههایش شرط کرده بود که جمعی از اصحاب باوفای رسول خدا (ص) را، ازجمله عمار یاسر که در شمار آنان بود، به وی تسلیم کنم تا آنها را بهبهانهٔ خونخواهی عثمان بکُشد یا به دار آویزد! و کجا میشد یار وفاداری همچون عمار پیدا کرد؟ به خدا قسم، هرگاه پنج تن گرد رسول خدا (ص) بودیم، عمار ششمی بود و هرگاه چهار تن بودیم، او پنجمی بود.
معاویه به خونخواهی عثمان تظاهر میکرد؛ حالآنکه خود وی و دوستان و خاندانش که شاخههای شجرهٔ ملعونه بودند، مردم را بر عثمان شوراندند و او را به کشتن دادند.
🐝 Mina 📚
«چهبسا ناصحانی که در پند و اندرزدادن هدف تهمت قرار گیرند.»
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
گمان کردی که برتر از همهٔ ایشان در اسلام و در خیرخواهی به خدا و رسولش، خلیفهٔ اول بود و بعد از او جانشین او برترین جایگاه را داشت. به جان خودم سوگند که موقعیت آنان در اسلام بزرگ است و اهانت بر آن دو، زخم بر پیکر اسلام است. خداوند بر آن دو رحمت فرستد و بهترین پاداش را به آن دو عطا کند
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
همهٔ خوبی را در کسی باید جست که منزلت خویش بشناسد و در نادانی انسان همین بس که منزلت خود را نشناسد. منفورترین خلق نزد خدا کسی است که خداوند او را به خود واگذاشته باشد، از راه راست منحرف شده، به سخنان بدعتآمیز دل داده باشد، همراه افرادی همانند خود، در تاریکی فتنهها مردم را بفریبد، در ظاهر بر نماز و روزه مراقبت کند و با این ظاهرسازی، برای پیروانش فتنهها تدارک بیند!
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
به خدا سوگند، این حجتهای الهی کمترین تعداد و بزرگترین نقش و مقام و منزلت را دارند. خداوند بهوسیلهٔ آنان دلایل و نشانههای خود را حفظ میکند تا آنان نیز این دلایل و نشانهها را به افرادی نظیر خود بسپارند و در دلهای همانند خود بکارند.
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
حجم
۶۸۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۶۸۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰۵۰%
تومان