بریدههایی از کتاب چراغ سبزها
۴٫۲
(۳۴۷)
«من برای اونا کار نمیکنم آقای مککانهی. من برای تو کار میکنم.»
hedgehog
شجاع باش و بلندیها را فتح کن!
hedgehog
رازِ طولِ عمر توی فعال و اجتماعیموندنه
hedgehog
وقتی کلِ دور و بَرت را آدمهای مسن بگیرند، بیشتر به زندگی و پایانِ آن فکر میکنی، و درعینحال احساس
hedgehog
هیچ مردی ـ هیچوقت ـ بیشتر از لحظهٔ تولدِ اولین فرزندش احساس مردانگی نمیکند. منظورم خشونتی که به مردانگی نسبت میدهند نیست. مردانگیِ واقعی. بعد از بهدنیاآمدنِ اولین فرزند، ذهن، قلب و غریزهٔ مرد بیش از هر زمانِ دیگری همسویاند. حواس پنجگانهاش کاملاً هماهنگاند. و غریزهاش کوک است. او باید هر حس غریزیای را که توی شش ماهِ اولِ بعد از تولدِ اولین فرزندش دارد، عملی کند. مسائل شخصی، مالی، معنوی یا کاری. باید به خودش اعتماد کند و بگوید: «تو میدوووونی!» و باید بدااااند که میتواند آینده را پیشبینی کند، چون حالا برای اولینبار در تمام عمرش دارد برای یک چیز زندگی میکند و آن یک چیز هم زندگیاش را از او دارد.
روی هرچه دلتان میگوید شرط ببندید. شما برندهاید!
hedgehog
بعضی روابط در نمای بسته بهترند.
و با جزئیاتِ بیشتر تأثیرگذارتر میشوند.
مثل زنی که عکساش برایت جذاب نیست، ولی خودش را که از نزدیک ببینی، چرا.
مثل بچههامان.
همسرمان.
دوستهامان.
مثل خدا.
hedgehog
عاشقی یعنی تخیلکردن.
فاصله همان گپِ معنادارِ بیشرمانه است که چشمک میزند، و معنای درستی ندارد، مرموز است، تصورات است. ماهعسلِ دائمیست. چون درست نمیبینیم، چون درست مطمئن نیستیم، چون درست نمیشناسیماش.
بیمعنیست. تفکیکشده. هر کدام جدا از دیگری. رابطهای که همهچیزش را دیگران میدانند. یک رابطهٔ بیتفاوت. بیدرد. اجارهای.
و گاهی اینرا ترجیح میدهیم، چون توی نورِ کمْ همهچیز بهتر به نظر میرسد.
hedgehog
از آنجا که تصمیم گرفته بودیم آیندهمان را با هم بسازیم، در مورد بچهدارشدن هم حرف زدیم و تصمیم گرفتیم که او قرصِ جلوگیریاش را قطع کند.
گفت: «به یه شرط. هرجا قرار باشه واسه کار بری، همه میریم.»
hedgehog
نوشیدنی توی دست راستش بود و آماده بود جرعهای بنوشد. حرکت دستش چقدر لطیف بود! نشانی از تکانخوردن یا تردید در آن دیده نمیشد. خیلی راحت لیوان را بالامیبرد؛ انگارنهانگار که همچین سؤالی از او پرسیدهای.
hedgehog
«خب من یه چیزایی میخوام... اگه باهاشون موافق باشی، باهات میآم. من اتاقخواب جدا میخوام. حموم جدا. و کلید جدا (کلید خانه).»
«قبوله.»
آمد. و پیش من ماند. خیلی کم از آن اتاقخواب استفاده میکرد و حتی کم پیش میآمد از کلید استفاده کند. ولی هر دو را داشت و این بخشِ مهمی از استقلالِ او بود. استقلالِ ما در آن مقطع از رابطه. به نظرم این تعیین فضای شخصی خیلی عاقلانه بود، حالا چه از آن استفاده میکرد یا نه.
hedgehog
این زن چیزِ خاصی بود، آدمِ خاصی که برایم با همه فرق داشت.
hedgehog
«دلم میخواهد فقط با تو پرواز کنم.»
hedgehog
چهارده سال گذشته و هنوز هم او تنها زنِ زندگیِ من است؛ کسیکه هنوز هم دلم میخواهد با او قرار بگذارم، با او بخوابم، با او و کنار او بیدار شوم.
hedgehog
خطاب به آگنوستیکها: ناشناسبودنِ یک نوشته، به این معنی نیست که نویسندهای ندارد.
hedgehog
من یاد گرفتم از یک ابر به ابرِ بعدی بپرم
hedgehog
محرومکردنِ آنکه معتاد ایده است، به او کمک میکند.
آنکه معتاد حقیقت است را باید پرورش داد.
hedgehog
«منم همینطور.»
گاهی به نصیحت نیازی نداریم. گاهی فقط نیاز داریم بشنویم که در تحملِ رنجِ زندگی تنها نیستیم.
hedgehog
یک نفر هست که ما هیچوقت نمیتوانیم از شرش خلاص شویم: خودمان.
hedgehog
چرا هر کس به دورهای پیادهگردی نیاز دارد؟
hedgehog
تابهحال شده سَرِ بزنگاه خشکتان بزند؟ گمانم منظورم را میفهمید. یعنی جاییکه نزدیک است توپ را از خط دروازه رد کنید اما ناگهان سِکَندری بخورید و بیفتید... یا مثلاً در حال صحبت با یک خانم زیبا سوتیِ بدی بدهید... یا با آمادگیِ کامل بروید سرِ آخرین امتحان ولی یکهو ببینید انگار ذهنتان منجمد شده... یا مثلاً نتوانید توپ گلف را از سه وجب آنطرفتر بیندازید توی سوراخ تا تورنمنت را ببرید... یا بیمقدمه خشکتان بزند چون احساس میکنید «وای خدایا زندگی از این بهتر نمیشه! ولی آخه من اصلاً لیاقتِ این زندگی رو دارم؟!»
hedgehog
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
۲۱,۶۰۰۷۰%
تومان