بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق و روابط موهوم | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عشق و روابط موهوم

بریده‌هایی از کتاب عشق و روابط موهوم

نویسنده:جان ولوود
انتشارات:چاپ و نشر نظر
امتیاز:
۴.۵از ۸ رأی
۴٫۵
(۸)
وقتی برای رسیدن به آرامش، به نیروی خارجی تکیه کنیم دائماً به دنبال تحت‌تأثیر قرار دادن دیگران و در نهایت کنترل آنها هستیم تا بتوانیم در درون‌مان آرام بگیریم و همین تمرکز بیش از حد ما برای کسب توجه دیگران مانع از آن می‌شود که در خودمان به دنبال آرامش بگردیم و در نتیجه وابسته می‌شویم و از لحاظ درونی اتصال‌مان را با خودمان از دست می‌دهیم.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
مشکلات در روابط عاشقانه زمانی آغاز می‌شود که ما تصور کنیم گرمایی که از احساس عشق درون‌مان شعله‌ور شده است از آن ما نیست بلکه احساسی است که از طرف مقابل به ما منتقل شده است. در نتیجه به دیگران به عنوان آفرینندهٔ این حس نگاه کنیم و همه چیز را در خارج از خودمان جستجو کنیم.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
زمانی که قلب شما آکنده از نگرانی و ترس باشد یا از روابط گذشته دلسرد شده باشید، هر چه قدر هم معشوقتان مهربان باشد و به شما عشق بورزد، قادر نخواهید بود عشق او را لمس کنید. چراکه عشق زمانی می‌تواند شما را لمس کند که قلب‌تان محیا و دست یافتنی باشد. در نتیجه این احساس دو طرفه است. برای آنکه به شما عشق بورزند باید مهر بورزید.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
با آنکه تمام تمرکزتان روی آن است که چیزی خارج از خودتان را به دست بیاورید، آن تجربهٔ درونی است که باعث می‌شود احساس خوبی نسبت به خود پیدا کنید.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
ما در روابط خود غالباً توقع داریم که عشق‌های نسبی زمینی کامل و قابل اتکا باشد و در آن پذیرش و درک بی‌قید و شرط از سمت آنها وجود داشته باشد. هرگاه این توقعات آن‌طور که ذهنی پیش‌بینی می‌کردیم برآورده نشود به خودمان می‌گیریم و دیگری را مقصر می‌دانیم- خودمان را از آن جهت که فکر می‌کنیم لابد به اندازهٔ کافی خوب نبودیم و دیگران را از آن جهت که ما را به اندازهٔ کافی دوست نداشته‌اند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی کودکان با افزایش سن پی به این حقیقت می‌برند که عشق‌های انسانی، فرایندی دائمی و قابل‌اتکا نیست، درون قلب‌شان گره‌هایی از ترس به وجود می‌آید و به این پختگی می‌رسند که به راستی در دنیا هیچ عشق کامل و بدون قید و شرطی وجود ندارد و همین حقیقت به ظاهر تلخ، آنها را به‌هم می‌ریزد و روح و روان‌شان را به هم می‌ریزد و ممکن است رفتارشان با دیگران سرد شود و در لاک خود فرو روند و از عشق دوری کنند
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
حتی زمانی که والدین، ما را از ته قلب‌شان بدون هیچ قید و شرطی دوست داشتند با توجه به محدودیت‌های بشری نمی‌توانستند این عشق را به‌طور متداوم نشان دهند. آنها تقصیرکار نیستند و این به آن معنا نیست که والدین‌مان آدم‌های بد یا کاهلی بودند بلکه آنها هم مثل بقیهٔ آدم‌ها ترس‌ها، نگرانی‌ها و دلواپسی‌ها، ظرفیت‌ها و همچنین آسیب‌های خودشان را از عشق ورزیدن بی‌قید و شرط دارند. آنها هم مثل ما برای عشق‌ورزی حقیقی و کامل ظرفیت محدودی دارند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
تنها سرچشمهٔ قابل اعتماد عشق حقیقی که کامل و بی‌نقص است- قلبی گشاده است که مرکز کمال و گوهر وجودی ماست. عشق به هستی قادر است به ما کمک کند که به وحدت و کمال برسیم. چراکه همهٔ آنچه در هستی وجود دارد به ما تعلق دارد و همهٔ ما به یکدیگر. در نتیجه، محدود کردن عشق به روابط نسبی زمینی و سعی در پر کردن تمام خلأهای عاطفی در این بستر باعث می‌شود مأیوس شویم و رنج ببریم.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
اگر با نگاهی صادقانه به زندگی‌مان نظر اندازیم می‌بینیم که به راستی هیچ‌کس واقعاً در زندگی به‌طور کامل و دائم قابل اتکا نبوده است. هرچند ممکن است در تصوراتمان دوست داشته باشیم عشقی رؤیایی و ماندگار را شاهد باشیم. شاید تصور کنیم هنرپیشه‌ها یا افرادی با درجات معنوی بالا به این عشق رسیده‌اند اما همهٔ اینها فانتزی‌های ذهنی ماست. با دقت و تیزبینی بیشتر می‌فهمیم که هر کس ترس‌ها، نقطه‌های کور، مسائل پنهانی، احساس ناامنی، فشارها و تمایلات مخدوش خود را دارد که می‌تواند به راحتی تمام مجراهایی که عشق می‌تواند در آن آزادانه رها شود را مسدود کند. همان‌قدر که ما دوست داریم با قلبی صاف و پاک عشق بورزیم، محدودیت‌های ما باعث می‌شوند این احساس دچار افت و خیز شود و دائماً تغییر کند و این اجتناب‌ناپذیر است.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
طبیعت همهٔ روابط در این دنیا این‌گونه است که هر اتصالی با احتمال جدایی همراه است. این یک عیب در عشق، انسان‌ها یا هستی نیست. به آن معنا نیست که شما بد هستید یا دیگران نقصی دارند یا زندگی ناعادلانه است. بلکه ضربان زندگی تا ابد نوسان دارد و تغییر می‌کند. گاهی مملو از گشایش، گاهی هم مملو از تضاد می‌شود، گاهی مملو از نیروهای موافق و گاهی هم کاملاً عکس آن پر از نیروهای مخالف است.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
درک این واقعیت که ما در هر دو سطح زندگی می‌کنیم کمک می‌کند که نگرانی و سردرگمی ما نسبت به درک عبارت: «دوستت دارم ولی در خیلی از مواقع نمی‌توانم درکت کنم» کمی کاسته شود. ما بی‌اختیار به بخش خاصی از طرف مقابل که با اولویت‌ها و سلیقه‌مان هماهنگ است عشق می‌ورزیم، درحالی‌که همزمان بخشی از آنها را که باعث رنجش روحمان می‌شود را نمی‌پسندیم و پس می‌زنیم.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی خودمان هم به‌طور کامل از حال درونمان با خبر نیستیم چطور می‌توانیم از دیگران توقع داشته باشیم با ما و حالمان هماهنگ باشند؛ مخصوصاً که دیگران فقط با ما بسته به حال و روز و نیاز خودشان رفتار می‌کنند. نه تنها هرکدام از ما نیازها و دیدگاه‌های خودمان را داریم، بلکه غالباً دوست داریم به شکل خاصی به ما عشق بورزند، عشقی که بتواند جراحت‌های وارده از گذشته را درمان کند. اما این خواستهٔ بزرگی است چراکه از دیگران این توقع به‌وجود می‌آید که دائماً خودشان را با سبک و روش ما وفق دهند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
از آنجایی که ما به وجود خودمان بی‌اعتمادیم، باید بیاموزیم که عشق بی‌قید و شرط یعنی مهر ورزیدن ابتدا به خودمان و پذیرش نقص‌های درونمان. تنها همین نکته است که ما را قادر می‌سازد تا دیگران را با نقص‌هایشان بپذیریم.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
زیباترین محبتی که می‌توانیم به دیگران بکنیم این است که بگذاریم خودشان باشند، بدون آنکه برای خواسته‌های خود، آنها را با کنترل کردن ممتد خسته و آزادی عمل‌شان را سلب کنیم. مجموع این‌ها، یعنی گشایش قلب در کنار گرما بخشیدن به محیط اطراف‌مان باعث می‌شود زیبایی‌های طبیعی همه چیز و همه کس را ببینیم و قدردان آنها باشیم- و این همان عشق حقیقی است.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی با فرزاندان‌مان ارتباط خوبی ایجاد کنیم باعث تقویت اعتماد به نفس آنها می‌شویم و از درون به آنها قدرت می‌بخشیم تا خودشان را بپذیرند. اما داشتن روابط خوب، کافی نیست. فرزندان هم نیاز دارند که به آنها فضای کافی بدهیم تا بتوانند زمانی را برای خودشان باشند. پیوند افراطی والدین با فرزندان بدون دادن فضای کافی مانند تجاوز کردن به حریم شخصی آنهاست و باعث ایجاد ترس و خفقان در نهایت زدگی آنها می‌شود.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی انسان کسی را عمیقاً از ته وجودش می‌طلبد و می‌خواهد با او رابطه‌ای عمیق و محکم برقرار کند و تمام وجود آدم مملو از شور و اشتیاق است، دیگر کنترل کردن آن به سادگی میسر نیست. این شور به سادگی انسان را منقلب می‌کند و منفعل می‌سازد. نه تنها نمی‌توانی جلوی موج احساساتت را بگیری، بلکه نمی‌توانی واکنش طرف مقابل را هم کنترل کنی. به یاد روزهایی افتادم که همین‌قدر آسیب‌پذیر بودم و احساساتم جریحه‌دار می‌شد و به این فکر می‌کردم که چگونه می‌توانم جلوی ترس‌ها و غریزه‌هایم را که همراه عشق تمام وجود مرا فرا می‌گیرد بگیرم؟!
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
تعقیب کننده با طلب کردن، سعی در حفظ رابطه دارد و آن را کنترل می‌کند. دوری کننده از عشق ورزیدن فرار می‌کند و احساساتش را بروز نمی‌دهد. در هر دو حالت آنها ترجیح می‌دهند ظرفیت پذیرش را در خود کنترل کنند. هر دو از اینکه عشق حقیقی را دریافت کنند و ظرفیت محدودی داشته باشند می‌ترسند. اما در نهایت هر دو از هم ناراضی هستند درحالی‌که در حقیقت هر دو یک کار انجام می‌دهند: روشی را اتخاذ می‌کنند که در آن کمترین ریسک را بکنند و تمام عشق خود را برای هم رو نکنند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
تعقیب کننده با طلب کردن، سعی در حفظ رابطه دارد و آن را کنترل می‌کند. دوری کننده از عشق ورزیدن فرار می‌کند و احساساتش را بروز نمی‌دهد.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی ما در درون خود احساس عشق نکنیم چگونه می‌توانیم به دیگران عشق حقیقی بورزیم؟ اگر جراحت‌های قلب‌مان مانع از عشق‌ورزیدن ما به دیگران شود، دیگر چه چیزی برای یکدیگر خواهیم داشت؟
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
درست است، ما مستحق رسیدن به عشقی کامل هستیم. این حق مسلم ما از بدو تولد بوده است. اما مشکل اینجاست که ما در جاهای اشتباه به دنبال آن می‌گردیم- جایی خارج از خودمان یا آدم‌هایی ناکامل که خود زخم دیده و آسیب‌پذیرند. با آنکه عشق حقیقی در لحظاتی در روابط طلوع می‌کند و به ما گرما می‌بخشد، اما نمی‌توانیم به دیگران به منزلهٔ منبعی استوار و دائمی تکیه کنیم. با وجود آنکه عشق زمینی نمادی از عشق فانی ناکامل است، بعد دیگری از این عشق وجود دارد که کامل و فناناپذیر و در دسترس است.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷

حجم

۱۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان