بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب استالین | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب استالین

بریده‌هایی از کتاب استالین

ویراستار:مهدی نوری
انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۴.۰از ۱۰۵ رأی
۴٫۰
(۱۰۵)
هیچ‌کدامشان ابتدا قصد نداشتند انقلابی شوند. لنین هنگامی انقلابی شد که برادر بزرگ‌ترش به علت شرکت در سوءقصد به جان آلکساندر سوم به دار آویخته شد. لنین ضربهٔ عظیمی را متحمل می‌شود: برادر او، جوانی شریف و مهربان، را راهی سکوی اعدام کردند! رنج مادرش و دگرگونی ناگهانی شرایط اجتماعی‌شان؛ و او دیگر از زندگی ناعادلانه نفرت پیدا می‌کند. چنان‌که خود لنین می‌گوید، کتاب محبوب برادر اعدام‌شده‌اش ــ رمان چه باید کرد؟
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
نچایف: «باید با دنیای ددمنش راهزنان، این یگانه انقلابی‌های روسیه، درآمیخت.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
‫اکنون سوسو شنوندهٔ ثابت همهٔ بحث‌های مارکسیستی است. وعدهٔ عظیم انقلاب با گیرایی روزافزونی در گوش این پسربچهٔ مغرور و تهیدست طنین می‌اندازد: «هر که هیچ نبود، همه‌چیز خواهد شد.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
همان‌گونه که فیلسوف آلمانی به آنان آموخته بود، سرمایه‌داری زایندهٔ قاتل خود خواهد بود ــ پرولتاریا، پرولتاریایی که به طور حتم انقلاب سوسیالیستی را به انجام خواهد رساند. البته آنان از این ناراحت بودند که باید مدتی طولانی انتظار بکشند، زیرا قاتل مخوف سرمایه‌داری، همانند خود سرمایه‌داری، در روسیه هنوز در مرحلهٔ نوزادی قرار داشت. ولی مارکسیست‌های روس تصمیم گرفتند آن را از همان طفولیت به‌سوی انقلاب رهنمون شوند و برای این کار، حزب پرولتاریا را تشکیل دادند.
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
از قرار معلوم، برای موفقیت انقلاب نیازی به قیام همهٔ مردم نیست. انقلاب وظیفهٔ گروه معدودی است و کامیابی آن نتیجهٔ توطئهٔ موفق رهبران انقلابی است. آنان باید ابتدا قدرت را در کشور به دست بگیرند و تازه پس از آن جامعهٔ روس را که به بندگی برده‌وار عادت کرده است، تجدید سازمان دهند و مردم روس را با شتاب تمام به‌سوی سوسیالیسم و آیندهٔ روشن برانند. ولی به نام آیندهٔ روشن به‌ناچار باید اکثر اهالی کشور را که به علت ناآگاهی مانع حرکت به‌سوی بهشت خواهند شد، نابود کرد
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
هم تزار و هم انقلابیون محق بودند. بدون آگاهی اجتماعی، نه استبداد سیصد سالهٔ خاندان رامانوف ممکن بود و نه پیروزی آتی بلشویک‌ها
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
دمیتری خاخوتاشویلی را شاگردان تا آخر عمر به خاطر خواهند داشت. او سر کلاس‌های خود نظم را با چوبدستی برقرار می‌کرد. پسربچه‌ها باید بدون حرکت می‌نشستند، دست‌ها را روی نیمکت جلو خود می‌گذاشتند و مستقیم به چشمان معلم مخوفشان خیره می‌شدند. اگر کسی چشمش را می‌دزدید، بلافاصله با خط‌کش ضربه‌ای روی انگشتانش دریافت می‌کرد. تکیه‌کلام معلم چنین بود: «اگر چشم‌ها می‌گریزند، یعنی نیت ناپسندی داری.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
داوید سولیاشویلی همانند سوسو مدرسهٔ مذهبی را تمام می‌کند، همانند سوسو انقلابی حرفه‌ای می‌شود، و همانند سوسو عاشق کاتو سوانیدزه می‌شود و سوسو او را از چنگش بیرون می‌آورد. پس از آن، راه آنان اندکی جدا می‌شود: رقیب کامیاب او رهبر کشور می‌شود و سولیاشویلی به همراه دیگر بلشویک‌های قدیمی راهی اردوگاه کار اجباری ...
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
«در مورد یهودی‌ها فقط یک چیز می‌توانم بگویم: آن‌ها کارکردن بلد نیستند. از دیدگاه آنان، مهم‌ترین کار داد و ستد است.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
نامیدن یهودیان فقط یک لغت " اوریا" به کار می‌رود.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
گوگلیدزه: «پس از مرگ استالین، هنگامی که وحشت از میان رفته بود، از چند پدر احتمالی دیگر نیز نام می‌بردند؛ در میان آنان حتی یک تاجر یهودی هم بود. ولی بیش از همه نام یاکوف اِگناتاشویلی را می‌بردند. او تاجری ثروتمند و دوستدار مبارزه‌های مشت‌زنی بود. که‌که نزد او نیز کار کرده بود. بیهوده نبود که یاکوف اگناتاشویلی هزینهٔ تحصیل سوسو در مدرسهٔ مذهبی را می‌پرداخت. می‌گفتند استالین به خاطر او نخستین پسر خود را یاکوف نامید
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
حتی در زمان حیات استالین که همه از همه‌چیز می‌ترسیدند، بین مردم صحبت بود که: " استالین پسر بِسوی بی‌سواد نبود." و از پژیوالسکی نام می‌بردند.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
‫از گفت‌وگو با م. خاچاتوروا: «من تا هفده سالگی در تفلیس زندگی می‌کردم و با پیرزنی که قبلاً در گوری زندگی می‌کرد آشنایی نزدیکی داشتم. او تعریف می‌کرد که استالین مادرش را جز فاحشه به نام دیگری نمی‌خواند. در گرجستان حتی شهره‌ترین راهزنان به مادران خود احترام می‌گذارند، ولی او پس از سال ۱۹۱۷ شاید فقط دو بار به دیدن مادرش آمد. در خاکسپاری او نیز حاضر نشد.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
‫برگه‌ای از کتابچهٔ ازدواج‌های سال ۱۸۷۴: «۱۷ مه پیوند صورت گرفت: ویساریون ایوانوویچ جوگاشویلی، روستایی، ساکن موقت گوری، پیرو مذهب ارتدوکس، ازدواج نخست، بیست و چهار ساله؛ یکاترینا، دختر مرحوم گلاخ گلادزهٔ روستایی، ساکن گوری، پیرو مذهب ارتدوکس، ازدواج نخست، شانزده ساله.»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
‫خیابان اصلی و درازِ شهر آن را نصف می‌کند. زمانی تزار نیکالای اول به گوری آمد و خیابان اصلی خیابان تزار نامیده شد. مسلم است که بعدها هم نام خیابان را استالین گذاشتند.
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
در میان عوام روایتی وجود دارد که علت سردی رابطهٔ استالین با گورکی بی‌میلی سرسختانهٔ گورکی برای نوشتن زندگی‌نامهٔ رهبر بوده است. ولی از بایگانی تافستوخا نتیجهٔ دیگری برداشت می‌شود. ظاهرا خود گورکی از او منابعی برای نوشتن زندگی‌نامهٔ استالین خواسته بود، زیرا تافستوخا چنین جوابی داده بود: «منابعی مربوط به زندگی‌نامهٔ استالین را، هرچند با تأخیر، برایتان می‌فرستم. همان‌طور که قبلاً گفته بودم، منابع بسیار ناچیزند...»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
باژانوف، یکی از منشی‌های استالین، به خارج از کشور گریخت. او در کتابش مطالب زیادی دربارهٔ تافستوخا نوشته است. ولی باژانوف مهم‌ترین خدمت او را درنیافت
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
تافستوخا منشی استالین بود، ولی در همان حال عملاً مدیریت بایگانی حزب را هم بر عهده داشت که اهمیتش کم‌تر از پُست دیگر او نبود
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
رئیس‌جمهور چک، را برای من تکرار می‌کرد که: «خوشبختی چیست؟ خوشبختی یعنی حق داشته باشی به میدان اصلی شهر بروی و از ته دل فریاد بکشی: " خدایا، عجب حکومت مزخرفی داریم!"»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
رئیس‌جمهور چک، را برای من تکرار می‌کرد که: «خوشبختی چیست؟ خوشبختی یعنی حق داشته باشی به میدان اصلی شهر بروی و از ته دل فریاد بکشی: " خدایا، عجب حکومت مزخرفی داریم!"»
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹

حجم

۸۰۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۷۶ صفحه

حجم

۸۰۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۷۶ صفحه

قیمت:
۲۰۰,۰۰۰
۱۴۰,۰۰۰
۳۰%
تومان