بریدههایی از کتاب متل کالیویستا
۴٫۸
(۱۲۴)
ثانیهشماری میکردم تا او و افکار نژادپرستانهاش از آنجا بروند.
روزنه های دانش
«هر آدم احمقی این رو میدونه... سیاهپوستها خطرناکن.»
روزنه های دانش
«شاید به محبت بیشتری نیاز داره.»
روزنه های دانش
در مورد قدرت مطلق اشتباه میکرد.
روزنه های دانش
هر چی بگی هست جز یه آدم خوب
روزنه های دانش
بعضی وقتها اتفاقهای وحشتناکی میافتد و هیچچیز از این وحشتناکتر نیست که کسی را نداشته باشی تا برایش تعریف کنی.
🕊️📚kerm ketab
گفت: «ما مهاجریم. زندگیمون هیچوقت منصفانه نیست.»
بابا سرش را تکان داد و گفت: «باید تلاش کنیم. باید تلاش کنیم و سرنوشتمون رو قبول کنیم.»
بابا و مامانم همیشه دم از سرنوشت میزدند. بعضی وقتها فکر میکردم که نکند این سرنوشت را آدم بزرگها از خودشان درآوردهاند که دلشان را به آن خوش کنند، مثل پری دندان.
یـ★ـونا
در چین، دخترها مثل لاستیک زاپاس ماشین هستند. بودنشان خوب است، ولی مهم نیست. حتی مادربزرگم، که خیلی دوستش داشتم و دلم برایش تنگ شده بود، این مسئله را باور داشت، همانقدر که آبیرنگ بودن آسمان را باور داشت. انگار که حقیقت محض بود. دخترها به اندازهٔ پسرها به درد بخور نبودند.
Fatima
سرم را پایین انداخته بودم تا به سر آقای یائو زُل نزنم؛ سر او زیر نور حسابی برق میزد و انگار با سفیدهٔ تخممرغ رنگش کرده بودند.
یـ★ـونا
بعضیوقتها باید خودتان وارد عمل شوید. باید خلاقیت به خرج دهید تا به چیزی که میخواهید برسید.
SARINA
در سکوت نشستیم، اشکهای داغ در چشمهایم جمع شده بودند، بیلیباب دستهایش را مشت کرده بود و خانم کیو سرش را تکان میداد، محکم پلک میزد و در دستمالش فین میکرد. انگار کسی مرده بود. واقعاً هم همین حس را داشتیم. رویایمان مرده بود.
📝📚دنیای کتابی من :)
زندگی کوتاه است و باید اتفاقات خوب را جشن گرفت.
booklover
وقتی یک کاسه را میشکنی، ممکن است بتوانی تمام تکههایش را دوباره به هم بچسبانی، اما دیگرهیچوقت مثل قبلش نمیشود. آب از ترکهایش میچکد
booklover
عجله نکن! ببین، همهٔ قشنگیش توی جزئیاتشه.»
booklover
باید نشون بدین، نه اینکه مستقیم بگین.
booklover
این یعنی چیزایی که به نظر ما اشتباه میآن همیشه هم اشتباه نیستن. بعضی وقتها یه اشتباه در واقع یه فرصته، ولی ما همون لحظه و همونجا متوجهش نمیشیم.
Nao~
نمیتوانست بدون اینکه باد دربدهد عطسه کند.
anne...
«امکان نداره ازت خوشم بیاد. هیچوقت! حتی اگه تنها پسر روی زمین باشی. ترجیح میدم یه سنگ رو دوست داشته باشم.»
anne...
«ما سوار یه ترن هوایی دیگه هستیم. مامان و باباهامون پول ندارن. پس ما به مدرسههای خوبی نمیریم و بعدش هم شغلهای خوبی به دست نمیآریم. بچههامون هم به مدرسههای خوبی نمیرن، کار درست درمون هم پیدا نمیکنن و همینطوری میره جلو.»
anne...
بیشتر مواقع، غریزه حکم میکند که خودمان را در شرایط سخت کنار بکشیم، اما این کتاب دربارهٔ زمانی است که با وجود تمام گرفتاریها و دلشکستگیهایتان، کنار نمیکشید و باز هم هر روز صبح بیدار میشوید و با چشمان بانشاط و کنجکاو به دنیا نگاه میکنید.
dm
حجم
۲۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان