احساسات اظهارنشده هرگز نمیمیرند، بلکه زنده دفن میشوند و بعدها به وقیحترین شکل بروز میکنند.
Ari
وقتی خانه را ترک میکردیم، میدانستم که بخشی از وجودم آنجا را ترک نکرده و کودکیام تا ابد در آنجا اسیر است. احساس گمگشتگی و ناامیدی میکردم
Ari
ما انسانها از قسمتهای خوب و بد مختلفی تشکیل شدیم و تنها یک ذهن سالم میتونه در آن واحد این دوگانگی بد و خوب رو تحمل کنه و بیماریهای روانی دقیقاً یعنی فقدان این درهم آمیختگی. در نهایت ارتباطمان را با آن بخش از وجودمان که نمیتوانیم بپذیریمش قطع میکنیم.
Ari
اسم گذاشتن روی چیزی باعث میشود که نتوانی کلیت آن را درک کنی
Shadi141386
انگار یک شبه سیسال پیر شده بودم و جوانیام تبخیر شده بود
LiLy !
دلم میخواست نزدیکش شوم، اما نمیتوانستم. او رفته بود؛ کسی که من اینقدر عاشقش بودم، برای همیشه ناپدید شده بود و این غریبه را تنها رها کرده بود.
بغضی گلویم را میفشرد، در نهایت اشکهایم فروخت و بر روی گونههایم افتاد. در سکوتِ محض و در تاریکی شروع به گریه کردم.
LiLy !
برای همهمان گریه میکردم. همهجا پر از درد شده است و ما فقط چشمان را به روی آنها میبندیم. حقیقت این است که همه ما میترسیم. ما از یکدیگر وحشت داریم
LiLy !
احساسات اظهارنشده هرگز نمیمیرند، بلکه زنده دفن میشوند و بعدها به وقیحترین شکل بروز میکنند.
🌱ehsan
«فقط بزدلها به کسایی که عاشق شونن خیانت میکنن.
sina_m_farsakh
اگر به تبرئهی خود بکوشم زبانم مرا محکوم خواهد کرد.
sina_m_farsakh