بریدههایی از کتاب در انتظار گودو
۳٫۲
(۳۶)
ولادیمیر: کاریش نمیشه کرد.
استراگون: تقلا کردن بیفایدهست.
ولادیمیر: آدم همونیه که هست.
استراگون: لولیدن بیفایدهست.
ولادیمیر: ذات عوض نمیشه.
استراگون: هیچ کاری نمیشه کرد.
Saeid Ghorbani
استراگون از خواب میپرد.
استراگون: (که دوباره متوجه موقعیت وحشتناک خود شده است.) خوابیده بودم! (با حالتی سرزنشآمیز) چرا هیچوقت نمیذاری بخوابم؟
ولادیمیر: احساس تنهایی میکردم.
استراگون: داشتم خواب میدیدم.
ولادیمیر: تعریف نکن برام!
استراگون: خواب میدیدم که...
ولادیمیر: تعریف نکن برام!
استراگون: (به جهان اشاره میکند.) همین یکی واسهت بسه؟ (سکوت) این کارت قشنگ نیست، دیدی. اگه من کابوسهای خصوصیم رو برای تو تعریف نکنم واسه کی تعریف کنم؟
Saeid Ghorbani
استراگون: چیه؟
ولادیمیر: فرض کن توبه کردیم.
استراگون: توبه از چی؟
ولادیمیر: آ... (فکر میکند.) نباید وارد جزئیات بشیم.
استراگون: از تولدمون؟
Saeid Ghorbani
به احتمال زیاد. همه تغییر میکنند. فقط ما
نمیتونیم.
rezai milad
استراگون: تا وقتی که آدم بدونه.
ولادیمیر: بتونه منتظر فرصت باشه.
استراگون: بدونه متوقع چی باشه.
ولادیمیر: دیگه جایی برای نگرانی نیست.
استراگون: فقط انتظار.
ولادیمیر: ما بهش عادت کردهایم.
rezai milad
استراگون: چیه؟
ولادیمیر: فرض کن توبه کردیم.
استراگون: توبه از چی؟
ولادیمیر: آ... (فکر میکند.) نباید وارد جزئیات بشیم.
استراگون: از تولدمون؟
rezai milad
این شب سر نمیرسه؟
Zohreh Abbasi Far
این شب سر نمیرسه؟
Zohreh Abbasi Far
ولادیمیر: خب؟ حالا چهکار کنیم؟
استراگون: بیا هیچکاری نکنیم. اینطوری مطمئنتره.
___fareee___
ولادیمیر: تو باید شاعر میشدی.
استراگون: بودم. (به لباسهای کهنهاش اشاره میکند.) معلوم نیست؟
(سکوت)
کاربر حسن ملائی شاعر
دو تا دزد، همزمان با
ناجی ما مصلوب شدند. یکی...
استراگون: چیه ما؟
ولادیمیر: ناجی ما. دو تا دزد. یکی ظاهرآ نجات پیدا کرد و اون یکی... (دنبال واژهای متضاد با نجات میگردد.)... به لعنت گرفتار شد.
استراگون: از چی نجات پیدا کرد؟
ولادیمیر: جهنم.
استراگون: من رفتم.
(حرکت نمیکند.)
rozhan
بگو هستی، حتی اگه راست نباشه
آرش
وقتی من پیشت هستم تو حالت بدتر میشه. منم تنهایی حال بهتری دارم
آرش
از نظر بکت تجربه انسان، تجربه هیچی است: تنها واقعیتی که انسان از آن مطلع است، عدم توانایی او برای تفسیر ساختار شخصی خویش است
nazanin z
در این لحظه از زمان، همه بشریت خواهناخواه ما هستیم،
|ݐ.الف
دیروز غروب، با صحبتکردن درمورد هیچچیز بخصوصی وقت گذروندیم. این وضع تابهحال نیمقرنه که ادامه داره.
|ݐ.الف
ولادیمیر: اونها چی میگند؟
استراگون: در مورد زندگیشون حرف میزنند.
ولادیمیر: اینکه زندگی کردهند بس نیست واسشون؟
استراگون: باید در موردش حرف بزنند.
|ݐ.الف
استراگون: دست نزن بهم! سؤال نکن ازم! حرف نزن باهام! پیشم بمون!
ولادیمیر: هیچوقت ترکت کردهم؟
استراگون: تو گذاشتی که من برم.
|ݐ.الف
ولادیمیر: هیچوقت ترکت کردهم؟
استراگون: تو گذاشتی که من برم.
|ݐ.الف
اکثر منتقدین غالبآ وقتی از آثار بدون طرح (plotless) یاد میکنند، اشاره آنها به آن چیزی است که در نظریه روایت تحت عنوان «داستان»(story) از آن یاد میشود. تمایز میان طرح و داستان، تمایز بسیار ظریفی است که اولین بار فرمالیستهای روسی آن را مشخص کردند. از نظر آنها طرح (sujet) در برگیرنده عناصر ساختاری مهم، نظیر عناصر علی و دیگر انواع روابط معنیدار، پیکربندیهای زمانی و فضایی، و غیره است، درحالیکه داستان (fable) صرفآ عبارت است از توالی منظم و زمانی رویدادها و حوادث.
محمدعلی دهاقین
حجم
۱۱۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۱۱۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۷۸,۰۰۰
۵۴,۶۰۰۳۰%
تومان