بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جزء از کل | صفحه ۲۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جزء از کل

بریده‌هایی از کتاب جزء از کل

نویسنده:استیو تولتز
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۹۲۰ رأی
۳٫۸
(۹۲۰)
گفت «من دکتر پیتر سویینی هستم.» «می‌دونم دکتری. نمی‌خواد جلو صورتم تکونش بدی. نمی‌دونی عنوان فقط به درد این می‌خوره که یه وقت نامه‌ت عوضی نره در خونهٔ بقیهٔ پیتر سویینی‌های غیرمتظاهر دنیا؟»
Astronaut
معنای ایمان برای ما این است که تا وقتی از خالق دعوت نکنیم به زمزمه‌های ذهن ما گوش نمی‌کند.
m.shaiesteh
همه دور قبر جمع شدیم و منتظر ماندیم کشیش حرف‌هایش را شروع کند. از آن جنس سکوت‌هایی حاکم بود که صاف کردن گلو هم آدم را تا سرحد مرگ می‌ترساند. فکر کردم روپوش مدرسه ما را شبیه پستچی‌هایی کرده که جمع شده‌اند تا همکارشان را برای خدا ارسال کنند. در ذهنم روی تابوت نوشتم: بازگشت به فرستنده.
حسین پورقلی
اشتهاتون رو کم کنین تا هزار سال زنده باشین. یه مدت با آتیش‌تون چشم همه رو کور کنین بعد نورتون رو از همه مخفی کنین. قدرت خاموش کردن شعلهٔ خودتون رو داشته باشین. می‌فهمین؟ عقب‌نشینی کنین و بعد حمله! عقب‌نشینی و حمله! راهش اینه! گروه‌تون رو هم جمع‌وجور نگه دارین،
یسناز🌱📚
این احتمال قریب‌به‌یقین هم هست که رازهایی که زمان برهنگی روح‌تان برملا می‌کنید، خود باعث به پایان رسیدن عشق شوند. افشاگری‌های از روی صمیمیت شما شعله‌ای است که فتیلهٔ دینامیت انفجار بی‌بازگشت عشق را روشن خواهد کرد.
Astronaut
عشق بدترین خبرچین است چون به شما القا می‌کند که ابدی و پابرجاست ــ تصور پایان زندگی‌تان راحت‌تر از تصور پایان عشق است. و از آن‌جایی که عشق بدون صمیمیت هیچ است و صمیمیت بدون شریک شدن هیچ است و شریک شدن بدون صداقت هیچ است، باید تمام رازها را برملا کنید چون بی‌صداقتی در صمیمیت همه‌چیز را زیر سؤال می‌برد و به‌تدریج عشق باارزش شما را مسموم می‌کند.
Astronaut
«به‌نظرم می‌آد اونا خودشون رو با هر چی دست‌شون برسه سرگرم می‌کنن تا یه وقت به هستی خودشون فکر نکنن. وگرنه چرا سر این‌که کدوم تیم برده سر همسایه‌شون رو له‌ولورده می‌کنن؟ جز اینه که این کار به‌شون کمک می‌کنه به مرگ محتوم خودشون فکر نکنن؟»
ریحانه
چیزی که نمی‌فهمیدم این بود که مردم تفکر نمی‌کنن، تکرار می‌کنن. تحلیل نمی‌کنن، نشخوار می‌کنن. هضم نمی‌کنن، کپی می‌کنن.
ریحانه
انتظار برای این‌که یک نفر تصمیم بگیرد یکی از بزرگ‌ترین وحشت‌های زندگی است، مثلاً در رستوران وقتی گارسون سر میز ایستاده و همراه‌تان هنوز غذا را انتخاب نکرده، ولی ما باید صبوری را یاد بگیریم. گرفتن منو از دست دوست‌دخترتان و پاره کردنش و داد زدن این‌که «ایشون هم مرغ می‌خوره.» راه مبارزه با این مصیبت نیست. ضمناً باید قید رختخواب را هم بزنید.
Astronaut
داستان هملت هشداری سرراست دربارهٔ خطرهای ناتوانی در تصمیم‌گیری است. هملت شاهزاده‌ای دانمارکی است که نمی‌تواند تصمیم بگیرد باید انتقام مرگ پدرش را بگیرد یا خودش را بکشد یا خودش را نکشد و از این قبیل.
Astronaut
آدم‌ها رازهای‌شان را جایی غیر از صورت پنهان می‌کنند. چهره جایگاه درد است. اگر هم جایی باقی بماند، ناامیدی.
Astronaut
همین پنج دقیقهٔ پیش روی مبل زانوهایش را بغل گرفته بود و من فقط گلویم را صاف کردم و سرم جیغ کشید. نکند پشت درهای بسته تمام رابطه‌ها همین شکلی‌اند؟
Astronaut
به سایه‌ام نگاه کردم و متوجه شدم فقط سر است که آدم را لو می‌دهد، وگرنه آدم قوزکرده فرقی با گونی سیب‌زمینی ندارد.
Astronaut
خنده‌دار است تماشای ناپدید شدن بی‌تفاوتی سنگی آدم‌ها وقتی جان‌شان به خطر می‌افتد.
Astronaut
بعد خداوند می‌گوید زندگی هدیه‌ای بود که ارزانی‌ات کردم ولی تو حتا به خودت زحمت ندادی کاغذش را باز کنی. بعد هلاکم می‌کند
Astronaut
تصور می‌کنم روز داوری به اتاقی سفید صدایم می‌کنند که صندلی چوبی ناراحتی دارد که وقتی رویش می‌نشینم و از روی اضطراب سر جایم وول می‌خورم خرده‌چوب در بدنم فرو می‌رود. بعد پروردگار با لبخند می‌آید سراغم و می‌گوید برایم مهم نیست چه کارهای خوب و بدی کرده‌ای، برایم مهم نیست به من اعتقاد داشتی یا نه، و برایم مهم نیست به فقرا سخاوتمندانه پول داده‌ای یا با خسّت، ولی این شرح دقیقه‌به‌دقیقهٔ زندگی تو روی زمین است. بعد یک کاغذ به طول ۱۰ هزار کیلومتر دستم می‌دهد و می‌گوید بخوان و دربارهٔ زندگی‌ات توضیح بده.
Astronaut
جهنم داغ و سوزان نیست، سرد و خاکستری‌ست.
Astronaut
آه لندن! تو ای شهر مهیب! تو ای ابرِ سردِ خاکستری! تو لایهٔ تا زمین‌رسیدهٔ مه! تو نالهٔ متراکم! تو بارش افسوس و حسرت! تو استخر کم‌عمق ژن‌های گوناگون! تو شهر پیشه‌ها! تو امپراتوری سرنگون! تو شهر صفحهٔ سه! درسی از لندن ــ جهنم داغ و سوزان نیست، سرد و خاکستری‌ست.
Astronaut
پاریس ــ بهترین شهر برای تنها و بدبخت بودن. لندن برای آدمی مغرور و بی‌عرضه زیادی عبوس و بی‌رحم است.
Astronaut
خواهش می‌کنم این یادت بمونه مارتین. اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتهٔ هیچ‌وقت برای برگشت دیر نیست. حتا اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه. نترس از این‌که هیچی به دست نیاری.
Astronaut

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰
۵۰%
تومان