بریدههایی از کتاب جزء از کل
۳٫۸
(۹۱۹)
گاهی فکر میکنم حیوانِ انسان برای زنده ماندن غذا و آب احتیاج ندارد؛ غیبت جواب همهٔ نیازهایش را میدهد.
هرمس
صادقانهترین و شفافترین یادداشت خودکشییی که خواندهام مال جورج سندرز، بازیگر انگلیسی، است:
مردم عزیز، من شما را ترک میکنم چون حوصلهام سر رفته. احساس میکنم به اندازهٔ کافی زندگی کردهام. من شما را با تمام دلواپسیهایتان در این فاضلاب دلانگیز تنها میگذارم. موفق باشید.
فوقالعاده نیست؟ بدجور راست گفته. اینجا واقعاً یک فاضلاب دلانگیز است.
هرمس
«سرگرمی تودهها مرگ تمدن است.»
هرمس
پاسکال نوشته در جریان انقلاب فرانسه تمام دیوانهخانهها تخلیه شدند. دیوانهها ناگهان معنایی در زندگیشان پیدا کردند.
هرمس
احمقانه است فکر میکنیم خداوند فقط وقتی صدای افکارمان را میشنود که او را به اسم صدا میزنیم و نه وقتی که مشغول افکار پلید روزمرهمان هستیم.
mhmab9776
ونیز؟ پر از توریستهایی به بلاهتِ معتقدها که به کبوترهای ایتالیایی غذا میدهند، ولی به کبوترهای شهر خودشان محل نمیگذارند.
هرمس
این افکار در سرم بود وقتی در سکوت شهر مرده راه میرفتم، شهر بیرویا، شهری که مثل نان تست سوخته سیاه شده بود. نمیخواهد آن را بتراشی! نجاتش نده! شهرم را پرت کن توی سطل آشغال. سرطانزاست.
هرمس
من نمیخواهم ادای مسیح را دربیاورم. عقدهٔ منجیگری ندارم. اگر کل بشریت آنژین شدید هم بگیرند برایم مهم نیست.
هرمس
رهایی در این است که شبیه دیوانهها باشی.
meraj.dolat
با خودم گفتم اگر خوب درس بخوانم در امتحاناتم نمرهٔ خوب میگیرم، ولی که چی؟ در فاصلهٔ بین آن لحظه و لحظهٔ مرگم چه باید بکنم؟
mhmab9776
وقتی اینهمه تلاش میکنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره میشود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر میماند.
کاربر ۲۸۵۲۳۶۹
حامیان این نظام ناکارآمد میگویند، خب، موقع رأیگیری حسابشان را برسید! ولی چهطور میتوانیم چنین کاری کنیم وقتی تنها رقیب انتخاباتی یک احمق بیشرف غیرقابل انتخاب دیگر است و مجبوریم دندانقروچهکنان باز هم به یک مشت دروغگوی دیگر رأی بدهیم؟
محمد حسن
خائنانهترین خیانتها آنهایی هستند که وقتی یک جلیقهٔ نجات در کمدت آویزان است، به خودت دروغ میگویی که احتمالاً اندازهٔ کسی که دارد غرق میشود نیست.
هرمس
تنها کاری که ازم برمیآمد این بود که مشت گرهکردهام را تکان بدهم و به این حقیقت فکر کنم که میل آدمها به بردگی قابل باور نیست. خدایا. بعضی وقتها چنان آزادیشان را پرت میکنند کنار انگار داغ است و دستشان را میسوزاند.
هرمس
به سینما نگاه کردم. به فروشگاه نگاه کردم. به آرایشگاه نگاه کردم. به رستوران چینی نگاه کردم. اینکه هر چه برابر چشمانم بود از سوپ آغازین جوانه زده بود برایم معمایی بود ژرف و درکنشدنی.
هرمس
بگذار ستارگان شفق تاریک شوند، بگذار به دنبال نور بگردند ولی چیزی نیابند، نگذار سر زدن روز را ببینند: چرا که نه درهای رحم مادرم را میبندد و نه غم را از چشمانم پنهان میکند. چرا مرده به دنیا نیامدم؟
هرمس
دید چشم تمام پرندگانی را دیدم که فکر میکردند انسان به عنوان یک کلهتوالت چهقدر تکان میخورد...
هرمس
برایم هیچ معنایی نداشت که مردم دقیقاً از همان چیزی متنفر باشند که برای رسیدن بهش لهله میزنند.
Fatemeh
نمیشود تلخی وضعیت خانوادههایی را ندیده گرفت که جان فرزندانشان را به خطر میاندازند تا در آینده زندگی بهتری داشته باشند.
Raya
احمقانه است فکر میکنیم خداوند فقط وقتی صدای افکارمان را میشنود که او را به اسم صدا میزنیم و نه وقتی که مشغول افکار پلید روزمرهمان هستیم.
سپیدار
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰۵۰%
تومان