بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جزء از کل | صفحه ۲۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جزء از کل

بریده‌هایی از کتاب جزء از کل

نویسنده:استیو تولتز
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۹۱۹ رأی
۳٫۸
(۹۱۹)
اگه به جاودانگی باور داشته باشی می‌تونی خودت رو خلاص کنی ولی اگه با خودت بگی زندگی یه چشمک کوتاهه بین دو خلأ بی‌کران که انسان ناعادلانه بهش محکوم شده جرئتش رو پیدا نمی‌کنی.
هرمس
وقتی این‌همه تلاش می‌کنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره می‌شود.
mhmab9776
«خیلی خب، این از پدربزرگ و مادربزرگت. تنها چیزی که باید راجع به‌شون بدونی اینه که اون‌ها هم یه روز جوون بودن. باید بدونی اون‌ها هم دل‌شون نمی‌خواست تجسم تباهی باشن یا تا آخر عمر به عقایدشون بچسبن. باید بدونی نمی‌خواستن روزهاشون به انتها برسه. باید بدونی اون‌ها مرده‌ن و مرده‌ها خواب بد می‌بینن. اون‌ها خواب ما رو می‌بینن.»
mhmab9776
گذشته توموری بدخیم و لاعلاج است که تا زمان حال خود را می‌گسترد.
mhmab9776
ابد دقیقاً به معنای ابد نیست. یه اصطلاحه. یعنی ابدیتی که در واقع از زندگی کوتاه‌تره، البته اگه منظورم رو بفهمین.»
هرمس
چه‌طور یک موقعیت واحد یکی را این‌قدر می‌ترساند که دوست دارد خودش را با رشته‌های اعصابش خفه کند ولی دیگری را شادوشنگول می‌کند؟
هرمس
به محض این‌که پیشنهادم پذیرفته شد دیگر ازش بدم آمد. حالا دیگر به‌نظر ایده‌ای احمقانه و فاجعه‌بار می‌آمد. وقتی تنهایی در سرم بود بیشتر دوستش داشتم. حالا که پایش به دنیا باز شده بود دیگر مسئول چیزی بودم که دیگر هیچ کنترلی رویش نداشتم.
هرمس
در یازده‌سالگی چیزی داشت که بعدها در کت‌واک‌های پاریس به تکامل رسید ــ لب‌های غنچه. لب غنچه متأخرترین انحراف از مسیر تکامل است.
هرمس
برایم هیچ معنایی نداشت که مردم دقیقاً از همان چیزی متنفر باشند که برای رسیدن بهش له‌له می‌زنند.
هرمس
خدایا مرا ببخش. فکر کنم چیزی که برای یک نفر بوتهٔ شعله‌ور است برای کسی دیگر آتش خردی بیش نیست.
هرمس
وقتی مردم فکر می‌کنند چند روز بیشتر به پایان عمرت نمانده با تو مهربان می‌شوند. فقط موقعی که در زندگی پیشرفت می‌کنی به تو چنگ‌ودندان نشان می‌دهند.
هرمس
این رو شنیدهٔ که می‌گن "بعد از این‌که ساختنش قالبش رو انداختن دور؟" خب راستش انگار یه نفر اون قالبی رو که انداخته بودنش دور برداشته بود و با این‌که شکسته بود و زیر آفتاب کج‌وکوله شده بود و مورچه‌ها توش لونه کرده بودن و حتا یه الکلی پیر روش ادرار کرده بود، باهاش من رو قالب زده بود.
هرمس
مردم می‌گن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانه‌وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌کنه.
هرمس
من نبودم، دقیقاً خودم نبودم. یکی از نفوس من بود، یکی از هزاران. بعضی‌هاشان به من می‌خندند. بعضی از شدت هیجان ناخن می‌جوند و بعضی حتا لایق تمسخرم هم نمی‌دانند. این‌جوری هستند این هزاران. بعضی فرزند هستند و بعضی والد. برای همین است که هر مردی پدر و فرزند خودش هم هست. در گذر سال‌ها یاد می‌گیری چه‌طور نفوس را مثل سلول‌های مرده از خود بتکانی. بعضی وقت‌ها از تو بیرون می‌آیند و برای خودشان راه می‌افتند.
malekshahi.mj
و یک شب با خدای‌شان حرف زدم. گفتم «سلام! چرا هیچ‌وقت نمی‌گویی اگر فقط یک‌بار دیگر انسانی یک انسان دیگر را عذاب دهد همه‌چیز را تمام می‌کنم؟ چرا هیچ‌وقت نمی‌گویی اگر یک نفر دیگر زاری کند چون انسان دیگری پایش را روی گلویش گذاشته، دوشاخه را از برق می‌کشم؟ امیدوارم این‌ها را بگویی، سر حرفت هم بایستی. قانونِ سه‌بار ارتکاب جرم مساوی است با مرگ، تنها چیزی است که باعث می‌شود آدمیان رفتارشان را اصلاح کنند. خداوندا، الان وقت سختگیری است. ارفاق فایده‌ای ندارد. سیل‌های مبهم و رانش‌های غیرشفاف دیگر پاسخگو نیستند. تحمل صفر. سه جرم. اخراج.»
avajahangiry
خائنانه‌ترین خیانت‌ها آن‌هایی هستند که وقتی یک جلیقهٔ نجات در کمدت آویزان است، به خودت دروغ می‌گویی که احتمالاً اندازهٔ کسی که دارد غرق می‌شود نیست. این‌جوری است که نزول می‌کنیم و همین‌طور که به قعر می‌رویم، تقصیر همهٔ مشکلات دنیا را می‌اندازیم گردن استعمار و کاپیتالیسم و شرکت‌های چندملیتی و سفیدپوست احمق و امریکا، ولی لازم نیست برای تقصیر اسم خاص درست کرد. نفع شخصی: ریشهٔ سقوط ما همین است و در اتاق هیئت‌مدیره و اتاق جنگ هم شروع نمی‌شود. در خانه آغاز می‌شود.
محمد حسن
حدود ساعت دوازده به تظاهرات رسیدم. چیز رقت‌انگیزی بود. حدود چهل نفر پلاکاردهایی در دست داشتند که روی‌شان نوشته شده بود احترام می‌خواهند. بعید می‌دانستم التماس برای احترام فایده‌ای داشته باشد.
avajahangiry
آدمی خودش رو برای هدفی دینی قربانی می‌کنه، اون برای خدا نیست که می‌میره، به خاطر ترس کهن ناخودآگاهه. بنابراین همین ترسه که باعث می‌شه به خاطر همون چیزی که ازش وحشت داره بمیره. می‌بینی؟ طنز پروژه‌های ابدی اینه: با این‌که ناخودآگاه به این قصد طراحی‌شون کرده که آدم رو گول بزنن تا فکر کنه خاصه و هرگز نمی‌میره، ولی حرص‌وجوش خوردن بابت همین پروژه‌هاست که باعث مرگ انسان می‌شه.
avajahangiry
«مردم همیشه شکایت می‌کنن که چرا کفش ندارن تا این‌که یه روز آدمی رو می‌بینن که پا نداره و بعد غر می‌زنن که چرا ویلچر اتوماتیک ندارن. چرا؟ چی باعث می‌شه که به طور ناخودآگاه خودشون رو از یه سیستم ملال‌آور به یکی دیگه پرت کنن؟ چرا اراده فقط معطوفه به جزئیات و نه به کلیات؟
avajahangiry
ماهی‌ها دچار گرسنگی شدید شده‌اند و مثل انسان‌ها به همنوع‌خواری رو نیاورده‌اند و آرام‌آرام مرده‌اند. همین.
avajahangiry

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰
۵۰%
تومان