بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۶
(۱۵۰)
در واقع ریو گوشسپرده به فریادهای شادمانیای که از شهر برمیخاست،
به یاد میآورد این شادمانی همواره در معرض خطر است. زیرا مطلبی میدانست که آن جماعتِ سرخوش ازش غافل بودند: در کتابها آمده که باسیلِ طاعون هرگز نه میمیرد و نه محو میشود، میتواند دهها سال لابهلای مبل و اثاث و ملافهها و دیگر شستنیهای بستر خفته بماند، با شکیبایی در اتاقها، انبارها، رختدانها، قفسهها، بین دستمالها و کاغذباطلهها انتظار میکشد و شاید روزی برسد که برای عقوبت یا عبرتِ انسانها طاعون موشهای درشتش را از خواب بپراند و روانه کند تا در دیار مردمانی کامروا بمیرند.
1984
ریو پلهها را پایین میرفت و به خیابان که رسید، دو مرد با عجله از مقابلش عبور کردند. ظاهراً به طرف دروازهها میدویدند. در واقع، عدهای از همشهریانمان بر اثر گرما و طاعون عقل از سرشان پریده بود، عنان اختیارشان را به دست خشونت سپرده بودند و کوشیده بودند دور از چشم قراولها شهر را ترک کنند.
عدهای دیگر هم مانند رامبر سعی میکردند از این جوّ دلهرهآور، که تازه اولش بود، بگریزند اما
elham1395
خیلی پیش از این، طاعون در نظر مسیحیانِ حبشه ابزاری مؤثر و با منشأ الاهی بود برای دستیابی به ابدیت. کسانی که بهاش مبتلا نشده بودند میان ملافههای طاعونزدگان میغلتیدند تا قطعاً بمیرند.
elham1395
اما لااقل حتم داشت هرگز آرامش نصیب خودش نمیشود، همانگونه که آتشبس برای مادرِ داغدیده از جنگ محال است یا برای مردی که دوستش را به خاک میسپارد.
افروز
پس از کمی سکوت دکتر نیمخیز شد و از تارو پرسید آیا راهی سراغ دارد که به آرامش منجر شود.
«بله، همدلی.»
آسمان دار
سادهترین راه برای آنکه آدم شهری را بشناسد این است که سر دربیاورد آنجا مردم چهطور کار میکنند، چهطور محبت میورزند و چهطور میمیرند.
kimiaa☆
به گفتهٔ خودش، «ساعت هم گرونه و هم نشانهٔ خریت.» زمان، و مشخصاً وقت غذا را که جز آن چیزی برایش اهمیت نداشته، به کمک دو قابلمهاش تشخیص میداده که یکیشان موقع بیدار شدنش پُر از نخود بوده. نخودها را دانهدانه و با سرعتی یکنواخت، داخل قابلمهٔ دیگر میریخته. به این ترتیب گذر زمان را
با قابلمه اندازهگیری میکرده. میگفته «هر پونزده قابلمه که پُر بشه، باید یک وعده غذا بخورم. به همین سادگی!»
آسمان دار
طاعون توی وجود همهمون جا خوش کرده، چون هیشکی، نه، هیشکی توی دنیا ازش در امون نیست. و باید مدام حواسمون باشه یک وقت از روی غفلت نفسمون رو به صورت یکی دیگه ندمیم و مرض رو بهش منتقل نکنیم. میکروب طبیعیه. مابقی سلامتی، انسجام، پاکی، یا هر چی اسمش رو بذارید، همه نتیجهٔ ارادهست، اون هم ارادهای که هرگز نباید ازش دست کشید. انسان شریف، که تقریباً هیشکی رو مبتلا نمیکنه، همونیه که کمترین سربههواییِ ممکن رو داشته باشه. و اراده و تنش لازمه تا هرگز دچار سربههوایی نشیم!
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
مردی که صبح تا شب جان میکَنَد، درآمدِ بخورونمیر، چشمانداز آینده که کمکم محدودتر میشود، سکوتِ شبها دور میز، در چنین دنیایی برای احساسات عاشقانه جایی باقی نمیماند.
فهیمه
برای همه یکسان است: آدم عروسی میکند، کماکان اندکی به طرف مقابل علاقه دارد، سرش به کار گرم میشود. آنقدر کار میکند که دوست داشتن از یادش میرود.
فهیمه
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان