بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسکی روی شیروانی‌ها | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسکی روی شیروانی‌ها

بریده‌هایی از کتاب اسکی روی شیروانی‌ها

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۲۳ رأی
۴٫۰
(۲۳)
آدمی بودن غم‌انگیز است وقتی هوای آسمان به سرت بزند و بال نداشته باشی ببین چه‌قدر آسان کبوتران در خود فرود می‌آیند و از خود اوج می‌گیرند...
یك رهگذر
اگر در باز بود می‌رفتم اگر سد می‌شکست جاری می‌شدم اگر قفسی در کار نبود می‌پریدم زندانی که باشی گاه مثل انسان می‌اندیشی گاه مثل آب گاه مثل پرنده
13
زندگی ایستادن در برابر بادها نیست کنار آمدن با بادهاست
721
کلاغ نک می‌زند به پنجره می‌خواهد ماه را بردارد اگر ادامه بدهد منقارش در تاریکی فرو خواهد رفت!
nia
مثل آخرهای شب، تاریک‌وروشنم یعنی آمیزه‌ای از تضادها. هم به رفتن می‌اندیشم هم به ماندن. وسایل شخصی‌ام مُدام جابه‌جا می‌شوند از کمدها به چمدان‌ها و از چمدان‌ها به کمدها. زندگی کنار ایستگاه‌ها همنشینی با شک‌ها و بی‌ثباتی‌هاست. قطارها همیشه وسوسه‌انگیزند
nia
آرام می‌گریم حال آدمی را دارم که می‌خواهد به همسر مُرده‌اش تلفن کند اما نمی‌کند چرا که به‌خوبی می‌داند در بهشت گوشی‌ها را برنمی‌دارند...
nia
نیمی آتشم نیمی باران اما بارانم، آتشم را خاموش نمی‌کند. گرفتار ناتوانی‌های خویشم رودی کوچکم گرفتار باتلاق.
nia
تنهایی تاریکی و ناگهان شکسته شدن آزارم می‌دهد درختی در خواب‌هایم گیر کرده از دهکده‌ای که گاه‌وبی‌گاه از شب‌هایم می‌گذرد.
nia
چمدانم را می‌بندم بی‌هیچ دلهره‌ای دیگر نه این درخت توت می‌تواند مانع شود و نه این آفتابِ لنگرانداخته در پنجره‌ها وقتی تو نباشی چه‌قدر راحت می‌شود از این‌جا رفت.
nia
ای پرندهٔ زیبا اسیر زیبایی‌ات شده‌ام مرا به قفس انداخته‌ای!
الف.ژ
نیمی آتشم نیمی باران اما بارانم، آتشم را خاموش نمی‌کند.
الف.ژ
از کسی که می‌خواهد برود نباید چیزی پرسید هر کس که پا دارد می‌رود من از دقت او در تماشای کوچ درناها فهمیدم که خواهد رفت مانعش نشدم
الف.ژ
آدمی بودن غم‌انگیز است وقتی هوای آسمان به سرت بزند و بال نداشته باشی
sarahoosh
ماه در چهره‌ات زخمی‌ست برف در چهره‌ات خون‌آلود.
sarahoosh
این‌گونه که تاریکی در اشیا نفوذ می‌کند فردا خورشید روز پُرکاری خواهد داشت.
sarahoosh
گاه رسیدن به مقصد رسیدن به آغاز ناامیدی‌هاست دعا می‌کنم این راه زود به آخر نرسد وگرنه می‌میرد این لاک‌پشت پیر گاه ادامهٔ راه، ادامهٔ زندگی‌ست.
sarahoosh
آیا پاییز زودتر آمده قلبش زودتر از برگ‌ها شروع کرده به زرد شدن
sarahoosh
دلم برای تو تنگ شده است اما نمی‌دانم چه‌کار کنم آرام می‌گریم حال آدمی را دارم که می‌خواهد به همسر مُرده‌اش تلفن کند اما نمی‌کند چرا که به‌خوبی می‌داند در بهشت گوشی‌ها را برنمی‌دارند...
sarahoosh
گاه فکر می‌کنم من جای او رفته‌ام! او شکل دیگری از من بود مخصوصاً در قاب پنجرهٔ اتوبوس می‌خواست گریه کند اما لبخند می‌زد چهره‌اش آفتابی بود آلوده‌به‌ابر...
sarahoosh
نمی‌توانست بماند از ماندن جدا شده بود و باید می‌رفت.
sarahoosh

حجم

۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۳,۵۰۰
۱۱,۷۵۰
۵۰%
تومان