بریدههایی از کتاب درمان شوپنهاور
۴٫۱
(۳۱۵)
هرچه دلبستگیهای انسان بیشتر باشد، زندگی برای او سختتر و رنجی که برای جدا شدن از آن دلبستگیها میبرد، بسیار شدیدتر میشود. شوپنهاور و بودا هر دو باور دارند که انسان باید خود را از دلبستگیها جدا کند
ساره
انگارههای اپیکتتوس و شوپنهاور حکایت از این دارند که دلبستگی زیاد انسان به مادیات و همنوعان، یا حتی دلبستگی به خویشتن، منشاء واقعی رنجهای جهانی است. آیا نمیتوان با پیروی از این انگاره نتیجه گرفت که با اجتناب از دلبستگی، از میزان رنج انسان کاسته میشود؟ البته چنین آموزههایی را، در مکتب بودا نیز میتوان به وفور یافت.
کاربر ۳۸۴۶۳۹۳
آیا فردی را که خوشبخت باشد، میتوان یافت؟ آیا کسی میتواند خوشبخت باشد؟ آرتور چنین باوری ندارد.
«... انسان در اصل، هرگز خوشبخت نمیشود، در عوض همه مدت عمر، سرگرم تلاش و مبارزه برای دستیابی به پدیدهای است که تصور میکند برایش خوشبختی به ارمغان میآورد.
کاربر ۴۰۶۶۳۹۸
ولی ناگهان مصیبت، همهجا را دگرگون ساخت. انگاره آرمانگرایانه راجع به زمان آینده، فرو پاشید و حسرتی بیپایان برای زمان گذشته، آغاز شد.
hadi
اغلب انسانها هنگامی که در انتهای عمر، به گذشته نگاهی میاندازند، متوجه میشوند که زندگی ناپایداری را گذراندهاند. هنگامی که میبینند آنچه را از دست دادهاند، بدون اینکه ارزش آن را بدانند یا از آن لذت ببرند، جز زندگی نبوده، دچار شگفتی میشوند. چنین انسانی، فریب خورده از امید واهی، رقصان به آغوش مرگ میرود.
hadi
افراد زیادی نمیتوانند زنجیر خویش را بگسلند، ولی میتوانند زنجیر دوستان را بگشایند. «نیچه»
فروغ
«در مقابل همه بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه میبینیم، در واقع همان بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب میشود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشدهاند. »
nepeta
انسانها، به دلیل داشتن رنجهای همسان، ناخواسته به هم پیوند خوردهاند
nepeta
عزت نفس و احترام به خویشتن براساس ارزش درونی، نوعی خودمختاری و استقلال فردی به همراه میآورد که گرفتن آن امکانپذیر نیست، زیرا در اختیار خود انسان است، در حالی که شهرت، در اختیار او نیست.
nepeta
«زندگی من، قهرمانانه است و هیچ شباهتی با معیارهای افراد بیخرد، تاجرمسلک و سایر افراد عادی ندارد. بنابراین هرگز نباید از فقدان آنچه بخشی از روند معمول زندگی افراد عادی است، دچار افسردگی شوم. به همین دلیل هم اگر زندگی من نامنظم و بیبرنامه جلوه میکند، نباید افراد نظارهگر را شگفتزده کند. »
فروغ
همه ما محکوم به چرخیدن ابدی با چرخ امیال خود شدهایم. آرزویی میکنیم، به دست میآوریم، از لحظه گذرای موفقیت لذت میبریم، خیلی زود دلزده میشویم، و سپس «خواسته» و آرزوی دیگری از راه میرسد. راه جلوگیری از این چرخش، تحقق یافتن آرزوها نیست. باید از روی چرخ، پایین پرید. کاری که شوپنهاور کرد و من کردم، همین بود!
ghazal moradi
کشف کانت، این است که ما به جای تجربه کردن دنیا به گونهای که وجود دارد، نسخه پردازششده شخصی را از آنچه میبینیم، تجربه میکنیم و در نتیجه مؤلفههایی همچون زمان، مکان، کمیت و علیت، در خود ما وجود دارد و نه در آنجا. پس واقعیت خالص و پردازشنشده کدام است؟ آنچه واقعا در آنجا وجود دارد و جوهره خام پیش از پردازش ما نامیده میشود، چیست؟ کانت میگوید که این جوهره، همیشه برای ما ناشناخته باقی خواهد ماند.
ghazal moradi
والاترین هدف دانستن لذت بردن از زمان حال، یعنی تنها واقعیت موجود، برترین فرزانگی است، زیرا سایر لذتها، جز بازیهای فکری به حساب نمیآیند. البته این امر را میتوان برترین بیخردی نیز به حساب آورد، زیرا هرگز تلاش سخت انجام دادن، ارزش دستیابی به آنچه لحظهای بیشتر نمیماند و همچون رؤیا ناپدید میشود، ندارد.
Golnaz Azhdari
ــ یکی از سه اصل شوپنهاور که کمک زیادی به من کرده، این است که خوشبختی نسبی از سه منبع منشعب میشود: آنچه هستی، آنچه داری، و آنچه به نظر دیگران میآیی. آرتور اصرار دارد که تمرکز باید تنها بر نخستین مورد باشد و نباید بر دومی و سومی، یعنی آنچه داریم و آنچه به نظر دیگران میآییم، سرمایهگزاری کرد، زیرا تسلطی بر آنها نداریم و آنها از ما گرفته میشوند
ghazal moradi
تسلای خاطر برای من، در این است که اجازه ندهم رویدادهای مبتذل، موفقیتها و شکستهای بیاهمیت، آنچه در اختیار دارم، و نگرانی از محبوبیت یا فقدان آن، جوهر هستی مرا فروببلعد. آزاد ماندن و سپاسگزاری کردن از معجزه بودن، میتواند برای من تسلای خاطر باشد.
nepeta
نیچه تفاوت انسان و گاو را در این میدانست که گاو میداند چگونه باید فارغ از هراس، در زمان مقدس حال، بدون احساس سنگینی بارهای زمان گذشته و بیخبر از وحشتهای زمان آینده زندگی کند، در حالی که انسان بیچاره، چنان اسیر زمان گذشته و آینده است که تنها میتواند لحظاتی کوتاه در زمان حال پرسه بزند. نیچه همچنین راجع به دلیل حسرت خوردن انسان به دوران طلایی کودکی میگفت، چون روزهایی فاقد نگرانی و سنگینی آوار زمان گذشته و اندوه زمان آینده بودند.
ghazal moradi
در گذرگاه میان تولد و مرگ، سلامت و لذت زندگی، همواره در سراشیب قرار دارد. کودکی رؤیایی سرشار از خوشبختی و شادی؛ نوجوانی پر از سرخوشی، بزرگسالی مملو از سختکوشی و زحمت؛ و سالخوردگی آکنده از رنج و نیاز به ترحم، تحمل عذاب آخرین بیماری و سرانجام سکرات مرگ است.
sety seyfi
«دو راه برای مواجهه با مرگ وجود دارد. راه خرد، و راه اوهام یا مذهب با امید به تداوم آگاهی و زندگی راحت پس از مرگ. حقیقت مرگ و هراس از آن، منشاء اندیشههای ژرف، و مادر فلسفه و مذهب است. »
sety seyfi
انسان عاقل، نباید زندگی خود را صرف کسب محبوبیت بکند. چنین هدفی، پوچ است. محبوبیت هرگز به مفهوم درست یا خوب بودن نیست، بلکه برعکس، معنای همتراز بودن با سایرین و کمعقل شدن میدهد. ب
nepeta
موضوع مهم این است که سه انقلاب عمده فکری، انگاره محوریت انسان را مورد تهدید قرار میدهد. نخست اینکه کوپرنیک اثبات کرد زمین، مرکزی که همه اجرام، دور آن میگردند، نیست. دوم اینکه داروین اطلاع داد انسان کانون زنجیره حیات نیست، بلکه همچون سایر موجودات، حاصل تکامل شکلهای دیگر حیات است. سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است.
Arman Bsw
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان