بریدههایی از کتاب درمان شوپنهاور
۴٫۱
(۳۱۵)
«در مقابل همه بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه میبینیم، در واقع همان بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب میشود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشدهاند. »
زهرا موحد
تلخیص و تکمله، شیوهای تازه را معرفی میکند. بر رنج مصیبتبار و اندوهبار هستی تأکید دارد، و همزمان، پیوند و ارتباط را نیز بر ابعاد آن میافزاید.
«انسانها، به دلیل داشتن رنجهای همسان، ناخواسته به هم پیوند خوردهاند. »
زهرا موحد
تلخیص و تکمله مشتمل بر توصیههایی برای داشتن اندیشه مستقل، حفظ همزمان تردیدگرایی و خردپذیری، اجتناب از تسلاهای ماورای طبیعی، اندیشیدن درست به خویشتن، و اقدام به مخاطره کمتر با امتناع از بستن دل به امور فانی است. هرچند «همه باید در نمایش بزرگ زندگی نقشی بر عهده داشته باشند و نخی را احساس کنند که آنها را به حرکت درمیآورد»، ولی در حفظ منظر والای فیلسوف، همواره میتوان آرامش را یافت، زیرا از منظر ابدیت، هیچ موضوعی اهمیت ندارد و همه پدیدهها، گذرا محسوب میشوند.
زهرا موحد
شوپنهاور همواره نظری منفی به خوشبختی داشت و آن را فقدان رنج لقب میداد. این عبارت ارسطو را ارزشمند میدانست: «انسان محتاط، در آرزوی نداشتن درد است و نه داشتن لذت. »
زهرا موحد
ناگهان غیرممکن، امری ممکن شد. تلخیص و تکمله، همان کتابی که متنی مفصل راجع به پوچی رفتن به دنبال شهرت داشت، شوپنهاور را به شهرت رساند. آرتور در آخرین کتاب خود، بدبینی را تعدیل کرده، از شکوه و شکایت دست برداشته و رهنمودی خردمندانه برای روش زیستن، ارائه داده بود. هرچند در تلخیص و تکمله نیز بر باور خود مبنی بر اینکه زندگی جز «لایهای نازک از کپک که سطح زمین را میپوشاند» و «پردهای مزاحم و بیهوده از نمایش آرمیدگی همچون خلسه نیستی» نیست، تأکید داشته، ولی مسیری بیشتر عملی را در پیش گرفته است. میگفت چارهای جز محکومیت به زیستن نیست، بنابراین باید کوشید با کمترین میزان درد به زندگی ادامه داد.
زهرا موحد
شوپنهاور هرگز نتوانست این هوس را کنار بگذارد. تلخی حاصل از فقدان موفقیت، در آثار او نمایان است. پیوسته در نشریات به دنبال اشارهای کوتاه به نام یا آثار خود میگشت و نمییافت. هرگاه به مسافرت میرفت، مسؤولیت این جستجو را به مبلغ وفادار خود، یولیوس فراوئنشتات میسپرد. هرچند آزردگی ناشی از این سرخوردگی هرگز او را ترک نکرد، ولی در نهایت متقاعد شد تا زمانی که زنده است، به شهرت دست نخواهد یافت. البته در دیباچههایی که مدتی بعد برای همه آثار خود نوشت، به نسلهای آیندهای اشاره کرده است که او را به خوبی درک خواهند کرد.
زهرا موحد
آرتور میدانست غلبه بر شوق کسب شهرت، دشوار است و به همین دلیل، آنها را به «بیرون کشیدن خاری قدیمی و دردناک از بدن» تشبیه میکند. او نیز نظری مشابه با تاکیتوس مورخ اروپایی داشت که تأکید میکرد: «عطش شهرت، آخرین هوسی است که توسط افراد خردمند، کنار گذاشته میشود. »
زهرا موحد
عزت نفس و احترام به خویشتن براساس ارزش درونی، نوعی خودمختاری و استقلال فردی به همراه میآورد که گرفتن آن امکانپذیر نیست، زیرا در اختیار خود انسان است، در حالی که شهرت، در اختیار او نیست.
زهرا موحد
«ارزش واقعی، نه در شهرت، که در چگونگی ارزش نهادن بر آن است. بزرگترین سعادت انسان، این نیست که نسلهای آینده، راجع به او چه میدانند، بلکه آن است که اندیشههایی شایسته را بیافریند که برای سدههای متوالی حفظ شود. »
زهرا موحد
جستار سوم با عنوان «انسان چه شکلی دارد؟ » نظرات راجع به شهرت را آشکارا در معرض قضاوت قرار میدهد. ارزشی که یک انسان برای خود قائل است، یا همان ارزش درونی، مزیت اصلی فردی به حساب میآید، ولی شهرت، مزیتی ثانوی و سایه صرف آن ارزش محسوب میشود.
زهرا موحد
جستار دوم با عنوان «انسان چه دارد؟ » یکی از شیوههای حیاتی جبران فقر درونی را مورد بررسی قرار میدهد که مفهوم آن، گردآوری ثروت، به اندازهای است که پول را مالک انسان میکند.
زهرا موحد
نخست با عنوان «انسان چیست؟ » شرح میدهد که چگونه تفکری خلاق، احساسی همچون دارا بودن ثروتی عظیم در درون، در انسان ایجاد میکند. این شیوه موجب آفرینش اعتماد به نفس و قدرت غلبه بر پوچی و ملال از زندگی میشود
زهرا موحد
کمتر پدیدهای را میتوان یافت که آرتور شوپنهاور راجع به آن، به اندازه حرص کسب شهرت، بد گفته باشد. در عین حال، خود ولع زیادی برای کسب شهرت داشت.
زهرا موحد
ــ قابل بخشش نبودن، احساس مسؤولیت را خارج از فرد نگهمیدارد، ولی نبخشیدن، مسؤولیت را بر عهده فردی که نمیخواهد ببخشد، میگذارد.
زهرا موحد
در مقابل همه بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه میبینیم، در واقع همان بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب میشود.
زهرا موحد
بدون هیجان حرف بزنید.
برانگیخته نباشید.
جدا از سایرین بمانید.
تصور کنید در شهری حضور یافتهاید که تنها ساعت سالم آن را در اختیار دارید. این انگاره، کمک زیادی به شما میکند.
بیاعتنایی موجب کسب احترام است.
زهرا موحد
بدون هیجان حرف بزنید.
برانگیخته نباشید.
جدا از سایرین بمانید.
تصور کنید در شهری حضور یافتهاید که تنها ساعت سالم آن را در اختیار دارید. این انگاره، کمک زیادی به شما میکند.
بیاعتنایی موجب کسب احترام است.
زهرا موحد
گروه، زندگی نیست، بلکه تمرینی برای نمایش زندگی است. همه باید راهی بیابیم تا آنچه را در اینجا آموختهایم، به زندگی موجود در دنیای واقعی، انتقال بدهیم.
زهرا موحد
نخست باید پوچی این دنیای سرشار از توهم را درک کرد و سپس به دنبال روشی برای نپذیرفتن خواستهها و آرزوها رفت. هدف انسان، باید همچون همه هنرمندان بزرگ، زندگی کردن در دنیای ناب اندیشههای افلاطونی باشد. عدهای از مسیر هنر، به سوی این هدف میروند، و عدهای هم از مسیر ریاضت مذهبی. شوپنهاور با پرهیز از نزدیک شدن به دنیای آرزوها و پیوند با اذهان اندیشمندان بزرگ تاریخ و روی آوردن به اندیشههای ژرف مربوط به زیباییشناسی، چنین کرد.
زهرا موحد
شوپنهاور مرا متوجه کرد که همه ما محکوم به چرخیدن ابدی با چرخ امیال خود شدهایم. آرزویی میکنیم، به دست میآوریم، از لحظه گذرای موفقیت لذت میبریم، خیلی زود دلزده میشویم، و سپس «خواسته» و آرزوی دیگری از راه میرسد. راه جلوگیری از این چرخش، تحقق یافتن آرزوها نیست. باید از روی چرخ، پایین پرید. کاری که شوپنهاور کرد و من کردم، همین بود!
پم گفت:
ــ چرا باید از چرخ، پایین پرید؟ این چه معنایی میدهد؟
فیلیپ گفت:
ــ یعنی باید کاملاً از خواستن و آرزو کردن، گریخت
زهرا موحد
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان