بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درمان شوپنهاور | صفحه ۶۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درمان شوپنهاور

بریده‌هایی از کتاب درمان شوپنهاور

۴٫۱
(۳۱۵)
سه انقلاب عمده فکری، انگاره محوریت انسان را مورد تهدید قرار می‌دهد. نخست اینکه کوپرنیک اثبات کرد زمین، مرکزی که همه اجرام، دور آن می‌گردند، نیست. دوم اینکه داروین اطلاع داد انسان کانون زنجیره حیات نیست، بلکه همچون سایر موجودات، حاصل تکامل شکلهای دیگر حیات است. سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است. بدون تردید شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی مشابه فروید دارد، ولی هرگز به تأثیر او اشاره نمی‌شود. آرتور شوپنهاور چندین سال پیش از تولد فروید، این فرضیه را مطرح ساخت که نیروهای زیست‌شناسانه زیادی بر انسان حکومت می‌کند، ولی او با خودفریبی، تصور می‌کند فعالیتهای خود را آگاهانه برمی‌گزیند.
hadi_mn97
انسان توسط روح زیست‌شناسانه به تسخیر درآمده، تحت سلطه آن قرار گرفته، و از خویشتن جدا شده است، زیرا هرگز به دنبال علایق خود نمی‌رود، بلکه به دنبال خواسته‌های فرد سومی می‌رود که در آینده به دنیا می‌آید.
hadi_mn97
شادمانی و خوشی جوانی انسان، بخشی به دلیل آن است که در حال بالا رفتن از تپه زندگی، مرگ را که در سوی دیگر دامنه آن حضور دارد، نمی‌بیند.
hadi_mn97
افلاطون نتیجه گرفته که عشق، درون فردی می‌شکفد که عاشق است، نه درون فردی که عاشق او می‌شوند.
hadi_mn97
شوپنهاور می‌گوید سرنوشت زن بسیار جذاب نیز همچون مرد بسیار عاقل و باهوش، تنها زندگی کردن است، چون سایر افراد، از شدت حسادت کور می‌شوند و نمی‌خواهند فرد برتر از خود را ببینند. بنابراین چنین زن و مردی، هرگز دوست صمیمی همجنس ندارند.
hadi_mn97
بیشتر رنجهای انسان، ناشی از جذب شدن به سوی آرزوها و امیال است. به محض برآورده شدن یکی از آنها، لحظاتی احساس لذت و رضایت می‌کند، ولی خیلی زود، ملال به سراغ او می‌آید و تا برآورده شدن یکی دیگر از آرزوها، از بین نمی‌رود. شوپنهاور این ویژگی را در انسانها، چنین توصیف می‌کند: آرزو، رضایت ناپایدار، و آرزوهای دیگر.
hadi_mn97
مذهب، در واقع پدیده‌هایی مثل وحی، پیشگویی، محافظت از حکومت، برترین منزلت و آوازه رفیع را همراه این امتیاز ارزشمند دارد که آموزه‌هایی را در دوران حساس کودکی، در ذهن انسان حک کند، تا در آینده، اندیشه‌هایی ذاتی و جبلی شوند.
hadi_mn97
تولستوی به شوپنهاور لقب نابغه‌ای کامل در میان همه انسانها داده است. ریشارد واگنر، شوپنهاور را هدیه بهشتی می‌نامد. نیچه می‌گوید پس از خریدن نسخه‌ای کهنه از کتاب شوپنهاور، از کتابخانه‌ای قدیمی در لایپزیک، دارای زندگی متفاوتی در مقایسه با گذشته شد و تأکید می‌کند: «اجازه دادم آن نابغه بی‌نظیر و اندوهگین بر ذهن من تأثیر بگذارد». شوپنهاور ظاهر روشنفکری دنیای غرب را تغییر داد و اگر او ظهور نمی‌کرد، بدون تردید، فروید، نیچه، هاردی، ویتگنشتین، بکت، ایبسن، و کنراد، بسیار متفاوت و ضعیف بودند.
hadi_mn97
این امر، کوچکترین ناراحتی را برای من، تبدیل به بزرگترین می‌کند و ایجاد ارتباط با مردم را بسیار دشوار می‌سازد.
FMG
اصول مستحکم جهان‌بینی ما، و همچنین ژرفا و سطوح آنها، در سالهای کودکی پایه‌ریزی می‌شود. چنین بینشی، متعاقبا نضج می‌گیرد و تکامل می‌یابد، ولی ماهیت آن، تغییرناپذیر است.
hadi_mn97
اگر زندگی به تکه پارچه‌ای گلدوزی‌شده تشبیه شود، در نیمه نخست، رویه پارچه، و در نیمه دوم، پشت آن مورد توجه قرار می‌گیرد. پشت پارچه، شاید زیباتر نباشد، ولی آموزندگی بیشتری دارد، زیرا به هم پیوستگی رشته‌های نخ به خوبی ملاحظه می‌شود.
FMG
از روشهای معدودی که می‌تواند مردم را خوشحال کند، حرف زدن راجع به مشکلات تازه، یا آشکار ساختن بعضی از نقایص خودتان است.
FMG
فلسفه، جاده‌ای در ارتفاعات کوهستان و دورافتاده است که هرچه انسان در آن بالاتر می‌رود، جاده را متروکتر می‌یابد. هرکس در این جاده گام می‌گذارد، هرگز نباید هراسی به دل راه دهد، بلکه باید همه احساسات را پشت سر نهد و با شجاعت در برف زمستان، راه بگشاید. در آن صورت، خیلی زود، دنیا را زیر پای خویش می‌بیند. لکه‌های ناهموار جهان، همتراز می‌شود و دیگر هیچ صدای گوشخراشی شنیده نمی‌شود. از آنجا گردی دنیا را آشکارا خواهد دید. همواره در هوای پاک و سرد کوهستان می‌ماند و هنگامی که همگان در شب مرده گرفتار مانده‌اند، او به خورشید می‌نگرد.
FMG
رنجهای بزرگ، احساسات مربوط به رنجهای کوچکتر را از بین می‌برند. برعکس، در غیبت رنجهای بزرگ، حتی کوچکترین دردسر و مزاحمت، عذابی بزرگ همراه دارد.
FMG
برای آرزوها باید مرز قائل شد، اشتیاق را مهار کرد، بر خشم چیره شد و همواره این واقعیت را به ذهن سپرد که هرکس، تنها می‌تواند به بخش بسیار اندکی از آنچه داشتنش ارزشمند است، دست یابد.
azar
هیچ رویدادی به اندازه شنیدن بدبختی افراد، انسان را دچار لذت نمی‌کند.
azar
بهتر است اجازه دهیم مردم همان باشند که هستند، نه اینکه آنها را به گونه‌ای در نظر بگیریم که نیستند. هرگز نباید خشم و نفرت را جز در کردار، آشکار کرد. حیوانات خونسرد، زهر دارند. می‌توان مردم را با برخورد مؤدبانه و دوستانه، مطیع کرد. رفتار مؤدبانه، با طبیعت انسان، همان نسبت گرما با موم را دارد.
azar
آنچه را دشمن نباید بداند، به دوست نگویید. همه روابط شخصی را رمز و رازی پنهان برای خود نگه‌دارید و با سایر افراد حتی دوستان صمیمی در میان نگذارید. هر موضوع بی‌اهمیتی که راجع به ما بدانند، با تغییر شرایط، تبدیل به نقطه ضعف ما می‌شود. عدم پذیرش احساساتی همچون عشق و نفرت، نیمی از خرد جهان به حساب می‌آید. نیم دیگر خرد، حرف نزدن و باور نکردن است. مادر سلامت و امنیت، بی‌اعتمادی است.
azar
«تماس با مردم، همواره پیآمدی سرشار از آلودگی دارد. ما به دنیایی هبوط کرده‌ایم که افرادی بیچاره و قابل ترحم در آن سکونت دارند و در واقع متعلق به ما نیستند. باید تعداد اندک افراد بهتر را گرامی داشت. به دنیا آمده‌ایم تا سایر افراد را راهنمایی کنیم، نه اینکه همنشین آنها باشیم. »
azar
فرد مستعد را همچون تیراندازی می‌دانست که هدفی را می‌زند که سایر افراد نمی‌توانند آن را بزنند، ولی نابغه را تیراندازی می‌دانست که هدفی را می‌زند که سایر افراد نمی‌توانند آن را ببینند
azar

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان