بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درمان شوپنهاور | صفحه ۴۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درمان شوپنهاور

بریده‌هایی از کتاب درمان شوپنهاور

۴٫۱
(۳۱۵)
مذهب، در واقع پدیده‌هایی مثل وحی، پیشگویی، محافظت از حکومت، برترین منزلت و آوازه رفیع را همراه این امتیاز ارزشمند دارد که آموزه‌هایی را در دوران حساس کودکی، در ذهن انسان حک کند، تا در آینده، اندیشه‌هایی ذاتی و جبلی شوند.
زهرا موحد
ــ خوب، نویسنده کتابی که توماس بادنبروک را چنین متحول کرد، چه کسی بود؟ توماس مان، نام او را فاش نمی‌کند، ولی چهل سال بعد، در رساله‌ای ناب، اذعان می‌کند که نویسنده آن، کسی نیست جز آرتور شوپنهاور. آنگاه توضیح می‌دهد که در بیست و سه سالگی، از خواندن مقالات شوپنهاور، لذت برده و شیفته بازتاب واژه‌های مورد استفاده آن فیلسوف شده است. آن واژه‌ها را چنین توصیف می‌کند: «واضح، دارای نظم کامل، قدرتمند، آراسته، فاقد تناقض، بدون خطا، درخشان، پراحساس، باشکوه، سبکبال، و غیرقابل مقایسه با سایر واژگان به کار رفته در تاریخ فلسفه آلمان».
زهرا موحد
«آیا امید داشتم با پسرم که شخصیتی بسیار نزار، ضعیف و ترسو و غیرقابل مقایسه با شخصیت خودم داشت، به زندگی ادامه دهم؟ چه امید واهی و ابلهانه‌ای! پسرم برای من، چه می‌تواند بکند؟ پس از مرگ به کجا خواهم رفت؟ بسیار روشن است، به درون افرادی که پرمایه، مقتدر، و شاد هستند! آیا از زندگی نفرت داشته‌ام؟ آیا این زندگی ناب، سرشار از اقتدار، و به هم پیوسته را نخواسته‌ام؟ نه، این حماقت است. بله، نفرت داشته‌ام، ولی نه از زندگی. از خودم که نمی‌توانستم زندگی را تحمل کنم. همه شما را دوست دارم و برای همگان دعا می‌کنم. به زودی، دیگر بندهایی باریک را که موجب پیوند ما با یکدیگر می‌شود، نخواهم برید. به زودی آنچه درون من، شما را دوست دارد، رها خواهد شد، به درون شما خواهد رفت و با شما خواهد ماند. بله، به درون شما، و با شما!...»
زهرا موحد
توماس بادنبروک در اوج ناامیدی، کتابی ارزان‌قیمت و بد صحافی‌شده را در قفسه کتابخانه خود دید و برداشت. با خواندن چند عبارت، بی‌درنگ به آرامش دست یافت. نمی‌دانست به قول مان، چگونه ذهن برتر می‌تواند رویدادی ظالمانه و مضحک به نام زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. شفافیت کم‌نظیر بینش موجود در آن کتاب فلسفی، موجب شیفتگی مرد در حال نزع شد. چندین ساعت، بدون برداشتن سر از روی صفحات گذشت تا به فصل «مرگ و رابطه آن با فناناپذیری شخصی ما» رسید و با خواندن آن، به حالت خلسه فرو رفت. متن را به گونه‌ای می‌خواند که گویی مطالبی راجع به زنده ماندن است. توماس بادنبروک پس از به پایان رساندن کتاب، فردی دگرگون و سرشار از آرامش شد و همان احساسات از دست‌رفته را بازیافت
زهرا موحد
ــ... هنگامی که مرگ بر بالین توماس بادنبروک ظاهر شد، مرد سالخورده، احساس سرخوردگی و ناامیدی زیادی داشت، به گونه‌ای که هیچ فلسفه عقیدتی و اجتماعی موجودی، چه باورهای مذهبی، چه موضوعات شک‌برانگیز، و چه تمایلات مادیگرایانه داروینی، نمی‌توانست به او آرامش ببخشد. مان می‌نویسد که هیچ پدیده‌ای نمی‌تواند یک ساعت آرامش را به انسانی در حال نزع و نشسته زیر نگاه نافذ مرگ، هدیه کند...
زهرا موحد
ـ... خوب، این اعجوبه ادبی را می‌شناسید؟ توماس مان. در سن و سال شما، شاهکاری را با عنوان بادنبروکها به رشته تحریر درآورد که در بیست و ششمین سالگرد تولد او، به چاپ رسید. توماس مان که امیدوارم و دعا می‌کنم او را بشناسید، تا زمانی که به چهره‌ای درخشان و برجسته در دنیای ادبیات سده بیستم تبدیل شد و جایزه نوبل ادبیات را برد، به خلق آثار تازه همت گماشت. بادنبروکها که در سال ۱۹۱۰ منتشر شد، مربوط به زندگی خانواده‌ای شهری در آلمان در چهار نسل متوالی، با همه فراز و نشیبهای آن دوران است...
زهرا موحد
ــ... موضوعی ملموس را همچون ظهور ورزشکاران در نظر بگیرید. چه کسی می‌تواند قهرمانان مسابقات حرفه‌ای جهان را که در پانزده یا شانزده سالگی به این مقام دست یافته‌اند، مثل کریس اورت، تریسی آوستین، یا مایکل چانگ، ظهور نداند؟ چه کسی می‌تواند فراموش کند که اعجوبه‌های نوجوانی همچون بابی فیشر، پل مرفی، یا خوزه رائول کاپابلانکا در رشته شطرنج که این آخری در یازده سالگی، قهرمان مسابقات قهرمانی جهان در کوبا شد، چگونه ظهور کردند؟ همچنین باید به برجسته‌ترین ظهور ادبی همه ادوار، مردی که در دهه بیست زندگی، با نوشتن داستانی خارق‌العاده و باشکوه، بر صحنه ادبیات گام نهاد، اشاره کنم...
زهرا موحد
همین تمجید کانت، آینده فیشته را در فلسفه تضمین کرد، به گونه‌ای که یک سال بعد، مقام استادی دانشگاه ینا را به او پیشنهاد کردند... فیلیپ نگاه از روی یادداشتها برداشت، با اشتیاقی شدید، هوا را فرو داد، و سپس افزود: ــ... همین رویداد را ظهور می‌نامم...
زهرا موحد
موتزارت را در نه سالگی در ذهن به تصویر درآورید که دربار سلطنتی وین را با نواختن هارپسیکورد، شگفتزده کرد. اگر موتزارت سیم آشنایی را در شما به ارتعاش درنمی‌آورد،
زهرا موحد
دوران کودکی فاقد عشق آرتور، تأثیرات مهمی بر زندگی آینده او گذاشت. اعتمادی که نخستین ضرورت عشق به سایر افراد و باور کردن عشق آنها به خویشتن، یا به زندگی است، در کودکان محروم از عشق مادر، ایجاد نمی‌شود. آنها در بزرگسالی، از ترس همگان، به درون می‌گریزند و بقیه مدت عمر به روابط خصمانه می‌اندیشند. گستره روانشناسی که جهان‌بینی آرتور از آن تأثیر پذیرفت، چنین بود.
زهرا موحد
عشق میان والدین، موجب ایجاد عشق و مهربانی نسبت به فرزندان می‌شود. گاهی داستانهایی راجع به والدینی شنیده می‌شود که عشق زیاد آنها به یکدیگر، همه عشقهای موجود در خانه را فرو می‌بلعد و تنها احساسی اندک برای فرزندان بر جای می‌گذارد. این‌گونه نگاه اقتصادی به عشق، مفهومی ندارد، ولی عکس آن معنادار است. یعنی فرد هرچه بیشتر عاشق باشد، رفتاری بیشتر عاطفی و محبت‌آمیز با فرزندان، و با همگان، خواهد داشت.
زهرا موحد
دوران کودکی، به این دلیل طلایی است و احساس رهایی می‌بخشد که در آن زمان، گذشته‌ای وجود نداشته که بر انسان سنگینی کند.
مسعود
هرچند زرتشت تنهایی باشکوه شبانه را می‌ستود و نیاز به تنهایی داشت تا اندیشه‌های بزرگ در آن زاییده شود، ولی در عین حال، خود را متعهد به دوست داشتن مردم، القای شادی و نشاط به آنها، یاری رساندن به افراد به منظور گام نهادن در مسیر تعالی، و سهیم کردن همگان در خرد و فرزانگی خود می‌دانست.
زهرا موحد
به دو عبارت مشخص شده با رنگ صورتی رسید: «کامل زندگی کن»؛ «در زمان مناسب بمیر»! درست به هدف خورد! کامل زندگی کن و در زمان مناسب بمیر! نباید زندگی بی‌هدفی را پشت سر گذاشت و پس از آن، مرد. جولیوس اغلب اوقات، عبارات نیچه را به آزمون محرک تداعی رورشاخ نسبت می‌داد. عبارات به اندازه‌ای دارای جنبه‌های گوناگون و حتی متضاد بودند که تنها وضعیت روانی خواننده می‌توانست، به زعم خود از آنها نتیجه بگیرد. جولیوس نیز با وضعیت روانی متفاوتی در مقایسه با گذشته آن عبارات را می‌خواند. حضور مرگ، مرد را به برداشتی متفاوت و در عین حال، روشنگرانه ترغیب می‌کرد
زهرا موحد
«رستگاری را در آن می‌دانم که عبارات (چنان بود) را به (چنان خواستم)، برگردانم». جولیوس از واژه‌های مورد استفاده نیچه، چنین برداشت می‌کرد که باید سرنوشت را برگزیند و به جای زندگی کردن، به زیستن عادت کند. به عبارت بهتر، باید سرنوشت خود را دوست داشته باشد و به پرسش پرتکرار زرتشت، توجه نشان دهد که آیا می‌خواهیم تا ابد با همین سرنوشت زندگی کنیم؟ آزمونی غریب، برای اندیشه بود که هرچه بیشتر به آن توجه می‌کرد، بیشتر راهنمایی می‌شد. عبارات نیچه، به انسان توصیه می‌کند که باید چنان زندگی کرد که برای تکرار ابدی زندگی مشتاق ماند.
زهرا موحد
«رستگاری را در آن می‌دانم که عبارات (چنان بود) را به (چنان خواستم)، برگردانم». جولیوس از واژه‌های مورد استفاده نیچه، چنین برداشت می‌کرد که باید سرنوشت را برگزیند و به جای زندگی کردن، به زیستن عادت کند. به عبارت بهتر، باید سرنوشت خود را دوست داشته باشد و به پرسش پرتکرار زرتشت، توجه نشان دهد که آیا می‌خواهیم تا ابد با همین سرنوشت زندگی کنیم؟ آزمونی غریب، برای اندیشه بود که هرچه بیشتر به آن توجه می‌کرد، بیشتر راهنمایی می‌شد. عبارات نیچه، به انسان توصیه می‌کند که باید چنان زندگی کرد که برای تکرار ابدی زندگی مشتاق ماند.
زهرا موحد
«رستگاری را در آن می‌دانم که عبارات (چنان بود) را به (چنان خواستم)، برگردانم». جولیوس از واژه‌های مورد استفاده نیچه، چنین برداشت می‌کرد که باید سرنوشت را برگزیند و به جای زندگی کردن، به زیستن عادت کند. به عبارت بهتر، باید سرنوشت خود را دوست داشته باشد و به پرسش پرتکرار زرتشت، توجه نشان دهد که آیا می‌خواهیم تا ابد با همین سرنوشت زندگی کنیم؟ آزمونی غریب، برای اندیشه بود که هرچه بیشتر به آن توجه می‌کرد، بیشتر راهنمایی می‌شد. عبارات نیچه، به انسان توصیه می‌کند که باید چنان زندگی کرد که برای تکرار ابدی زندگی مشتاق ماند.
زهرا موحد
«رستگاری را در آن می‌دانم که عبارات (چنان بود) را به (چنان خواستم)، برگردانم». جولیوس از واژه‌های مورد استفاده نیچه، چنین برداشت می‌کرد که باید سرنوشت را برگزیند و به جای زندگی کردن، به زیستن عادت کند. به عبارت بهتر، باید سرنوشت خود را دوست داشته باشد و به پرسش پرتکرار زرتشت، توجه نشان دهد که آیا می‌خواهیم تا ابد با همین سرنوشت زندگی کنیم؟ آزمونی غریب، برای اندیشه بود که هرچه بیشتر به آن توجه می‌کرد، بیشتر راهنمایی می‌شد. عبارات نیچه، به انسان توصیه می‌کند که باید چنان زندگی کرد که برای تکرار ابدی زندگی مشتاق ماند.
زهرا موحد
«رستگاری را در آن می‌دانم که عبارات (چنان بود) را به (چنان خواستم)، برگردانم». جولیوس از واژه‌های مورد استفاده نیچه، چنین برداشت می‌کرد که باید سرنوشت را برگزیند و به جای زندگی کردن، به زیستن عادت کند. به عبارت بهتر، باید سرنوشت خود را دوست داشته باشد و به پرسش پرتکرار زرتشت، توجه نشان دهد که آیا می‌خواهیم تا ابد با همین سرنوشت زندگی کنیم؟ آزمونی غریب، برای اندیشه بود که هرچه بیشتر به آن توجه می‌کرد، بیشتر راهنمایی می‌شد. عبارات نیچه، به انسان توصیه می‌کند که باید چنان زندگی کرد که برای تکرار ابدی زندگی مشتاق ماند.
زهرا موحد
اعتمادی که نخستین ضرورت عشق به سایر افراد و باور کردن عشق آنها به خویشتن، یا به زندگی است، در کودکان محروم از عشق مادر، ایجاد نمی‌شود.
مسعود

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان