بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زمستان ۶۲ | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب زمستان ۶۲ اثر اسماعیل فصیح

بریده‌هایی از کتاب زمستان ۶۲

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۷ رأی
۴٫۲
(۴۷)
«ایران سرزمینی‌یه که ملیت واحد نداره و مردم تابع زورند، توی ایران یک ملت محکم و ثابت مثل ژاپن یا اسپانیا پیدا نمیشه. وگرنه به این روز نمی‌افتاد.»
Mary gholami
«هرکس یه‌جور درد داره. الان دیگه درد و بدبختی عمومی‌یه.»
Mary gholami
تنهاییم. با هم، ولی تنها.
Mary gholami
اوایل انقلاب باعث دستگیری و اعدام کوروش شایان شد. حالا هم کمر بسته مریم‌خانم را از کار برکنار کنه و بیاره زیر یوغ خودش. زن بیچاره‌رو ممنوع‌الخروج کرده. هر وقت بتونه زهر میریزه. هنوز اینجا و اونجا دست داره. داستانی داره.» منصور فرجام می‌پرسد: «حالا کجاست؟ کجا زندگی میکنه؟» «همین پشت. خونه بزرگ دکتر حسین‌خان شایان رو که مصادره کرده‌ن، اون گرفت. حالام خودش اونجاست. شلوغیهای اول انقلاب، ابوغالب دوتا از پسرعموهاش رو با ژ ـ ۳ گذوشت اونجا و بعد هم کم‌کم خودش رفت نشست.»
alireza atighehchi
در ایران. یک روز خیلی می‌بازی، یک روز اصلا نمی‌بری.
n re
«شهادت دری است که خداوند به روی بندگان خاص و برگزیده خود باز می‌کند...»
n re
وقتی آدم بدون خداحافظی از یک نفر عزیز جدا می‌شود، و دیگر او را نمی‌بیند، مثل آن است که آن یک نفر را از آدم دزدیده‌اند.
n re
اکنون جنگ، مثل تمام جنگهایی که به درازا می‌کشند کثیف و حیوانی و آکنده از خونریزی و قتل عام بی‌معنی شده است
n re
با هم بریم زیرزمین؟ با بیل و کلنگ و همه‌چی؟» «نه. اگه موشکی بیاد که اسم من روش باشه منو توی زیرزمین هم پیدا میکنه
n re
من هم امروز بدم نمی‌آید وسط آب لزج و گرم به لقاءالله بپیوندم. اما اینکه لقاءالله حاضر باشد به من بپیوندد موضوع دیگری است.
n re

حجم

۳۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

حجم

۳۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۲,۰۰۰
۲۰%
تومان