بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زمستان ۶۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زمستان ۶۲

بریده‌هایی از کتاب زمستان ۶۲

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۹ رأی
۴٫۲
(۴۹)
«و توکل به خود خدا کنید.»
n re
غصه نخور... شما تنها کسانی نیستید که دارید دق می‌کنید یا روانی میشید.»
n re
ایران کشوری عظیم و ملتی فناناپذیر است و هیچ کار ایران را نباید دست‌کم گرفت.
فقیر
تهران مثل خوزستان حال دفاع از خود و جنگ و شبهای ضدهوایی و دیگر اوضاع اضطراری و تنگدستی را ندارد. مردم تهران و استانهای مرکزی و شمالی میهن اسلامی چنان روزگار سپری می‌کنند که انگار جنگی وجود ندارد.
parisa_msi
من این نوع زندگی و این جهان فانی را نمی‌خواهم، و دوست دارم جهان و زندگی‌ام را به جانان دهم تا طعم واقعی عشق را بجشم... دوست دارم همانطوری که دنیا به من بی‌وفا بود من هم به او بی‌وفا باشم.
shariaty
عزیزان قدر یکدیگر بدانید
n re
وقتی یک نفر را دوست داشتی، می‌خواهی برای او یک کاری بکنی. می‌خواهی هر کاری بکنی ـتا او زنده بماند. این جوری آدم به بهشت میرود.
حسین ایمانی
«پرواز اجر عاشقان برگزیده است.» «به خدا رسیدن کار راهیان عشق است.»
n re
«دلم می‌خواست یه نفر از کره مریخ و اونجاها می‌اومد، با چنگالش این موهای منو می‌گرفت، بلندم می‌کرد... میدونم که درد میاد، اما باشه، بذار درد بیاد، اما بلندم می‌کرد، می‌چرخوند، می‌چرخوند، و بعد هم پرت می‌کرد...» «کجا؟...» «بیرون از این کابوس. بیرون از این جنگ. بیرون از این خراب‌شده.»
n re
می‌روم توی اتاق، و مراسم سنتی انداختن کلید بالای یخچال، انداختن کیفم روی تخت، پرکردن وان حمام، و لخت شدن و لغزیدن وسط آب گرم را مثل آدم‌آهنی انجام می‌دهم. من هم امروز بدم نمی‌آید وسط آب لزج و گرم به لقاءالله بپیوندم. اما اینکه لقاءالله حاضر باشد به من بپیوندد موضوع دیگری است.
shariaty
«چه میشه کرد؟ میشه به تب گفت قطع شو؟ یا به موشک گفت نیا؟...»
n re
همیشه خدا را شکر می‌کنند. «بابا، حالا خوبه.» اگر برق دو ساعت برود می‌گویند بابا حالا خوبه که دو ساعت میره. اگر چهار ساعت برود می‌گویند بابا حالا خوبه که چهار ساعت میره. اگر اصلا برود می‌گویند بابا حالا خوبه که نفت هست. اگر نفت نباشد می‌گویند بابا حالا خوبه که زغال هست. اگر توی ستون فقراتشان لگد بزنند می‌گویند بابا حالا خوبه که توی مخ‌مون نزدند. اگر توی مخشان لگد بزنند می‌گویند بابا حالا خوبه که توی شکممان لگد نزدند... شکر می‌کنند، و روزگار را در میهن اسلامی می‌گذرانند.
n re
دکتر می‌گوید: «هر شعار یا هر حرف راست یا دروغ اگر به اندازه کافی تکرار بشه و تکرار بشه، پس از مدتی تبدیل به یک حقیقت موقت میشه. و یک روز نگاه می‌کنیم می‌بینیم حقیقتهای موقت جانشین زندگی واقعی شده‌اند.
نادر
او دربان، یا مأمور حراست، یا هردو است، با قیافه نه‌چندان جوان، چشمان سیاه نافذ، ریش و سبیل خیلی دراز فلفل‌نمکی. کمی شکل راسپوتین، اما با تسبیح.
Book
«روز اول جنگ جلو خوابگاه ترکش خمپاره زد ساق پامون!» «بعد چکار کردی؟» «خدا رو شکر کردیم نخورد تو کله‌مون!»
Book
یه ضرب‌المثل آلمانی هست که جای زنها رو در جامعه و در زندگی درست مشخص میکنه. زن در زندگی سه‌جا داره، که در زبان آلمانی با «K» شروع میشه. آشپزخانه. کلیسا. اتاق خواب.»
shariaty
بعد از شام ما می‌نشینیم گپ می‌زنیم. دکتر موسیقی ایرانی ملایمی هم روبراه می‌کند. نوار کاستی از غزلهای حافظ می‌گذارد.
shariaty
«وقتی تو تلفن گفتی یه یار عزیز همراه داری، اول خیال کردم به تور زدی.» «در جمهوری اسلامی؟»
shariaty
پسر بزرگش هم در زوریخ پزشکی می‌خواند و دوره انترنی را می‌گذراند و چه و چه و چه. طبق قانون جدید نظام وظیفه و احتیاجات جمهوری اسلامی در جنگ با عراق، اولاد ذکور از چهارده سالگی ممنوع‌الخروج می‌شوند. بنابراین بعضی از پدر و مادرها، بخصوص مادرها، دست و دلشان از ده دوازده سالگی بچه می‌لرزد و اگر بتوانند کاری می‌کنند.
shariaty
یک شهر هم می‌تواند مثل یک آدم منگ باشد... بترسد و بلرزد.
فقیر

حجم

۳۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

حجم

۳۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۲,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد