بریده‌هایی از کتاب قبایل

«ثبات» چیزی جز «توهم» نیست

در رأس هر قبیلهٔ موفق، رهبری پرشور و متعهد وجود دارد که خدمت به مردم را از منفعت شخصی خود بالاتر می‌داند.

آنچه افراد را می‌ترساند شکست نیست، بلکه سرزنش و انتقاد است: «این مسخره‌ترین چیزیه که تا الان شنیدم!»، «حیف پول برای این چیزها!»، «کی مسئول این کاره؟!»، «باورم نمیشه اینو بدون تحقیق بیشتر عرضه کردی!» مردم به خاطر نگرانی از انتقاد، اساساً قید چشمگیر شدن را می‌زنند.

تنها دو چیز را باید بدانید نخست این‌که امروزه انسان‌ها از هر برهه‌ای در تاریخ بشر قدرت بیشتری دارند. یک نفر می تواند یک صنعت را تغییر دهد، جنگی را برافروزد یا علم، سیاست و فن‌آوری را از نو ابداع کند. دوم اینکه تنها چیزی که شما را از تبدیل شدن به چنین شخصی باز می‌دارد، فقدان باور است.

بدبینی راهی فلج‌کننده و غیرمؤثر برای انجام امور است و امید را از بین می‌برد.

قبیله عبارت است از «گروهی از افراد مرتبط با هم که رهبر مشترک دارند و ایدهٔ مشترکی را دنبال می کنند.»

الیزابت جین هوارد، نویسنده انگلیسی می‌گوید: «می‌توانید آن را طایفه، شبکه، قبیله، خانواده یا هر چیز دیگر بنامید. عنوانش هرچه باشد و شما هرکسی که باشید، حتماً به آن نیاز خواهید داشت».

از تشویق هواداران خود خوشحال شوید و به منتقدان اعتنا نکنید.

«می‌توانید آن را طایفه، شبکه، قبیله، خانواده یا هر چیز دیگر بنامید. عنوانش هرچه باشد و شما هرکسی که باشید، حتماً به آن نیاز خواهید داشت»

این موضوع بیش از آنکه به «آشنایی با نحوهٔ انجام ترفندها» مربوط باشد، به «هنر انجام آنها» مرتبط است

البته به محض آنکه تصمیم بگیرید رهبر باشید، فشار فراوانی بر شما وارد می‌آید تا در تصمیم خود تجدید نظر نمایید، مصالحه کنید، همه‌چیز را عامه‌فهم کنید یا تسلیم شوید. کار جهان همین است: کاری می‌کند شما سربه‌زیر و پیرو باشید.

کاری که رهبران می کنند این است که «به افراد داستان‌هایی می‌دهند که بتوانند برای خودشان تعریف کنند. داستان‌هایی پیرامون آینده و دربارهٔ تغییر. قدرت نهفتهٔ شما در خلق داستان‌هایی است که دیگران با تمام وجود می‌پذیرند و به‌گونه‌ای برای یکدیگر تعریف می‌کنندکه گویی داستان خود آنهاست. تصمیم شما برای رهبر شدن و اشتیاق‌تان برای عمل کردن به این تصمیم نیز بهترین نشانه‌های رهبری شما هستند. منتظر بهترین موقعیت نباشید، زیرا هرگز فرانخواهد رسید. از امروز قبیلهٔ خود را رهبری کنید، چراکه قبیله به وجود شما نیازمند است. آنگاه می‌توانید دنیا را تغییر دهید، زیرا دنیا به وجود شما نیاز دارد.

چشم‌اندازی مقابل دیدگان قبیله ترسیم می‌کنند. همان‌طور که بدون دانش نمی‌توانید مدیریت کنید، بدون تخیل هم نمی‌توانید رهبری کنید.

با کار کردن در دنیای قدیمی، خود را عقب نگه ندارید. اگر متوجه شدید قبیلهٔ شما از هدف اصلی خود دور شده است، قبیلهٔ دیگری بیابید یا اصلاً قبیله‌ای نو بسازید.

. رهبری کردن تا حد بسیار زیادی «هنر» است و فقط کسانی قادر به انجام آن هستند که سخاوتمند باشند و با تمام وجود با قبیلهٔ خود ارتباط برقرار کنند. به یاد داشته باشید مادامی که تعهد را سرلوحهٔ کار خود قرار ندهید، یادگیری ترفندهای رهبری هیچ سودی برای شما نخواهد داشت.

خیلی طول کشید تا بفهمم که چرا از چک کردن ایمیل‌هایم در نیمه شب آن قدر خوشحال بودم. پای شور و شوق در میان بود. هیچ کار دیگری نبود که در آن لحظه همان قدر بخواهم انجامش دهم. چراکه این قدر بخت‌یارم بوده‌است که به واسطهٔ شغلم می‌توانم تغییری را رقم بزنم. جمله کلیشه‌ای «زندگی بسیار کوتاه است.» را بارها شنیده‌اید؛ اما حقیقتاً زندگی کوتاه‌تر از آن است که ناراضی و معمولی باشید. به‌جای فکر کردن به تعطیلات بعدی شاید بهتر باشد زندگی جدیدی شروع کنید که برای فرار از آن مشتاق نباشید.

به نظرم سؤال اصلی که احتمالاً نمی‌خواستند به آن جواب دهند، این بود: «ناراحت‌کننده نیست که ما شغلی داریم که پس از پنجاه هفته کار اجباری باید دو هفته از آن فرار کنیم؟»

اولین قاعده‌ای که صنعت موسیقی نتوانست درک کند این بود که وقتی چیز جدیدی ظهور می‌کند، احتمالا بدتر ازمدل قدیمی است. اگر به دنبال روشی باشید که بتواند از همان ابتدا وضعیت موجود را بهترکند، هرگز دست به کاری نخواهید زد. خیلی زود مدل جدید بهتر از قدیم می‌شود، اما اگر تا آن زمان صبر کنید، فرصت را از دست خواهید داد. قاعدهٔ دوم نیز از این قرار است که عملکردگذشته تضمین‌کنندهٔ موفقیت آینده نیست. همه صنایع تغییر می‌کنند و درنهایت از میان می‌روند.

بنیادگرا کسی است که پیش از جست‌وجو دربارهٔ هر موضوعی بررسی می‌کند که آیا آن موضوع از نظر باورهایش قابل‌قبول هست یا خیر. برعکس فرد کنجکاوکسی است که نخست درباره موضوع تحقیق می‌کند، سپس می‌سنجدکه آیا عواقب آن را می پذیرد یا خیر.

«جذبه و گیرایی» امری ذاتی نیست. شما می‌توانید تصمیم بگیرید فردی جذاب و گیرا باشید، اما این مسأله به‌تنهایی شما را به «رهبر» تبدیل نمی‌کند.