بریدههایی از کتاب جهان مکتوب
۳٫۹
(۳۷)
از تلاقی داستانگویی با خط و کتابت بود که ادبیات متولد شد.
Judy
فیدل کاسترو نیز اولین باری که مانیفست را در ۱۹۵۲ خواند بهخوبی به یاد داشت زمانی که دیکتاتور فولخنثیو باتیستا با پشتیبانی ایالات متحده دست به کودتایی برای به دست آوردن قدرت در کوبا زد. «بعد یک روز نسخهای از مانیفست کمونیست، (۵۶۶) همان بیانیهٔ مشهور کمونیستها، به دستم رسید و در آن چیزهایی خواندم که هرگز فراموش نکردم... چه عبارتها و چه حقایقی! و ما آن حقایق را هر روز به چشم میدیدیم! احساس جانوری را داشتم که در جنگلی به دنیا آمده که از آن سر در نمیآورد و بعد ناگهان نقشهٔ جنگل را پیدا میکند.»
این اتفاق بارها تکرار شد؛ از لنین در دههٔ ۱۸۸۰ تا کاسترو در دههٔ ۱۹۵۰، مانیفست کمونیست نقشهٔ جنگل را در اختیار انقلابیون جهان از روسیه و چین گرفته تا ویتنام و کوبا قرار داد
طلا در مس
از زمان مرگ مارکس و اِنگلس، مانیفست نهتنها در میان انقلابیونی همچون لنین، بلکه در میان هنرمندان نیز ستایشگرانی پیدا کرده بود. نیروی غریب این متن، با درهمآمیزی تاریخ و دعوت به اقدام، برای هنرمندانی که میخواستند چهرهٔ هنر را تغییر دهند جذاب بود. مانیفستهای هنری در ابتدا با تردید و سپس با جسارت بیشتر در سراسر اروپا ظاهر شدند. انتشار این مانیفستها ابتدا با ناتورالیسم و سمبولیسم آغاز شد و در ادامه به فوتوریسم و دادائیسم رسید.
طلا در مس
«شبحی در حال تسخیر اروپاستشبح کمونیسم.» اشاره به جهان ارواح سرآغاز شومی بود و گویی مانیفست در تلاش برای پراکندن وحشت بود و از نقش خود بهعنوان یک شبح ترسناک لذت میبرد (نخستین ترجمهٔ انگلیسی با این هشدار آغاز میشد: «لولوخورخورهٔ وحشتناکی در سراسر اروپا در گشتوگذار است.»). اما در واقعیت عکس قضیه صادق بود. مارکس و اِنگلس از بودن در میان سایهها و ترساندن بچهها همچون قصههای پریان خسته شده بودند. میخواستند دنیای ارواح، لولوخورخورهها، توطئهها و ترورها را پشت سر بگذارند و به نیرویی آشکار و مشروع بدل شوند. این وظیفهای بود که برعهدهٔ مانیفست قرار داشت، اینکه کمونیسم را از یک شبح به چیزی واقعی مبدل کند.
طلا در مس
گوته تجربهٔ خود را اینچنین خلاصه کرد: «تا زمانی که انسان خود را (۵۳۸) از هرسو در محاصرهٔ آب نبیند، تصوری از جهان ندارد.» چهل سال بعد، او دو واژهٔ «جهان» و «ادبیات» را در یک اصطلاح واحد کنار هم میگذاشت.
طلا در مس
در اوج شگفتی، متوجه شدم یکی از اولین کارهایی که گوته هنگام ورودش به این جزیره انجام داده دیدار از باغهای گیاهشناسی برای پرداختن به یک دغدغهٔ ذهنی قدیمی بوده: پیدا کردن «گیاه نخستین» یا گیاه آدم و حوا که به باور او منشأ سایر گیاهان بود. بهجای پذیرش طبقهبندی کارل لینه، گیاهشناس سوئدی، و دستهبندیهای عالی گونههای مختلف گیاهان، گوته مصمم بود تا تمامی گیاهان را به یک منشأ واحد ربط دهد. او میپرسید: «ما از کجا میدانیم که یک گیاه گیاه است؟» زیرا تصوری از آنچه گیاه است و هستی گیاه داریم. این گیاه اولیه چیزی بود که گوته، در جستوجوی آن، چند ساعتی را در باغهای گیاهشناسی پالرمو به مقایسهٔ گونههای مختلف گذراند.
طلا در مس
سروانتس پی برده بود که تکثیر داستانها از طریق چاپ بهمعنی آن بود که افراد بیشتری جهان را از دریچهٔ ادبیات مینگریستند. از یک نظر، همه دن کیشوت بودند و با وجود اینکه مستقیماً ادای قهرمانان را درنمیآوردند، سرهایشان از طرحها و کاراکترهای داستانی انباشته بود. جهان داشت از ادبیات پر میشد و در این جهان این موضوع اهمیت زیادی داشت که شما چه چیزی میخوانید و چگونه میخوانید.
طلا در مس
هزار و یک شب از توصیف بازار لذت میبرد، زیرا بازار محیطی بود که در آن این مجموعهداستان آوازه و جایگاه خود را پیدا کرد. این مجموعه که برای مخاطبانی گستردهتر از مخاطبان ادبیات درباری به وجود آمده بود برای فروش در بازار زاده شده و در میان بازرگانان کالایی محبوب بود.
طلا در مس
سبیاس [یکی از شاگردانش] خندید و گفت: «فرض کن که ما چنین ترسی داشته باشیم سقراط و سعی کن ما را متقاعد کنی؛ یا در عوض فرض کن که ما نترسیدهایم، بلکه شاید کودکی درون ماست که او چنین ترسی دارد. بیا سعی کنیم او را متقاعد کنیم که از مرگ جوری نترسد که گویی یک لولوست.» سقراط گفت: «آه، باید هر روز برایش ورد بخوانی تا ترسش بریزد.»
طلا در مس
فلسفه چیزی غیر از آمادگی برای مردن نیست.
طلا در مس
حجم
۴٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۰۶ صفحه
حجم
۴٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۰۶ صفحه
قیمت:
۱۸۲,۰۰۰
تومان