بریدههایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۳٫۵
(۱۵)
جنگیدن همیشه از پیروز شدن زیباتر است. همان طور که پیمودن مسیر به مراتب لذت بخش تر از رسیدن به مقصد است. وقتی برنده شوی و یا به مقصد برسی، همهٔ احساسی که بعد از کمی خوشحالی در تو به وجود میآید، خلأیی بزرگ است. و برای غلبه کردن بر این احساس، مجبور میشوی دوباره راه سفر ببندی و به دنبال هدفی جدید بروی.
Amirhossein
جراحت و زخمها بالاخره التیام مییابند و جایشان به سختی و بعد از مدتی محو میشود، اما یک تماس تلفنی کافی ست تا دوبارهٔ همهٔ آن دردورنجها را زنده کند. درست مثل استخوان های شکسته که با سرد شدن هوا دردشان شروع میشود.
سعیده
وقتی انسانها در معرض خطر قرار میگیرند، ترسو و بزدل هستند، اما وقتی خطر از بیخ گوششان رد شد، آن وقت شیر میشوند و ادای انسان های شجاع و جسور را درمی آورند.
سعیده
تو مرده ای، شاید من هم بمیرم. اما مهم نیست. چون زندگی هیچوقت نمی میرد و همیشه جریان دارد.
Fatima
دلم برایت تنگ شده کودکم! و جای خالی ات را مثل نداشتن دست، چشم یا صدا احساس میکنم. البته باید اقرار کنم که کم تر از دیروز و امروز صبح دلتنگت هستم. عجیب است، اما بزرگی میگفت دردها ساعت به ساعت رنگ میبازند تا اینکه بین دو پرانتز قرار میگیرند.
Fatima
تو زندگی را باور نداری و فقط تلاش میکنی تا زنده بمانی
Fatima
همیشه شما مردها همین کار را میکنید. می ترسید و بعد ما زنها را تنها میگذارید. بعد هم برمی گردید و میگویید وظیفهٔ پدری تان است. اما برای پدر بودنتان چه بهایی میپردازید؟؟
Fatima
ما همیشه به سمت کسانی شلیک میکنیم که اسلحه شان را به سمت ما گرفته اند
Fatima
واقعیت این است که شهامت یعنی خوشبینی، من خوش بین نبودم چون شهامت نداشتم.
Fatima
ببخش که با گفتن این حرف که آزادی وجود ندارد و تنهایی تنها چیزی ست که نصیبمان میشود، تو را دلسرد و ناامید کردم. همهٔ آن حماقتها و حرف های احمقانه را فراموش کن. درکنار هم بودن واقعا خوب است.
Fatima
خودمانیم اما تو بدون ذره ای رحم و دلسوزی، همهٔ وجودم را تصاحب کرده ای.
Fatima
بیا اینجا کنارمن. سر کوچکت را روی این بالش بگذار؛ تا بخوابیم و همدیگر را در آغوش بگیریم. من تو را، و تو من را... به هیچکس دیگری هم اجازه نمی دهیم کنارمان بیاید... چطور است؟؟
Fatima
گریه کردن راحت است اما خندیدن واقعا مشکل است، طولی نمی کشد تا این حقیقت را یاد میگیری.
Fatima
فقط کسانی که زیاد گریه میکنند، قدر زندگی را با تمام زیبایی هایش میدانند و اینقدر قشنگ میخندند.
Fatima
چیزی که درک نمی کنم این است که چرا وقتی زنی خبربارداری اش را به بقیه میدهد، همه دورش جمع میشوند، دستش را میفشارند و عاجزانه از او میخواهند کارسنگین انجام ندهد و زیاد حرکت نکند. مثلا به او میگویند:" وای!! بارداری؟؟ تبریک میگویم. بیا اینجا بنشین و استراحت کن. اما در مورد من همه ساکت میشوند، زبانشان بند میآید و بعد دربارهٔ سقط جنین حرف میزنند.
Fatima
" عشق همان احساسی ست که مادری نسبت به فرزندش دارد و وقتی کودک بی پناه، تنها و بی دفاعش را درآغوش میگیرد و میفشارد این احساس بروز میکند."
Fatima
درآخر گفتگو را به اینجا کشاند که باید هرکداممان نیمی از هزینه را برعهده بگیریم چون "هردو مقصریم!" وقتی این حرفها را از زبانش شنیدم، حالت تهوع گرفتم! به حالش تأسف خوردم، بعد گوشی را روی زمین گذاشتم و به این فکرکردم که من روزی عاشق این مرد بودم.
یعنی واقعا عاشقش بودم؟
Fatima
یادت باشد که باید برای مراقبت از خودت دربرابر این سنگ ها، کفش آهنی بپوشی. البته فقط پوشیدن کفش آهنی کافی نیست!! چون ممکن است وقتی در حال مراقبت از پاهایت هستی، یک نفر پیدایش شود و سنگ را به سمت سرت پرتاب کند.
Fatima
زندگی یعنی تلاش و خستگی؛ یعنی جنگی که هرروز تکرار میشود و تمامی ندارد و تو برای لحظات شادش که پرانتزهایی بیش نیستند، باید بهای سنگینی بپردازی.
Fatima
اما اگر پسر باشی باز هم به همان اندازه و یا شاید بیشتر خوشحال شوم! چون اینطور از بسیاری تحقیرها، سواستفاده ها و بیگاریها خلاص خواهی شد. اگر پسر باشی، دیگر نگران این نیستی که در خیابان تاریک کسی به تو تجاوز کند. دیگر مجبور نیستی در اولین نگاه صورتت را زیبا کنی تا مورد قبول قرار بگیری، دیگر مجبور نیستی عقل و هوشت را پنهان کنی و خوش فرمی بدنت به چشم بیاید. پسر که باشی، بدون اینکه مورد سرزنش و ملامت دیگران قرار بگیری، میتوانی نافرمانی کنی. می توانی عاشق شوی بی آنکه ترس از باردارشدن داشته باشی. پسرکه باشی کسی همهٔ کاسه و کوزهها را برسرت نمی شکند. بدون اینکه دلهرهٔ تمسخر دیگران را داشته باشی، میتوانی به خودت ببالی.
آسمان شب
حجم
۱۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان