بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
«دو کوزهٔ بیجان را هم اگر یک عمر کنار هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم میخورد و درد میگیرد. مهم این است که هیچ سری نشکند و لبپَر نشود».
arghavan
__ با خواهندهیی چون تو، اگر نخواهد که زندگیکند، تنها چراییاش در این است که شایستهٔ تو نیست؛ رهایش کُن!
arghavan
__ نترس مرد، نترس! خواستن با بُزدلی کنار نمیآید.
arghavan
هیچ ملّتی، زیر فشار، به عظمت نمیرسد؛ هیچ انسانی، زیر فشار، اوج نمیگیرد.
arghavan
عشق، امری یکباره است، لذّتبردن، امری تکرارپذیر. هرگاه شاعری را یافتی که میگفت: «در زندگی خود، دوبار عاشق شدهام»، بدانکه هرگز عاشق نشدهاست. او چیز دیگری را با عشق، اشتباه گرفتهاست؛ چیزی که میتواند دههزار بار هم تکرار شود. این است که میگویم خواستن هم همیشه عشق نیست.
arghavan
چیزی هست __ یقیناً هست __ به نام وجدان که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی و برای همیشه از شرِّ حضورِ تُرُشرویانهاش راحت شوی؛ امّا در این حال، دیگر هیچگاه عِطرِ شادیِ خالص را نیز استشمام نخواهیکرد
arghavan
زندگی، در معمولیترین شکلش میتواند زیبا باشد. دیگر معجزهیی در کار نیست.
arghavan
انسان، تا درد نکشیدهباشد نمیتواند درد را بنویسد
arghavan
احتیاط باید کرد. همهچیز کهنه میشود، و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز. بهانهها جای حسّ عاشقانه را خوب میگیرند.
کاربر ۵۶۳۳۲۲۸
عشق، شکستن و پارهکردنِ حریمِ ممنوعیتهای ناموَجَّه است.
عشق، اوجِ آزادی فردیست برای آنکس که خواهانِ شریفترین آزادیهاست.
عشق، نوعِ عمیق و متعالی اخلاق است که به جنگ با شبهاخلاق و اخلاقیاتِ بازاری میرود.
arghavan
همیشه شِبهعشق در کنارِ عشق بودهاست شِبهصداقت در کنار صداقت؛ امّا هرگز از رونقِ بازارِ عشق و صداقت چیزی کاسته نشدهاست. تو عاشقِ صادق باش و بمان، دنیا را به حالِ خود بگذار!
arghavan
یکبار، یکبار، و فقط یکبار میتوان عاشق شد: عاشقِ زن، عاشقِ مرد، عاشقِ اندیشه، عاشقِ وطن، عاشقِ خدا، عاشقِ عشق... یکبار، فقط یکبار. بار دوم، دیگر خبری از جنس اصل نیست.
arghavan
مردانِ بزرگ، فقط سردارانِ تاریخ نیستند؛ یعنی سرداران، اغلبشان اصلاً بزرگ نیستند. مردانِ بزرگ، فقط اهلِ علم و هنر نیستند. آدمهای بینامونشانی را میشناسم که از تمامِ بزرگانِ جهان بزرگترند...
arghavan
هیچوقت همهچیز درست نمیشود؛ چون تَوَقّعاتِ ما بیشتر میشود، و تغییر میکند. هیچ قلّهیی آخرین قُلّه نیست.
arghavan
هیچچیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند.
و هیچچیز همچون باورِ سادهدلانه و صمیمانهٔ سعادت، سعادت را به محلّهٔ ما، به کوچهٔ ما، و به خانهٔ ما نمیآوَرَد.
سعادت، شاید، چیزی نباشد اِلّا همین اعتقادِ مؤمنانه به سعادت.
arghavan
هیچچیز مثلِ خودِ استبداد، استبداد را رسوا نمیکند
arghavan
قیمتِ عشق همیشه بیش از تحمّلِ آدمیزاد بودهاست. باید، امّا سخت است که زندگی را به یک عاشقانهٔ آرام تبدیلکنی. باید، امّا سخت است.
arghavan
من هرگز نمیگویم در هیچ لحظهیی از این سفرِ دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من میگویم: به امیدْ بازگردیم __ قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند.
arghavan
چرا ناامیدان، دوستدارند که ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغکنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سَرخوردگی را یک اصلِ جهانی ازلی __ ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچگرایان، خود را، برای اثباتِ پوچبودنِ جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره میکنند؟
arghavan
عشقِ بچّههای اشراف، حتّی یک بازی بچّهگانهٔ زیبا هم نیست. غوطهخوردنی در خیالبافیهای بیمارانهٔ هوسْبازانهٔ شهوانیست.
arghavan
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان